دهخدای خراسان

جواد نوائیان رودسری – خراسان در طول تاریخ چندهزار ساله و پرفراز و نشیب خود، مهد پرورش و تربیت ادیبان و اندیشمندان نامدار بوده‌است؛ تولد شعر فارسی با سروده رودکی و سرایش شاهنامه، اثر سترگ حکیم توس، در این خطه ادیب‌پرور رقم خورد. ادیبان معاصر خراسانی، در عهد پرالتهاب مشروطه، قلم خود را برای پرورش افکار و آگاهی بخشیدن به مردمان این سامان به‎کار گرفتند که نتیجه آن، اولاً خلق آثار ادبی بی‌نظیر، اعم از نظم و نثر و ثانیاً، تربیت نخبگان باهوش و توانمند در عرصه‌های گوناگون ادبیات فارسی بود. زنده‌یاد حسن عمید، یکی از همان تربیت‌یافتگان پُرارجی است که مایه فخر و مباهات هم‎ولایتی‌ها و اسباب افتخار هموطنان خویش بوده و هست؛ ادیبی توانمند و لغت‌شناسی وطن‌دوست که افزون بر آثار متعدد ادبی، اثر سترگ «فرهنگ عمید» او، گنجینه‌ای درخور ستایش از واژگان فارسی را در خود جای داده و امروزه نیز، مورد استفاده همگان است و به واسطه پدیدآوردن این اثر گرانسنگ، باید او را «دهخدای خراسان» نامید. زنده‌یاد عمید، در کنار فعالیت در عرصه ادبیات، روزنامه‌نگاری توانا و صاحب سبک بود؛ روزنامه‌نگاری تربیت‎یافته در مکتب مطبوعاتی‌های اصیل مشهد؛ از ملک‌الشعرا بهار بگیرید تا میرمرتضی روئین‌تن و شیخ احمد بهار. حسن عمید پس از سال‌ها تجربه روزنامه‌ و سالنامه‌نویسی، در کسوت نخستین سردبیر روزنامه خراسان، بیش از یک دهه با این روزنامه دیرپای شهر مشهد همراه بود. آن‌چه در ادامه مرور خواهیم کرد، نگاهی گذراست بر زندگی و برخی ناشنیده‌ها از احوالات او. تربیت در مکتب بهار و روئین‌تن حسن عمید در سال 1285ش زاده شد؛ در بحبوحه انقلاب مشروطه و مشروطه‌خواهی. خانواده‌اش در محله سرشور مشهد زندگی می‌کردند و نخستین آشنایی‌های او با نظم و نثر فارسی، در کوچه‎پس‎کوچه‌های همین محله و مکتب‎خانه‌های قدیمی‌اش رقم خورد. او احتمالاً در هفت یا هشت‎سالگی به مدرسه رفت؛ کدام مدرسه؟ به‎تحقیق نمی‌دانیم، شاید مدرسه «رحیمیه» که مدیران ادیبی چون سیدحسین اردبیلی، مؤسس روزنامه خراسان را به خود دیده بود. زنده‌یاد عمید خیلی جوان بود که به انجمن‌های ادبی مشهد پیوست. شاید اگر جایگاه انجمن‌های ادبی را در آن روزگار ندانیم، اهمیت این عضویت معلوم نباشد. در روزگاری که شعر، استوارترین رسانه رایج در ایران محسوب می‌شد و تفکرات سیاسی و اجتماعی در عرصه نظم و شاعری فرصت بروز پیدا می‌کرد، پذیرفتن یک نوجوانِ تازه شاعر، آن هم در انجمن‌های ادبی خراسان که غول‌های نظم و نثر فارسی در آن عضویت داشتند، نشانه خاص بودن توانایی‌های آن نوجوان است. در همین انجمن‌ها بود که عمید با بزرگانی همچون ملک‌الشعرا بهار، شیخ احمد بهار و میرمرتضی روئین‌تن آشنا شد؛ این بزرگان در ناصیه حسن عمید، لغت‌شناسی