غرب در تناقض ازدواج و روابط جنسی ظلم به زنان و مردان می‌کند

در کنوانسیون‌های بین‌المللی از جمله کنوانسیون حقوق کودک، سن قانونی ازدواج ۱۸ سالگی است. همین کنوانسیون‌ها، اما برای افراد زیر ۱۸ سال حقوق جنسی و باروری در نظر گرفته‌اند و باید اطلاعات و خدمات لازم برای پیشگیری از بارداری به نوجوانان آموزش داده شود. کمیته حقوق کودک، میان «ازدواج» و «روابط‌جنسی آزاد و مبتنی بر روابط دوستی» تفکیک قائل شده است و در همین راستا از دولت‌های عضو می‌خواهد که حداقل سن برای رضایت در برقراری روابط جنسی را نیز علاوه بر حداقل سن ازدواج تعیین کنند. کمیته حقوق کودک از یک طرف، اصلاح قوانین و مقررات داخلی را از دولت‌های عضو مطالبه می‌کند تا مطابق آن، حداقل سن ازدواج دختران و پسران ۱۸ سال تعیین شود و از طرف دیگر، تسهیل ارائه اطلاعات، امکانات و خدمات لازم در مورد رفتار‌های جنسی ایمن و راه‌های پیشگیری از بارداری به نوجوانان را مدنظر دارد. از آنجایی‌که به‌رغم تدابیر پیشگیرانه، همچنان احتمال باردارشدن دختران نوجوان یا خطر ابتلا یا بیماری‌های جنسی و ایدز برای نوجوانان منتفی نیست، بنابراین دولت‌ها باید دسترسی به هرگونه خدمات پیشگیری و درمان را تضمین کنند که از جمله می‌توان به ارائه ابزاری مانند کاندوم یا خدمات سقط جنین اشاره کرد. در چنین تفکری است که یک دختربچه امریکایی ممکن است باردار شود و ناگزیر باشد در سنین بسیار پایین جنینش را سقط کند تا نمایی دیگر از ظلم مضاعف به زنان در جوامع غربی را شاهد باشیم. همین دختر اگر از مسیر امن ازدواج وارد زندگی شود با واژه‌سازی کودک همسری مانع از ازدواج و تشکیل خانواده برای وی خواهند شد و حالا این تفکر در جامعه ما هم رسوخ کرده است. آن هم در شرایطی که با بالا رفتن سن ازدواج و کاهش نگران‌کننده رشد جمعیت مواجهیم. به سراغ دکتر منصوره تاجیک دکترای علوم رفتاری و سلامت و فوق دکترای علوم تحقیقی و مشارکت جوامع علمی از دانشگاه کارولینا رفته‌ایم و با وی به عنوان کارشناسی که خودش تجربه سال‌ها زندگی در امریکا دارد به گفتگو نشسته‌ایم. خانم دکتر تاجیک! امروز ما در جامعه با چالش جدی بحران جمعیت مواجهیم. از یک طرف سن ازدواج بالا رفته و از سوی دیگر خانم‌هایی هم که ازدواج می‌کنند به دلایل مختلف فرزندآوری‌شان را به تعویق می‌اندازند. این مسئله از بعد فردی و اجتماعی چه اثراتی را در پی خواهد داشت؟
متأسفانه سیستم پزشکی مدرن ما به هیچ وجه به خانم‌های نوجوان یا جوان نمی‌گوید که برای هر دو سالی که از دوران ۱۷-۱۶ سالگی بارداری را به تأخیر بیندازید، بدن به همان نسبت بازسازی‌اش را در دوران بعد از بارداری به تأخیر می‌اندازد.
