از اینجا مانده و از آنجا رانده

زمزمه‌های فرار مغزها از سال 80 بود که طنین‌انداز شد. مردم به سادگی از کنار این واژه می‌گذشتند چون معنای آن و عمق فاجعه را نمی‌دانستند. عده‌ای هم مهاجران را وطن فروش دانسته و رفتن را برایشان جایز می‌دانستند. سال 85 بود که دانشگاه‌ها تخلیه شد از مغزها و پر شد از حواشی.  حتی به بهانه «زدودن دانشگاه‌ها از عوامل نفوذ لیبرال و سکولار غرب» موجی از بازنشسته شدن اجباری اساتید و هیات علمی دانشگاه‌ها به راه افتاد.
بعد از آن بود که بحث فرار مغز‌ها شد ورد زبان همگان و کم کم تبدیل شد به یک دغدغه ملی، خیلی از کارشناسان این  بازنشستگی‌های اجباری و از این دست برخورد‌های به قول معروف گازانبری را دلیل اصلی مهاجرت مغزها دانستند. فراری که در پس آن نا امیدی از ماندن در کشور بود. و در آخر عمق فاجعه زمان رخ نمود که بنیاد ملی نخبگان اعلام کرد که ۳۰۸ تن از دارندگان مدال المپیاد و ۳۵۰ نفر از برترین‌های آزمون سراسری سال‌های  ۸۲ تا ۸۶ به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند.
فرار مغز‌ها به چه معنی است؟
سرمایه‌های انسانی جوان و تحصیل کرده بدون شک یکی از اصلی‌ترین دارایی‌های کشور محسوب شده و توسعه این دارایی‌ها و به‌کارگیری بهینه آن در توسعه کشور در سیاست‌های کلی کشور محسوب می‌شود. فرار مغزها هنگامی رخ می‌دهد که افراد با استعداد و بسیار ماهر به خصوص در جست و جوی آموزش‌های پیشرفته و یا اشتغال از یک مکان به مکان دیگر مهاجرت می‌کنند. این افراد معمولا  از کشورهای جهان سوم به اروپا و ایالات متحده مهاجرت کرده  تا به دانشگاه بروند و پس از فارغ التحصیلی به جای بازگشت به  کشورشان در همان جا باقی می‌مانند. مهاجرت بین المللی نخبگان که در شرایط جهانی امروز، گریزی از آن نیست، چنانچه به صورت چرخشی و در وضعیتی تعامل گونه، داد و ستدی و تعادلی باشد، سرشار از فواید است و می‌تواند در انتقال دانش فنی، انتقال و تبادل دستاوردهای ارزشمند علمی و فرهنگی و تجارب گران سنگ ملت‌ها و جوامع بشری مفید واقع شود؛ اما مهاجرت یک سویه، بی بازگشت و فرارگونه نخبگان در واقع، یک فاجعه و ضایعه ملّی است   که کشور ما تا همین 4 سال پیش درگیر این فاجعه اسف بار بود.


این مهاجرت‌ها معمولا در ایران دلایل بسیار متنوعی دارد برای مثال عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی و قانونی، عدم شایسته سالاری و بی‌توجهی به ماهیت علم و پژوهش ازجمله بزرگ‌ترین دلایل و عوامل هستند.
ایران بین 91 کشور جهان از نظر مهاجرت مغزها مقام اول را دارد
طبق آمار صندوق بین‌المللی پول، ایران بین 91 کشور جهان از نظر مهاجرت مغزها مقام اول را دارد؛ بر اساس آخرین گزارش‌های وزارت علوم، دو هزار و 640 دانشگاه در کشور وجود دارد که از این ‌بین سهم وزارت علوم از جمعیت دانشجویی 68 درصد و سهم دانشگاه آزاد 32 درصد است. این در حالی است که بر اساس اعلام موسسه اسپانیاییCISO، چین دو هزار و 481 دانشگاه و هند نیز یک‌هزار و 620 دانشگاه دایر کرده است. این تعداد دانشگاه حدود پنج هزار میلیارد تومان از بودجه کل کشور را می‌بلعد و حدود 50 درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید می‌کند.