کنجکاو، شاعری توانا و نویسنده‌ای جسور و اهل تحقیق می‌دیدند. طولی نکشید که فعالیت‌های روزنامه‌نگاری عمید، در خراسان آغاز شد؛ ابتدا به روزنامه «طوس» رفت؛ روزنامه‌ای که محل چاپ آن، چاپخانه‌ای به همین نام در بالاخیابان بود؛ جایی که از اسفند سال 1287 تا مرداد 1288، نخستین شماره‌های روزنامه خراسان منتشر و پس از برگزیده‎شدن سیدحسین اردبیلی، موسس نخستین دوره روزنامه خراسان، به عنوان نماینده مجلس شورای ملی دوره دوم، کار انتشار روزنامه به چاپخانه «طوس» واگذار شد و مرحوم میرمرتضی موسوی، صاحب چاپخانه که بعدها نام‌خانوادگی روئین‌تن را برای خود برگزید، مسئولیت انتشار این روزنامۀ جایگزین را برعهده گرفت. بنابراین، عمید از همان نخستین تجربه‌های روزنامه‌نگاری، با کسانی همراه و هم‌قلم بود که تجربه کار برای روزنامه خراسان را در کارنامه داشتند. او با وجود جوانی و کم‌تجربگی، خیلی زود جای خودش را در میان صاحبان قلم پیدا کرد و با کنجکاوی‌های مستمر و دائمی‌اش، مجموعه‌ای از واژگان پراستفاده فارسی را فراهم آورد. بین سال‌های 1298 تا 1308ش، یعنی از 13 تا 23 سالگی، حسن عمید مشغول شکل دادن به کاری سترگ بود؛ او می‌خواست آن‌چه را طی سال‌ها به دست آورده‌است، یک‎جا در اختیار اهل ادب قرار دهد. در سال 1308ش، او نخستین واژه‌نامه چاپ شده در استان خراسان را طی دوران معاصر، به طبع رساند: «فرهنگ نو». این کتاب در آن دوره، شاید نخستین اثر در نوع خود محسوب می‌شد. فرهنگ نو، بعدها و هنگامی که عمید، سردبیری خراسان را برعهده داشت، در سال 1333ش تصحیح و تجدید چاپ شد. از همکاری با بهار و تبعید از مشهد به احتمال زیاد، ارتباط با شیخ احمد بهار، مدتی بعد از ورود عمید به عرصه روزنامه‌نگاری رقم خورده است. او در روزنامه «بهار»، به مدیریت شیخ احمد بهار، مطلب می‌نوشت و همزمان به فکر انتشار سالنامه‌هایی با عنوان «خراسان» افتاد. این سالنامه‌ها هم در چاپخانه خراسان، با مدیریت شیخ احمد بهار به چاپ می‌رسید. با این حال، بعد از واقعه مسجد گوهرشاد، فعالیت‌های شیخ احمد بهار با محدودیت فراوان روبه‌رو شد؛ او را به تهران تبعید کردند و دیگر نتوانست به کار مطبوعاتی در خراسان ادامه دهد. حسن عمید پس از این اتفاق، روزنامه «طوس» را برای بار دوم، در سال 1314 منتشر کرد و انتشار آن را برای مدتی ادامه داد. اما ورود به این عرصه، به معنای قطع همکاری با چاپخانه خراسان که حالا توسط اقوام شیخ احمد اداره می‌شد، نبود. حسن عمید سالنامه‌های 1317 و 1318 خراسان را هم شخصاً مرتب کرد و به طبع رساند. با اشغال ایران توسط متفقین در شهریور 1320، اوضاع زندگی حسن عمید نیز به‎هم ریخت. کسی به درستی نمی‌داند چرا؟ اما نیروهای اشغالگر، وی را از مشهد تبعید و راهی تهران کردند. آیا او در روزنامه‌اش دست به نگارش مقالات تندی علیه آن‎ها زده‌بود؟ در این زمینه گزارش دقیقی در اختیار نداریم، اما می‌توان حدس زد که چنین بوده‌ و او گرفتار همان سرنوشتی شده‌است که ملک‌الشعرا بهار، پس از اشغال مشهد توسط نیروهای تزار، به آن دچار شد. عمید که در آن زمان 35 ساله بود، شروع به نامه‌نگاری با مسئولان وقت کرد؛ به همه‎جا نامه نوشت، حتی به دفتر نخست‌وزیری. او به شدت نگران خانواده‌اش بود و بالاخره توانست با دوندگی‌های زیاد، دوباره به مشهد برگردد. روزنامه خراسان؛ سال‌های اوج‌گرفتن عمید نیمه دوم دهه 1320 برای حسن عمید دوران پرباری بود؛ او در سال 1328 با خواهش مسئولان وقت چاپخانه خراسان، در انتشار دوره جدید روزنامه خراسان، مسئولیت سردبیری را پذیرفت و بیش از 12 سال، تا 1340، این مسئولیت را برعهده داشت.وی در هنگام قبول این مسئولیت 43 ساله بود. بسیاری از سرمقاله‌های روزنامه خراسان در این دوره، به ویژه آن‎ها که رنگ و بوی ادبی و سیاسی دارند، با خامه حسن عمید به رشته تحریر درآمد؛ هرچند که بنا به سنت آن روزگار، اسم وی پای مطالب نمی‌خورد. افزون بر این‌ها، او در ویراستاری و درست‌‎نویسی واژه‌ها، بسیار سخت‌گیر و نکته‌سنج بود؛ در واقع باید عمید را علاوه بر سردبیری، نخستین ویراستار روزنامه خراسان هم بدانیم. او در این سال‌ها، در کنار روزنامه‌نگاری، به مطالعه و تحقیق در عرصه لغت‌شناسی هم ادامه داد. در سال 1332، کتاب «غلط‌های فاحش فرهنگ‌های فارسی» را منتشر کرد؛ کتابی که نشان‎دهنده تسلط کم‌مانند او بر متون کهن فارسی و نیز، عموم واژه‌نامه‌هایی بود که تا آن روز تألیف و منتشر شده‌بودند. حسن عمید در سال‌های میانی حضورش در روزنامه خراسان، مقدمات چاپ اثر جاودانه خودش را فراهم کرد؛ «فرهنگ عمید». او نخستین‎بار در سال 1335، این فرهنگ را در قطع کوچک و در 936 صفحه، با سرمایه انتشارات کتابخانه ابن‌سینا به چاپ رساند و پس از پایان همکاری با روزنامه خراسان و مهاجرت به تهران، در سال 1342 آن را به طور کامل‌تر در دوجلد و هزار و 114 صفحه، منتشر کرد و در اختیار علاقه‌مندان گذاشت. پس از آن بود که زنجیره فرهنگ‌نویسی‌های حسن عمید آغاز شد؛ در دهه 1340 و 1350، فرهنگ عمید بارها تجدیدچاپ را تجربه کرد و مورد ستایش همگان قرار گرفت؛ در کنار این اثر ارزشمند، زنده‌یاد حسن عمید به انتشار «فرهنگ کوچک»، «فرهنگ برگزیده»، «فرهنگ جیبی»، «فرهنگ دبیرستانی» و «فرهنگ تاریخ و جغرافیا» نیز دست زد. او در سال 1355، حق انتشار همه آثارش را به انتشارات امیرکبیر واگذار و بابت این واگذاری، مبلغ یک میلیون تومان دریافت کرد؛ این مبلغ، بالاترین مبلغی بود که تا آن زمان برای خریدن حق انتشار کتاب پرداخت شده بود. حسن عمید در 21 شهریور سال 1358، پس از مدتی تحمل بیماری، در 73 سالگی دارفانی را وداع گفت.