گزینه های ایران در افغانستان چه بود؟

خروج آمریکا از افغانستان پس از 20 سال حضور و اشغال موجب ایجاد سلسله‌ ای از اتفاقات بسیار سریع و فاجعه بار شد. آمریکایی‌ها که با ایجاد هزینه‌های سنگین جانی و مالی برای خود و افغان‌ ها امید داشتند دولت و ارتش ایجاد شده در افغانستان بتواند حداقلی از مقاومت درمقابل طالبان را از خود نشان دهد، از نابود شدن سریع این دست ‌سازهای خود متحیر شدند. در این میان البته درباره آینده افغانستان بحث های متفاوتی مطرح می شود اما این که چگونه طالبان به  سرعت بر افغانستان غالب شدند و همسایگان به ویژه ایران چه سناریوهایی در این باره پیش روی خود داشتند ، می توان از منظرهای متفاوتی به موضوع نگریست  .به عبارتی پس از تاکید بر لزوم مطالبه گری از آمریکا سوال این جاست که با توجه به واقعیت های میدانی، چه گزینه‌هایی برای ایران وجود داشته است؟ سقوط دولت افغانستان و ارتش این کشور با توجه به بی‌کفایتی عجیب و بی‌میلی تمام ساختارهای قبلی در دفاع از کشور، به صورت کامل از دست ایران خارج بوده و ایران عملا نمی توانسته هیچ اقدامی در این راستا انجام دهد. از طرف دیگر اشرف غنی که سرسپردگی خود به آمریکایی‌ها را در تمامی مراحل حکومتش نشان داده بود،در خصوص ایران دارای موضعی منفی بود و برای کمک گرفتن از ایران اشتیاقی نداشت. ایران در سقوط افغانستان توسط طالبان نیز گزینه خاصی نداشت. ورود مستقیم به جنگ با این گروه به معنای ورود نظامی به افغانستان بود که قبل از این سه ابرقدرت در آن شکست خورده بودند: بریتانیایی‌ها در اواخر قرن نوزده، شوروی در آخرین سال های حیات خود و آمریکا هم با 2.2 هزارمیلیارد دلار هزینه.به همین دلیل هرگونه ورود خارجی به افغانستان به معنای ورود به باتلاق عمیقی است که خروج از آن، فرارگونه و شکست خورده خواهد بود. ارسال گروه های مقاومت به داخل افغانستان یا حمایت رسمی و علنی از برخی گروه‌های داخل افغانستان نیز عملا تفاوتی با گزینه قبلی ندارد. به ویژه آن که  احتمال ایجاد جنگ های مذهبی و قومیتی را در افغانستان افزایش می داد.لذا این گزینه نیز برای ایران موجود نبوده یا مطلوب نبوده است. به خصوص  باید توجه شود طالبان یک گروه اشغالگر نیست و میزانی از حمایت مردمی را به واسطه قومیت یا برخی نگرش های اعتقادی پشت سر خود دارد؛ گر چه قطعا این حمایت نسبت به جمعیت افغانستان  محل سوال است .این موضوعات به معنای اعتماد به مدعای «تغییر» که طالبان آن را مکررا اعلام می‌کند نیست؛ چرا که برخی از رفتارهای افراطی این گروه نوعی از اعتقادات آن هاست و نمی‌تواند موضوع تغییر موضع قرار گیرد. لذا انتظار قطعی این است که برخی از رفتارهای افراطی در بین این گروه بروز خواهد کرد. به ویژه آن که طالبان در درون خود دارای گروه بندی‌های متفاوت و متعددی است و هر لحظه ممکن است طرف‌های افراطی به قدرت غالب تبدیل شوند. از طرف دیگر طالبان به علت نداشتن ساختار رسمی و سازمانی، توان چندانی برای کنترل بر همه اعضا به ویژه اعضای رده پایینی خود ندارد و بروز انواع رفتارهای افراطی از آنان کاملا ممکن است. لذا نباید بر اساس یک فیلم یا خبر درباره کلیت این گروه و آینده آن قضاوت کرد .پس مسئله، تطهیر، امیدواری به تغییر یا عناوینی این چنینی نیست؛ بلکه به نوعی  واقعیت میدانی حضور طالبان به عنوان حاکمیت هم مرز با کشورمان است که در نوع تعامل آینده با این گروه موثر است. این همان دلیلی است که همسایگان افغانستان را نیز به سمت  همکاری حداقلی با طالبان معطوف کرده  است. اما نکته مهم و اساسی در برهه کنونی نیاز طالبان به همکاری بین‌المللی و مشروع شناخته شدن است. همین نیازمندی باعث شده تا دولت ‌های مختلف به دنبال ایجاد گزینه‌های مطلوب خود از طریق طالبان و دیگر طرف‌های موجود در افغانستان باشند. ایران نیز تلاش کرده تا با استفاده حداکثری از ظرفیت ‌های خود، طالبان را به سمت تشکیل دولتی فراگیر بکشاند. این قطعا مطلوب‌ ترین گزینه برای ایران و طیف گسترده‌ ای از دولت ‌های جهان است، چرا که قبضه کامل قدرت توسط طالبان هم مشروعیت حداکثری را ندارد و هم مشکلات بزرگی را برای همسایگان ایجاد می‌کند. اما در این جا البته به نظر می‌رسد  مشکلات اساسی وجود دارد چرا که طالبان پس از دو دهه جنگ و درگیری، قدرت را به راحتی تقسیم نخواهد کرد.نکته مهم دیگر میزان وابستگی طالبان به آمریکاست. برخی نگرش‌ها نشان می دهد که آمریکایی‌ها طالبان را در افغانستان به قدرت رسانده‌اند یا نوعی تقسیم قدرت در این زمینه اتفاق افتاده است؛ قطعا مذاکرات دوحه قطر در دوره ترامپ و دوره اخیر دارای نوعی پذیرش دوطرفه برای آینده افغانستان بوده است. اگر چه دو طرف برای رسیدن به اهداف خود بده بستان هایی کرده‌اند اما این موضوع که تمام عاملیت را به طرف آمریکایی نسبت دهیم و معتقد باشیم آن ها با یک برنامه ریزی ویژه توانسته اند آینده افغانستان را رقم بزنند، با واقعیت همخوانی ندارد. لذا باید از نگاه‌های استعمارزده که آمریکا را ابرقدرتی خارق‌العاده معرفی می‌کند پرهیز کرد. نماد آمریکا در این زمینه دقیقا همان لحظه بغض بایدن در کنفرانس خبری پس از انفجار فرودگاه است؛ همان قدر مستاصل.با این اوصاف  به نظر می رسد ایران  تا این جای کار توانسته مدیریت  نسبتا مناسبی در موضوع افغانستان داشته باشد هر چند باید منتظر تحولات آینده بود؛  تحولاتی که همانند سقوط برق آسای کابل می‌تواند به چشم بر هم زدنی دگرگون شود .