بنا بر اعلام مهدی سیدی رئیس کارگروه نخبگان شورای عالی انقلاب فرهنگی، در سال 2015 حدود 11 هزار و 300 دانشجوی نخبه از ایران مهاجرت کرده‌اند که این آمار حاکی از رشد 16 درصدی مهاجرت نخبگان نسبت به سال 2014 است. بیش از 80 درصد وزیران انگلیس مدرک لیسانس دارند اما بیشتر مدیران ما مدرک دکترا  دارند. خروجی بدنه اداری انگلیس این است که این کشور به‌عنوان یک اقتصاد بزرگ جهان مطرح می‌شود و خروجی بدنه اداری ما، کشور را به‌عنوان یک اقتصاد بحران‌زده معرفی کرده است.
مهاجرت این نیروی کار جوان و تازه‌نفس می‌تواند منجر به از دست دادن خزانه ژنی چنین افرادی در جامعه و کاهش هوش ملی در طی نسل‌ها شود، علاوه بر آن با مهاجرت هر نخبه از کشور تمام سرمایه‌گذاری‌های مادی انجام‌شده برای تحصیل و پرورش این فرد و امکان بازگشت این سرمایه در سال‌های بعد، از بین می‌رود و موجب رکود فعالیت‌ها در سیستم اداری نیز می‌شود.
 «پروفسور مجید سمیعی، پردیس ثابتی، مریم میرزاخانی، پروفسور توفیق موسیوند و. . .» تنها برخی از نام‌هایی هستند که همه ما حداقل نام یکی از آن‌ها را طی سالیان گذشته به خاطر کارهای بزرگی که انجام داده‌اند، شنیده‌ایم؛ اما سؤال اینجاست که چرا این افراد در کشور خود مشغول به فعالیت و تحقیق نیستند؟ چه چیزی مسبب خروج جوانان نخبه ایرانی و رفتن آن‌ها به کشورهای دیگر بوده است؟ جوانانی که تصمیم به مهاجرت و تغییر محل زندگی خود می‌گیرند، هرکدام انگیزه‌های متفاوتی دارند؛ بسیاری از آن‌ها هرگز به زادگاه خود بازنمی‌گردند و تبدیل به توریست‌هایی می‌شوند که گاهی برای تجدید خاطره به سرزمینی که زمانی خانه و محل زندگی‌شان بوده، سفر می‌کنند.
سیر صعودی بازگشت نخبگان به کشور
حسن روحانی همان منتخب مردمی است که از همان ابتدا، محوریت اهداف دولتش در حوزه علمی و فناوری را توقف خروج نخبگان از کشور و تلاش برای بازگشت آن‌ها اعلام کرد. آمارهای حاصله گواه از این دارد که حسن روحانی در 4 سال ابتدایی دولت خود توانست است جهت معکوسی به این مهاجرت‌ها داده در برخی موارد هم شاهد بازگشت نخبگان کشور بودیم اما این کافی نیست.
هرچند بعد از آن 8 سال کذایی قبل از ریاست جمهوری روحانی که کشور دچار خودزنی اقتصادی شده و با سرعت و شتاب در جهت عکس توسعه پایدار پیش می‌رفت، همین حداکثر تغییر در جهت جلب اعتماد نخبگان و باز گرداندن آن‌ها به کشور جای بسی امید دارد اما این طور که معلوم است تلاش‌های دولت یازدهم، موجب جلب اعتمادِ تعدادی از این افراد شده و بسیاری دیگر نیز در صف انتظار برای بازگشت هستند؛ آن هم بازگشتی افتخار  آمیز.