وقتی یک خانم در سنین ۱۷-۱۶ سالگی باردار شود بدنش از نظر فیزیولوژیکی در کمتر از دو هفته به حالت اول بازمی‌گردد و ترمیم زخم‌ها و تعادل هورمونی اتفاق می‌افتد. حالا اگر این خانم پنج سال بارداری‌اش را به تأخیر بیندازد، ترمیم زخم‌ها و بازگشت بدن به حالت عادی به همان نسبت طولانی‌تر می‌شود. یک خانمی که اولین بارداری‌اش را برای بعد از ۳۰ سالگی می‌گذارد، بدن از نظر فیزیولوژیکی خیلی سخت‌تر خود را بازسازی می‌کند، اما پزشکان کمتر اتفاق می‌افتد که این مسائل را به جامعه اطلاع‌رسانی کنند. توجه کنید که ما دو بخش داریم. سیستم علمی یک بخش عملی دارد مثل یک پزشک که کارش را انجام می‌دهد و این کار باید بر اساس تحقیقات علمی یا تجربه زیست بشری یا هردو شکل بگیرد. علم این را می‌گوید، اما تصور برخی پزشکان با کارکرد‌های فرهنگی هم گره خورده است. مقالات و تحقیقات می‌گویند انجام ورزش‌های سنگین برای بیش از دو تا سه ساعت در زنان و دختران جوان و نوجوان موجب می‌شود که میزان تستوسترون در بدن آن‌ها بالا برود و میزان استروژن و پروژسترون کاهش بیابد و با بر هم خوردن تعادل هورمونی بدن ناباروری موقت شکل می‌گیرد. اگر این ورزش‌ها سنگین‌تر باشد، احتمال ناباروری بالا می‌رود. در مورد ورزش‌های حرفه‌ای الزاماً دختر جوان ما باید روزی ۶-۵ ساعت تمرین سنگین داشته باشد، اما این اطلاعات را در اختیار دختران ما قرار نمی‌دهند. آیا احتمال کاهش باروری در زنانی با ورزش‌های سنگین طبق شواهد و تحقیقات علمی است؟
ببینید در علم ما می‌گوییم اگر یک اتفاقی بیفتد و شرایطی ایجاد شود احتمال وقوع یکسری مسائلی بسیار بیشتر از سایر احتمالات است. موضوع افزایش احتمال ناباروری در خانم‌هایی که ورزش‌های سنگین انجام می‌دهند هم بر اساس شواهد و مقالات علمی است. تحقیقات زیادی در حوزه اسپورت مدیسن وجود دارد و نتایج این مقالات این موضوع را تأیید می‌کند.


فرض کنید یک نفر چهار فرزند می‌خواهد. این فرد بهتر است تا این فرزندآوری را در دهه ۲۰ زندگی خودش برنامه‌ریزی کند و کمتر برای دهه سوم زندگی بگذارد. موارد بسیاری با خانم‌های جوانی مواجه می‌شویم که به دلایل مختلف از جمله مسائل مالی و دغدغه‌های اقتصادی به رغم ازدواج در سنین مناسب فرزندآوری خود را به تأخیر می‌اندازند، اما باید به این افراد آگاهی داد که در عمل آن هزینه‌ای را که امروز به ازای اشتغال به دست می‌آورند، ممکن است در آینده و زمانی که تصمیم به داشتن فرزند گرفتند ناگزیر شوند برای درمان هزینه کنند. این آگاهی‌ها اگر به مردم داده شود اغلب افراد می‌توانند تصمیم بهتری بگیرند. حتماً شما هم با واژه «کودک همسری» مواجه شده‌اید. آیا ازدواج و به طور خاص بارداری برای خانم‌های کمتر از ۱۸ سال خطرناک است؟
