بیان روایت حقیقی در مقابل روایت دروغین دشمن

روز گذشته بار دیگر رهبر معظم انقلاب موضوعی را مطرح کردند که بار‌ها بر آن تأکید داشتند. پیشتر رهبر فرزانه انقلاب جهاد تبیین را از مهم‌ترین جهاد‌ها برشمرده بودند و رسالت نیرو‌های وفادار به انقلاب را در امر تبیین حقایق جامعه بسیار سنگین معرفی کرده بودند و دیروز نیز در دیدار پرستاران با برشمردن ابعاد خردمندی و تدبیر عمیق حضرت زینب (س) به عنوان بزرگ‌ترین روایتگر واقعه کربلا فرمودند: «آن حضرت با روایت حقیقی، تأثیرگذار و ماندگارِ کربلا، فرصت نداد روایت دشمن بر واقعیت غلبه کند.» ایشان درباره ضرورت روایت حقیقیِ «واقعیات جامعه، تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و حوادث گوناگون ۴۲ سال اخیر»، فرمودند: «اگر این کار نشود که در موارد متعدد نشده است، دشمن روایت تحریف‌آمیز و دروغ خود را در افکار عمومی جاری و با عوض کردن جای ظالم و مظلوم، اقدامات مستمر ظالمانه خود را توجیه می‌کند.» این از ویژگی‌های خاص رهبری انقلاب است که همواره پیش از وقوع حرکت یا اتفاقی در جامعه نسبت به آن واقعه یا حرکت، در جریان نخبگی کشور ایجاد حساسیت می‌کنند. در ۲۴ تیر ماه ۱۳۷۱ که هنوز بیشتر از سه سال از زعامت ایشان به عنوان رهبری نظام اسلامی نگذشته بود، معظم له در خصوص تهاجم فرهنگی که کمتر علایمی از تغییر ذائقه فرهنگی مردم در آن مقطع مشاهده می‌شد، فرمودند: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی می‌کند جوان‌های ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی، بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما می‌کند». در آن مقطع که هنوز حال و هوای جنگ و ارزش‌های آن در فضای جامعه حاکم بود مگر چه اتفاقی در عرصه جامعه رخ داده بود یا چه علایمی از حرکت دشمن در حوزه فرهنگ را رهبری انقلاب رصد کرده بودند که طراحی‌های دشمن را نه تهاجم فرهنگی، بلکه شبیخون و غارت فرهنگی می‌دیدند که نسبت به آن هشدار دادند. در حالی که در سال‌های ابتدایی دهه ۷۰ همه نگاه‌ها به سمت سازندگی کشور سوق پیدا کرده بود و بی محابا به سمتی حرکت می‌کردیم که همه داشته‌های ارزشمند فرهنگی کشور را فدای نسخه‌های پیچیده شده توسعه عاریت گرفته شده از غرب - نه پیشرفت کشور بر اساس ظرفیت‌های داخلی - می‌کردیم، هشدار رهبرانقلاب زنگ خطری بود که اگر آن مقطع به آن توجه می‌کردیم، دشمن نمی‌توانست با روایت ساختگی و غلط، ذهن جامعه ما از مسئولان گرفته تا مردم در تسخیر عمل خود قرار دهد. فقط چند ماه پیش از سخنان رهبر انقلاب درباره «تهاجم فرهنگی»، «شبیخون فرهنگی» و «غارت فرهنگی» بود که رئیس مرکز «هریتیج» امریکا گفته بود اکنون دیگر تسخیر زمین ارزش ندارد، بلکه تسخیر فاصله بین دو گوش انسان یعنی مغز انسان‌ها مهم است. چراکه با تسخیر آن می‌توان بر کشور‌ها و مردمان آن مسلط شد. چگونه است که رهبری انقلاب نسخه نوشته شده و طراحی سناریوی دشمن را در همان آغازین حرکت آن‌ها می‌توانند ببینند، اما چرا آن مسئول فرهنگی جامعه فاقد درک آن بوده است! طبیعی است که وقتی ذهن در تسخیر قرار می‌گیرد دشمن می‌تواند روایت خود خواسته و غلط را بر ذهن مخاطب مسلط کرده و مانع شنیدن هر سخن حق و صوابی گردد و این همان مشکل اساسی است که از سال‌های اولیه انقلاب به‌ویژه از پایان جنگ شاهد آن بودیم. آنگونه که اکنون با گذشت ۴۲ سال از عمر انقلاب اسلامی و با وجود این همه دستگاه‌های عریض و طویل فرهنگی در کشور و یا فعالیت هزاران رسانه مکتوب و غیر مکتوب و سایت‌های خبری و تحلیلی هنوز ما اندر خم یک کوچه ایم و دشمن با روایتگری غلط خود از حقایق تاریخ انقلاب و جامعه، ذهن مردم را مشوش کرده و تور خود را پهن کرده و صید خود را از همین ذهن‌های مشوش شکار می‌کند.
