ما و مقاومت پنجشير

پنجشير در طول چهاردهه گذشته به نماد مقاومت ملي افغانستان تبديل شده، اين مقاومت در هر دوره خصوصيت‌ها و به تبع آن اقتضائاتي داشته است. تحولات امروز افغانستان، به سبب آنچه به نظر مي‌رسد برنامه پيش‌بيني شده امريكا براي سرريز كردن ناامني به مناطق پيرامون افغانستان باشد، براي جمهوري اسلامي ايران بسيار مهم است. اما بايد توجه داشت كه ايران بايد با توجه به مقتضيات زماني، در مورد نوع رويكرد خود نسبت به مسائل افغانستان و همكاري با كشورهاي ديگر منطقه براي بازگرداندن امنيت يا دست‌كم مهار ناامني و افراطي‌گري در افغانستان، تصميم‌گيري كند. اعتقاد من اين است كه در اين دوره زماني، تنها مسير پيش روي جمهوري اسلامي ايران براي رسيدن به اين هدف استفاده از ابزار ديپلماسي فعال براي حل مسائل افغانستان است. اين روزها، مساله تلاش طالبان براي تسلط بر پنجشير با استفاده از قواي نظامي و اسلحه در صدر خبرهاي افغانستان قرار دارد. پنجشير سابقه طولاني در مقاومت در برابر متجاوزان دارد، اما در هر دوره اين نوع مقاومت خصوصيات متفاوتي داشته است. براي مثال مقاومتي كه امروز در پنجشير وجود دارد، با مقاومت در دوره اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي متفاوت است. در آن دوران، مقاومت پنجشير در مقابل يك نيروي اشغالگر خارجي شكل گرفته ‌بود، اما امروز مقاومت پنجشير در مقابل گروهي است كه با رياكاري قصد سلطه بر افغانستان دارد. طالبان در شرايطي كه ادعا مي‌كند قصد دارد دولتي فراگير و همه‌شمول تشكيل دهد، در عمل به نظر مي‌رسد كه با رويكرد تماميت‌خواهانه به دنبال اين است كه سراسر افغانستان را زير سيطره خود در بياورد. واقعيت اين است كه طالبان نماينده يك گروه خاص از يكي از اقوام افغانستان است و نماينده همه اقوام افغانستان نيست. طالبان حتي داراي اكثريت جمعيتي در افغانستان هم نيست كه به اين بهانه مدعي همه قدرت در اين كشور باشد، بلكه آنچه تاكنون در افغانستان به دست آورده‌ با استفاده از زور و تحميل خواسته‌هاي‌شان بر ديگر اقوام به دست آمده است.
به نظر مي‌رسد براي طالب درك اين موضوع بسيار مشكل باشد كه افغانستان يك كشور چند قوميتي است و يك قوم نمي‌تواند به تنهايي بر تمامي افغانستان سلطه پيدا كند. عدم درك اين موضوع باعث بي‌ثباتي و ناامني در افغانستان شده است. انتظار مي‌رفت با توجه به شعارهايي كه طالبان داده ‌بود به اين سمت پيش برود كه همه اقوام را شريك در حكومت بكند. حتي پيش از آغاز درگيري در پنجشير اين فرصت براي طالبان وجود داشت كه به جاي روي آوردن به استفاده از سلاح و جنگ، آتش‌بس و تفاهمي مدت‌دار مثلا براي يك‌سال با ساكنان پنجشير به امضا برساند تا بتواند حسن نيت خود را در تشكيل يك حكومت فراگير به همه ثابت كند. اگر طالبان مي‌توانست در طول دوران اين توافق اعتماد طرف‌هاي مخالف خودش را جلب كند، طبيعي است افرادي كه در پنجشير هستند هم با حكومتي كه همه‌شمول باشد و همه در آن نقش داشته ‌باشند همراه مي‌شدند. ولي هنوز طالبان هيچ نشانه‌اي از عزم و اراده براي تشكيل حكومت فراگير نشان نداده است.
