«هجران» و نگاه خودبینانه به مسئله کار کودکان!

بابک خطی‪-‬ قسمت عمده‌ای از مسیر هر روزه‌ی خانه تا مطب را پیاده طی می‌کنم. در این مسیر یک پل عابر پیاده وجود دارد، روی اتوبانی بلند که آشنایی و رفاقت من با آقا «هجران» کودک ده ساله‌ی کار، از همینجا شروع شده است. او در کنج ورودی پله برقی پل بساط فروش اجناس مختلف مثل، ماسک، جوراب، کلاه، واکس و...دارد.
گاهی با هم گپ می‌زنیم و گاهی چیزهای مورد نیازم -مثل ماسک پارچه‌ای یا جوراب- را از اینجا تهیه می‌کنم.
هجران پسری موقر، باهوش و جدی است و کارهایش را با اعتماد به‌نفس و آرامش خاصی انجام می‌دهد که واقعا الهام‌بخش است.
او درس می‌خواند و قسمت عمده‌ی تکالیفش را سرکار انجام می‌دهد؛ کاری که بین عده‌ی زیادی از کودکان کار رایج است.


اما نکته مهم و حساس این است که این رویه نباید چنین امری را پیش چشمان جامعه عادی و روتین جلوه دهد.
کودکی با این شرایط و کودکان بسیاری مثل او باید تمام وقت‌شان به بازی و درس خواندن بگذرد.
کار کردن کودکان اساسا با ذات کودکی آنان منافات داشته، مخالف تمامی میثاق‌های جهانی در مورد کودک است. کودک کار هر چقدر هم باهوش و پراستعداد باشد به علت شرایط غیرثابت و ساعت‌های طولانی کار نسبت به بقیه کودکان، تحت فشار بیشتر بوده، ابدا در زمینه تحصیلی با سایرین قابل مقایسه نیست.
بنابراین هر چند تحصیل کودکان حین کار کردن به دلیل اهمیت مسئله‌ی آموزش و وجود اضطرار به خاطر شرایط، هدف ارزشمندی است، اما این هدف در طول هدف مهمتری که از بین رفتن مسئله‌ی کارکردن برای کودکان است معنی می‌یابد و به عنوان مقصدی نهایی ابدا
پذیرفته نیست.
همه‌ی اینها در حالی است که کودکان کار زیادی هم هستند که علیرغم شوق زیاد برای تحصیل به دلیل مشغله‌ی زیاد اساسا فرصتی برای درس خواندن ندارند؛ مثلا کودکان زباله‌گرد جز چند ساعتی که به خواب و خوردن چیزی می‌گذرانند، در اکثر اوقات مشغول زباله گردی در خیابان‌ها یا تفکیک آن در گود و گاراژهای زباله گردی هستند و آنقدر تن و جانی خسته دارند که حتی نایی برای فکر کردن و خیالبافی هم ندارند، چه برسد به اینکه بخواهند به مسئله‌ی نیازمند زمان و تمرکزی مثل درس خواندن بپردازند.
باید به خاطر داشت که زمان به سرعت می‌گذرد و در چشم بر هم زدنی، کودکان امروز، جوانان برومند فردا و صاحبان آینده خواهند بود. آینده‌ای که ساختن آن وظیفه‌ی امروز و اکنون همه‌ی ما است. پیش‌بینی شرایط اقتصادی و اجتماعی این کودکان در آینده‌ی دور و نزدیک، اگر کودکی نکرده و آموزش ندیده باشند، نگران‌کننده است.
این زنگ خطری با صدای بلند برای هشدار به تمام جامعه است که متوجه گردد، اثرات ماتاخر و بلند مدت مسئله‌ی کودکان کار می‌تواند به اندازه‌ی مسائل فعلی آن‌ها حائز اهمیت و نیازمند برداشتن قدم و انجام کاری موثر باشد. راه‌هایی که البته علمی، عملی و مبتنی بر توانمندسازی صدک‌های آسیب‌پذیر جامعه، رفع فقر آنان و با هدف ازبین بردن مسئله کار کودکان باشد. راه حل‌های صورت مسئله پاک کنی مثل جمع‌آوری کودکان کار و اقدامات ضربتی اگر شرایط را بدتر از قبل نکند- که با پنهان شدن مسئله از پیش چشمان جامعه و زیرزمینی شدن آن، در واقع می‌کند -
هیچ اثری در بهبود شرایط نخواهد داشت. صد البته که انجام اقدامات سنجیده و موثر برای حل چنین مشکل چند جانبه‌ای اساسا یک وظیفه‌ی انسانی، حقوق بشری و عقلانی برای همه ما است. اما به طرز تفکری که در سطوح مختلف جامعه به طور احتمالی به این اصول اعتنایی نمی‌کند هم، موکدا توضیح داده می‌شود که جامعه واحدهای ایزوله و مجزا از هم نیست. آسیب و تحت فشار بودن در یک قسمت طبق قانون ظروف مرتبطه به تمام قسمت‌ها منتقل شده، بر کل جامعه اثرگذار بوده و سرنوشت یک جامعه جمع جبری مسائل اقتصادی و اجتماعی تمام قسمت‌های آن است. بنابراین برنامه‌ریزی برای حل این مشکل در خودبینانه‌ترین و بی‌تفاوت‌ترین اپروچ‌ها
به مسائل اجتماعی نیز، انجام اقدامات موثر و درخور در این مورد را ایجاب
می‌نماید.