با همین نگاه است که اندیشکده «رند» که یک موسسه مطالعاتی در حوزه مسائل راهبردی است، ۲۰ سال پیش کتابی درباره «جنگ‌های شبکه ای» منتشر می‌کند که جمله کلیدی این کتاب این بوده است‌: «در جنگ‌های فردا برنده کسی نیست که بزرگ‌ترین بمب‌ها را دارد، کسی پیروز است که بهترین روایت را دارد.» برنده شدن به خاطر «روایت غالب» را پیروزی بدون جنگ تعبیر می‌کنند. جنگی که با قدرت تولید معنا و روایت و قدرت رسانه صورت می‌گیرد و طبیعی است که در عصر رسانه و اینترنت، روایت غالب تعیین می‌کند که پیروز نهایی یک میدان نبرد کیست؟
اگر یک مرور گذرا بر حوادث و رخداد‌هایی که در طول این ۴۲ سال از عمر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی اتفاق افتاده، داشته باشیم با وجود آنکه پیروزی‌های بزرگی را خلق کرده ایم و فتنه‌های فراوانی را فرو نشانده ایم، اما روایتگر خوبی در تمام این حوادث یا رخداد‌ها نبوده ایم.
۱- منافقین در طول کمتر از چهار سال طی سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ بیش از ۱۷ هزار شهروند ایرانی را اعم مسئول و غیر مسئول ترور می‌کنند، ولی امروز می‌بیینم که یک شهروند ما را در اروپا دستگیر و به بهانه واهی دست داشتن او در اعدام تعدادی از منافقین در سال ۱۳۶۷ با برگزاری چندین جلسه دادگاه ساختگی و بیان روایت‌های دروغ از اعدام‌های سال ۶۷ محاکمه می‌کنند و همان روایت دروغ در انتخابات سال جاری علیه مسئولان نظام در داخل نیز تکرار می‌شود.


۲- چرا باید رژیم صهیونیستی با وجود این همه جنایاتی که در فلسطین اشغالی انجام می‌دهد با راه اندازی چندین گروه «NGO» در مجامع حقوق بشری به دفاع از چنین رژیم سفاکی برخیزد و مانع تصویب قطعنامه‌های حقوق بشری برای این رژیم بشود، ولی کشور و مردم ما که تحت شدید‌ترین جنایات حقوق بشری قرار داشته‌اند فقط باید یک یا دو گروه نه چندان فعال حقوق بشری در مجامع بین‌المللی حضور داشته باشند و نتوانیم روایت درستی را از ظلم حقوق بشری که تاکنون نسبت به ما شده، به جهان انتقال دهیم. اکنون که در آستانه سالگرد شهادت سردار دل‌ها شهید سلیمانی هستیم چند NGO غیر دولتی تشکیل داده و چند راوی خوب و آگاه برای روایت گری این جنایت هولناک امریکا تربیت کرده ایم و کدام طراحی را برای ایجاد یک موج رسانه‌ای در جهان برای جنایت دولت امریکا قرار است عملیاتی کنیم.
۳- پرچم داعش را شهید عزیزمان سلیمانی پایین کشید، اما امروز کدام کشور‌ها مدعی از بین بردن داعش در منطقه هستند و کدام روایت کم کم دارد جای خود را در ذهن مردم باز می‌کند. تازه اگر افکار عمومی این روایت که داعش را ما از بین بردیم بپذیرند، در مقابل روایتگری دشمن که حضور ایران را برای تقابل با گروه‌های تکفیری در سوریه و عراق زیر سؤال می‌برد، چه تلاشی برای جا انداختن روایت حقیقی و درست در مقابل روایت ساختگی دشمن که آفریننده و حامی گروه‌های تروریستی بوده اند، انجام داده ایم؟
۴- دشمن هر روز در حال روایت‌سازی‌های غلط است، ولی ما در بیان روایت‌های درست و حقیقی خود ناتوانیم. دشمن هر روز از ایران و ایرانی چهره‌ای خشن، غیر منعطف، سیاه، افسرده و با ده‌ها خصوصیت منفی به نمایش می‌گذارد و این روایت غلط را با ابزار رسانه‌ای خود و پروپاگاندا تزریق می‌کند و ما بی تفاوت از کنار آن می‌گذریم و با یک جمله کوتاه که خب دشمن است و کار دشمن هم دشمنی کردن است، خود را به تغافل می‌زنیم. این در حالی است که هشدار رهبر انقلاب حکایت از آن دارد که در مقابل روایت غلط دشمن باید با تولید محتوا و بیان روایت درست ایستاد.