اظهارات معاون امور بین‌الملل و تبادل فناوری معاونت علمی ریاست جمهوری نیز گواه از سیر صعودیِ بازگشت نخبگان و متخصصان به کشور دارد. به گفته او طرح همکاری با «متخصصان و دانشمندان ایرانی غیرمقیم» ، از دو سال پیش با همکاری بنیاد نخبگان آغاز شد. در این مدل، نخبگان با کمک بنیاد نخبگان و معاونت علمــی و فنــــاوری رئیس‌جمهوری خدمات و امکاناتی را دریافت می‌کنند که بتوانند مشابه مدل فعالیتی را که در خارج از کشور داشته‌اند، در داخل کشور نیز راه‌اندازی کنند. یکی از موانع و ابهاماتی که بر سر راه بازگشت این افراد وجود دارد، سربازی آنهاست که خوشبختانه توانستیم طرح نظام وظیفه تخصصی که قبلا در بنیاد ملی نخبگان برای نخبگان داخل داشتیم، به نخبگان ایرانی خارج از کشور نیز تسری دهیم. یعنی این افراد به جای گذراندن سربازی، فقط 45 روز دوره آموزشی می‌گذرانند و بعد از آن نیز پروژه مرتبط با حوزه تخصصی‌شان تعریف می‌شود و حدود 13-14 ماه مشغول این طرح خواهند بود. ۱۲۶ نفر در سال اول اجرای طرح، به کشور بازگشتند، البته این آمار غیر از آنهایی است که به کشور می‌آیند و سمینار و یا کنفرانس برگزار می‌کنند و باز می‌گردند؛ چرا که تعداد اینها بسیار زیاد است. همچنین در سال دوم طرح، ۴۵۰ نفر بازگشتند و در مجموع طی ۲ سال و ۳ ماه، ۶۷۳ نفر به ایران بازگشتند و مشغول به کار هستند. سال گذشته توسط همین تعداد، ۴۰ شرکت دانش بنیان ایجاد شده است.
حواشی سیر صعودی باز گشت مغز ها
این تغییرات در حالی ایجاد شده که همچنان از گوشه و کنار زمزمه هایی درباره بحران فرار مغزها در کشور به گوش می‌رسد. در همین حین وزیر علوم این ادعاها را رد می‌کند و می‌گوید: «جلوی فرار مغزها را گرفته ایم.» محمد فرهادی در گفت‌وگو با برخی خبرگزاری‌ها درباره اظهارات برخی مبنی بر افزایش فرار مغزها در طی چند سال اخیر می‌گوید:  در دولت یازدهم به خوبی توانستیم نخبگان را ساماندهی کنیم و اتفاقاً در این زمینه ما فرآیند برعکس داشتیم، به این معنا که نخبگان و فارغ‌التحصیلان ایرانی پس از گــذرانــــدن دوره تحصیلی‌شان در خارج از کشور به وطن بازگشتند.  بازگشت اشخاصی که بورسیه تحصیلی شده‌اند، قطعا با تاخیر رو به رو خواهد بود و این نادرست است که عنوان کنیم؛ فرار مغزها صورت گرفته است. وزیر علوم گفت: هنگامی می‌گوییم؛ فرار مغزها صورت گرفته که شخصی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بورسیه شده و تا سه سال بعد از اتمام تحصیلات خود به کشور بازنگردد. بسیاری از دانشمندان ایرانی به کشور رفت‌وآمد می‌کنند و می‌توانم بگویم ۱۴۰۰ مورد در این زمینه طی سه سال گذشته اتفاق افتاده است. دولت یازدهم تلاش خوبی برای استفاده از مغزها داشته و تاکنون هم در این امر موفق بوده است.