روشن است كه طالبان نماينده همه مردم افغانستان نيست، بلكه بخشي از قوم پشتون است. كساني كه امروز در پنجشير جمع شده‌اند، از اقوام و گروه‌هاي مختلف افغانستان هستند و در واقع بر خلاف طالبان از تنوع و تكثر بيشتري به لحاظ نمايندگي از اقوام و گروه‌هاي افغان برخوردارند. اين تكثر و تنوع، در واقع نمايندگي از همه كساني است كه از قالب حكومت مدنظر طالبان مستثني شده‌اند و از دايره مديريت در افغانستان بيرون مي‌مانند. در نتيجه بي‌جا نيست كه مقاومت پنجشير را نماينده مردم افغانستان بدانيم، چراكه همان نماد چند قومي و چند نژادي را نمايندگي مي‌كند.
مقام‌هاي امريكايي امروز پيش‌بيني جنگ داخلي، خشونت و گسترش تروريسم در منطقه در نتيجه تحولات افغانستان مي‌كنند. اما واقعيت اين است كه تمام اين اتفاقات، نتيجه برنامه‌ريزي و مقاصد امريكاست. واشنگتن تصميم گرفته ‌بود كه اين بخش از جهان را ناامن كند و اين ناامني را به مناطق پيراموني از جمله آسياي مركزي، چين و تاحدودي ايران سرريز كند. اين همان خواسته امريكايي‌هاست و همان چيزي است كه امروز در حال تحقق يافتن است. در نتيجه اينكه سران نظامي امريكايي ادعا مي‌كنند در مورد آينده چنين پيش‌بيني‌هايي دارند، در واقع پوشاندن اين واقعيت است كه خودشان عامدانه زمينه‌ساز چنين اتفاقاتي شده‌اند. اتفاقاتي كه احمد مسعود، رهبر مقاومت پنجشير هم در مورد آينده و خطر تروريسم و استفاده از سلاح‌هاي امريكايي توسط گروه‌هاي تندرو عليه جهانيان، در بيانيه‌اي كه ديروز صادر كرد، هشدار داده و اين هشدار جدي و واقعي است.


هدف امريكا اين بود كه هزينه‌هاي مبارزه با خشونت و افراطي‌گري در افغانستان را از دوش خودش بردارد. در دوران حضور نظاميان خارجي در افغانستان، يك موازنه نسبي وجود داشت كه هزينه زيادي به امريكا تحميل مي‌كرد. امريكا تصميم گرفت كه اين موازنه را به هم بزند و هزينه‌هاي مبارزه با تروريسم و افراطي‌گري را به دوش كشورهاي پيرامون افغانستان بيندازد كه از امنيت نسبي در افغانستان منفعت مي‌بردند. اگر كشورهاي پيرامون افغانستان، از جمله ايران و ديگر كشورهاي همسايه بتوانند يك موضع واحد در مقابل تحولات بگيرند، مي‌توانند نتايج اين سرريز شدن ناامني را كنترل كنند.
با اين حال آن‌گونه كه در ابتدا ذكر شد، اقتضائات كنوني افغانستان با گذشته متفاوت است. ايران در دوره‌اي كه يك حكومت به رسميت شناخته شده بين‌المللي براي افغانستان وجود داشت، از مقاومت در ولايت پنجشير حمايت مي‌كرد. اما در اين دوره بايد به نسبت مقتضيات زمان سياست جديد در پيش بگيرد. توازن در سياست در مقابل طرف‌هاي مختلف در افغانستان يك سياست اصولي است كه نخست طرف‌ها را به گفت‌وگو و حل مشكلات از طريق مذاكره تشويق كند. ما اين نكته را هم به طالب‌ها تذكر داده‌ايم و هم به احمد مسعود گفته‌ايم. احمد مسعود هم اعلام آمادگي كرده و گفته است كه آماده مذاكره است و خواستار جنگ و خونريزي نيست. ما بايد سعي كنيم از طريق ديپلماسي هزينه‌هايي كه اين معضل و پيچيدگي سياست در افغانستان خلق كرده است را كاهش دهيم. تنها راه پيش روي جمهوري اسلامي ايران ديپلماسي است، نه استفاده از نيروي نظامي يا مشاركت مستقيم و غيرمستقيم در درگيري‌ها.