افغانستان، ملک طلق طالبان نیست!

بهرام گل‌زاده روزنامه‌نگار و مشاور رسانه بر خلاف برخی تحلیل‌ها درخصوص بازگشت امنیت و ثبات نسبی سابق به افغانستان، پس از تحولات سیاسی نظامی اخیر، معتقدم، حتی تسلط کامل و تحمیلی، و یکدست شدن حکومت افغانستان، امارت اسلامی طالبان، امکان و ظرفیت تامین ثبات و امنیت این کشور جنگ زده و مصیبت دیده را نخواهد داشت. دلایل مختلفی برای این ادعا وجود دارد که نمی توان از این واقعیت‌ها‌ چشم پوشی کرد و با کمی تعمق و تامل، پیش بینی متفاوت از آینده افغانستان، دور از ذهن نیست. دلیل نخست، ماهیت حقیقی طالبان به لحاظ ایدئولوژی و نگاه شهروندی و اعتقاد به حقوق آحاد مردم و تمامی اقوام افغانستان، و نوع حکمرانی، و همچنین نداشتن راهبردی عقلانی و نرمال در تعامل با جهان است. همگی اینها پاشنه آشیل و مانع بزرگ در مسیر تامین ثبات و امنیت افغانستان به حساب می‌آید. دلیل دوم، خود مردم افغانستان و تجربه تاریخی که از پدیده طالبان و عملکرد این گروه سلفی و اقتدارگرا دارند، در کنار تفاوت و تغییرات فرهنگی و بینش سیاسی در افغانستانی‌های 2021 میلادی در مقایسه با افغان‌های بیست سال پیش و شرایط زمانی و مکانی دو دوره است. دلیل سوم، ترکیب نیروهای رزمی تحت فرمان طالبان است که از جهات مختلف، تفاوت اساسی با طالبان دوره قبل دارند و کمتر اعتقادی و ایدئولوژیک می‌جنگند، و بیشتر مزد بگیر و مزدور هستند و همین تفاوت و تناقض، بر کیفیت و پایداری و پایبندی نیروهای طالبان، تاثیر منفی داشته و آنان را به شدت شکننده کرده است که نمونه بارز آن، تسلیم گروهی صد نفری از این نیروها به جبهه مقاومت احمد مسعود است. دلیل چهارم، اختلافات درون گروهی خود طالبان و قدرت طلبی در میان فرماندهان ارشد و تاثیرگذار و تصمیم ساز است که در جای خود، یکپارچگی و سازمان دفاع و عملیاتی این گروه را تضعیف و متلاشی می‌کند. اختلاف و درگیری دو رهبر طالبان، یعنی حقانی و ملاغنی برادر، که اخیرا در کابل رخ داد، مصداق این افتراق، و قدرت‌طلبی است. دلیل پنجم: افکار عمومی جهانی و به‌ویژه افکار عمومی منطقه و کشورهای همسایه به خصوص، فارس زبانان، که گرایش فرهنگی و سیاسی آنان به سمت و سوی جبهه مقاومت تحت فرماندهی احمد مسعود، جدی و اثرگذار است. اینان، طالبان را گروهی تروریستی و جریان بالقوه خطرناک برای امنیت منطقه و مرزهای کشور خود می‌دانند و در مقابل، از احمد مسعود و جبهه‌‌مقاومت تعریفی کاملا متفاوت داشته و جریانی آزادیخواه، اصلاح جو، میهن پرست و تکثرگرا می‌شناسند.از طرفی، کشورهایی که به سبب گرایش‌های قومی یا مذهبی به تاجیک ها‌و ازبک‌ها ‌و هزاره‌ها‌ بسیار نزدیکند و این نزدیکی آنان را به لحاظ احساسی و عاطفی و سیاسی به جریان مقاومت و احمد مسعود متمایل می‌سازد و اصولا نه تنها امنیت خود را در شکل گیری امارت اسلامی طالبان نمی‌بینند، بلکه استقرار چنین حکومتی را عاملی برای ناامنی، تحریک و اختلافات قومی و جنگ و نزاع و اختلاف، می‌دانند. در همین رابطه، کشورهای هم مرز با افغانستان، نیز استقرار نیروهای طالبان در مرزهای خود را تهدیدی جدی برای امنیت ملی و تمامیت ارضی خود می‌دانند. این دولت‌ها‌ حضور دوباره جریان‌های خشن تروریستی مثل داعش و القاعده در افغانستان، و فعال شدن آنان  با چراغ سبز طالبان، و یا با فرصت‌طلبی و بهره گیری از شرایط و اوضاع شکننده پیش آمده، را عامل بی‌ثباتی و رشد تروریسم در منطقه خوانده و این تروریست‌ها‌ را خطری جدی برای امنیت  خود، منطقه و جهان بر می‌شمارند. به جز عربستان و پاکستان، که به صورت تاریخی، سنتی و استراتژیک، حامی طالبان هستند، بقیه کشورهای همسایه افغانستان این ملاحظات امنیتی را به‌طور جد در دستور کار قرار داده‌اند. و مهمترین دلیل، سازماندهی جبهه مقاومت به فرماندهی احمد مسعود، است که کار را برای طالبان و طراحان طرح تسلط طالبان بر کل افغانستان را بسیار مشکل و چه بسا ناممکن می‌سازد. به نظر می‌رسد، حضور قوی جبهه مقاومت پنجشیر و اضافه شدن سایر فرماندهان مجاهدین و نیروهای رزمی، به این جبهه، اگر به جنگ دائمی منجر نگردد، حداقل در میان مدت به تغییر معادلات سیاسی و نظامی در افغانستان خواهد انجامید. اتفاقات روزهای اخیر در پنجشیر و درگیری های طرفین و مقاومت جانانه جبهه مقاومت، دلیل روشنی بر این حقیقت است، که طالبان، مالک مطلق افغانستان نخواهد شد! البته در صورت رسیدن به توافقی برای تشکیل دولت فراگیر با حضور همه گروه‌های مجاهدین و اقوام و مذهب، شرایط متفاوت خواهد شد. در یک جمله پایانی، با وجود این طالبان مدعی رهبری انحصاری امارت اسلامی، و فرماندهان و مسئولان حاکم بر این گروه و تعارض‌ها‌ و اختلافات مبنایی موجود در جریان فرماندهی طالب‌ها، با اندیشه‌های بنیادگرایانه و سلفی، هیچ زمان افغانستان روی آرامش به خود نخواهد دید و منطقه نیز احساس امنیت نخواهد کرد مگر آنکه گروهی تکنوکرات غیرنظامی از درون طالبان، بیرون آمده و با توجه به حقایق و ضرورت های افغانستان و منطقه و جهان در کنار سایر اقوام و احزاب و مجاهدین، دولت فراگیر و معتدل تشکیل دهند. فاصله زمانی تا تحقق چنین اتفاقی، هر چند قابل محاسبه دقیق نیست اما در میان مدت و بلند مدت، ممکن خواهد شد. و مردم مظلوم افغانستان را از جنگ و خونریزی بیشتر نجات خواهد داد. افغانستان، ملک طلق طالبان نیست. بلکه سرزمین مشترک همه اقوام و ساکنان این سرزمین است.