اما این تنها مهاجرت‌های خارجی است. کسی تا به حال از مهاجرت تحصیل کردگان داخلی حرفی به میان نیاورده و نتیجه آن شهر‌ها و روستاهایی توسعه نیافته است. افرادی که برای اشتغال و مزایای دیگر از شهر خود فرار می‌کنند و به شهر دیگری پناه می‌برند. سؤال این‌جاست که جلوی این فرار‌ها را چگونه می‌توان گرفت؟
افزایش فرار مغزها‌ی داخلی
در برخی نقاط کشور
مهاجرت نخبگان البته در استانی مانند خوزستان در شرایط کنونی که گسترش مشکلات زیست‌محیطی، اقلیمی و. . . دافعه‌های آن بیش از جاذبه‌هایش است، تشدید هم شده است. 28 درصد صنایع کشور در خوزستان است و این استان از ظرفیت‌های اقتصادی و صنعتی بسیار بالایی برخوردار است. به‌تناسب این ظرفیت‌ها باید فرصت‌های شغلی زیادی نیز در استان فراهم باشد اما چرا بسیاری از جوانان تحصیل‌کرده خوزستانی‌ترجیح می‌دهند در مکانی دیگر به زندگی خود ادامه دهند؟
علیرضا زراسوندی، رئیس بنیاد نخبگان خوزستان، درباره سازوکارهای و برنامه‌های حمایتی طراحی‌شده برای افراد نخبه می‌گوید: بیش از 6000 نفر از اقشار مختلف جامعه تحت پوشش این بنیاد قرار دارند؛ برنامه‌های متفاوتی نیز در قالب‌های فرهنگی و علمی برای این افراد در نظر گرفته‌ شده است. طبق بررسی‌های انجام‌شده مشخص شد که بیشتر مشکلات نخبگان استان بحث مسائل مادی نیست. این مشکلات اغلب مربوط به دو حوزه عمده است؛ یکی این‌که این افراد انتظار دارند که دیده شوند و در تصمیم‌گیری‌ها از آن‌ها استفاده شود و دیگری نیز مسأله جذب آن‌ها است که دانشجویان تحت پوشش بنیاد نخبگان طبق آیین‌نامه‌های موجود به دستگاه‌های اجرایی معرفی می‌شوند و تاکنون نیز چندین نفر برای جذب به دستگاه‌های اجرایی معرفی شده‌اند. انجام کارها در خوزستان نسبت به سایر استان‌ها سنگین‌تر و کندتر است. بحث شرایط آب‌وهوایی نیز مطرح است، اختلاف چندانی نیز بین حقوق و مزایای یک فرد مستعد در خوزستان یا دیگر استان‌ها وجود ندارد. همه دوست دارند که در شرایط آب‌وهوایی بهتر زندگی کنند. با توجه به این وضعیت فکر می‌کنم ما باید امکانات استان را افزایش دهیم، در خوزستان جاذبه‌ای برای ماندن وجود ندارد. به نظر من این مشکلات را می‌توان با کار کردن بر مسائل فرهنگی برای مثال با تشویق‌های استانی و ملی و دادن امتیازات ویژه حل کرد و تمایل این جوانان را به ماندگاری در استان افزایش داد؛ این مسأله نیاز به نگاه ویژه‌ای دارد که شامل در نظر گرفتن حقوق و مزایا، امکانات مناسب و. . . می‌شود. طبیعی است وقتی در استان دیگری شرایط بهتری برای جوانان تحصیلکرده فراهم شود، آن‌ها نیز به خروج از استان فکر می‌کنند. بودجه اختصاصی سازمان برای امور جاری بنیاد نخبگان قابل‌قبول است اما اگر مجلس شورای اسلامی و هیات‌ وزیران نگاه ویژه‌ای به بودجه بنیاد نخبگان داشته باشند حتماً سود آن را خواهند دید.
سخن آخر. . .
فرار نخبگان و مهاجرت آن‌ها تنها این نیست که عده‌ای از نخبگان کشور به کشور‌های خارجی پناه می‌برندو بعد از اتمام  تحصیلات هم به کشور باز نمی‌گردند، وقتی عده‌ای تحصیل‌کردگان یک شهر به دلیل نبود کار یا شرایط نا مناسب برای زندگی از شهر و محل اقامت خود خارج شده و در واقع مهاجرت درونی دارند نیز فرار مغزی به حساب می‌آید و نتیجه آن می‌شود شهرهایی که به دلیل نبود نیروی انسانی از توسعه باز می‌مانند وشهر‌های توسعه یافته و کلانشهر‌های که از ازدحام جمعیت در حال انفجار هستند. علاوه بر مهاجرت‌های خارجی باید به مهاجرت‌های داخلی هم توجه داشت.