باید شواهد علمی هر ادعایی را تصدیق کند. کسی که می‌گوید بارداری زیر ۱۸ سال خطرناک است برای این حرفش باید سند بیاورد. اسناد علمی کنونی این ادعا را تصدیق نمی‌کند. مگر اینکه ما بخواهیم القا‌های فرهنگی و رسانه‌ای را در این میان لحاظ کنیم. با القائات فرهنگی و رسانه‌ای یک دختر جوان ۱۸ ساله که مادر شده تحت فشار‌های روانی قرار می‌گیرد؛ به طور مثال اینکه تو یا باید درس بخوانی یا بچه‌دار شوی و این القائات است که گاهی موجب می‌شود این فرد با تصور از دست دادن امتیازاتی نظیر ادامه تحصیل با مادر شدن در معرض افسردگی قرار بگیرد نه خود بارداری و بچه‌دار شدن. در امریکا هم عنوان می‌شود بارداری‌های تین‌ایجری خطرناک‌تر است. چرا خطرناک‌تر است؟ زیرا این دختر نوجوان با تصور اینکه بارداری و فرزندش مانع زندگی و برنامه‌هایش برای آینده می‌شود، اقدام به سقط می‌کند و خیلی وقت‌ها این سقط با آسیب‌های جبران‌ناپذیر همراه است. اما از نظر بیولوژیکی برای این بارداری ساخته شده است و هیچ مشکلی وجود ندارد. بحث‌های کودک همسری برای ازدواج یک دختر ۱۸ ساله هم حکایت بازو‌های جنگ نرم است و بدین منظور اصطلاحاتی استفاده می‌شود که بار و معنای بسیار منفی داشته باشد و با گره خوردن به چیز‌های دیگر بار معنایی آن را تغییر می‌دهند. درست شبیه اتفاقی که برای همجنسگرایی رخ داده و با انتخاب رنگین‌کمان به عنوان نماد آن تلاش کردند تا بار معنایی مثبتی به این کار بدهند تا تصور و رؤیای و خیالات شیرینی را که یک کودک از رنگین‌کمان به عنوان یک پدیده طبیعی و زیبا داشته باشد، به یک حرام گره بزنند تا قبح آن را کاهش دهند. از نظر رفتارشناسی چطور یک دختر ۱۷-۱۶ ساله به بلوغ عقلی و اجتماعی لازم برای اداره یک زندگی مشترک رسیده است یا ممکن است با چالش‌هایی مواجه شود؟
ببینید نگاه ما به زندگی اجتماعی باید سیستمی باشد و یک نگاه خطی نیست که بخواهیم بگوییم یک فرد به بلوغ می‌رسد در مرحله بعدی عاقل‌تر شده و ازدواج می‌کند، در مرحله بعدی بچه‌دار می‌شود و به همین ترتیب پیش می‌رود. بعضی چیز‌ها نیازمند یادگیری عملی است. تا زمانی که کسی بچه‌دار نشود با توصیف دیگران از فرزند‌آوری متوجه نمی‌شود ماجرا به چه صورتی است. اما وقتی کسی صاحب فرزند می‌شود ممکن است کار‌هایی را انجام دهد که تا پیش از آن به هیچ وجه راضی به انجام آن نبوده باشد، اما آمدن فرزند می‌تواند فرد را زیر و رو کند. در رابطه با بحث بلوغ عقلی و اجتماعی برای ازدواج یا فرزندآوری هم باید بگویم اگر در جامعه‌ای باشیم که فرد واحد اصلی جامعه باشد این مسئله مشکل‌ساز، اما اگر در جامعه‌ای زندگی کنیم که خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی محسوب شود مشکلی وجود نخواهد داشت. به طور مثال در امریکا من همکاری داشتم که وقتی بچه‌اش به دنیا می‌آمد مجبور بود بعد از چند روز بچه را بگذارد و سر کار بازگردد، چون اگر به شغلش بازنمی‌گشت ممکن بود آن را از دست بدهد. مگر از مادران شاغل حمایت نمی‌شود و مرخصی چند ماهه برای زایمان ندارند؟
نه، در امریکا اینگونه نیست و بسته به شغل مرخصی‌های چند روزه برای زایمان در نظر می‌گیرند و پس از آن باید سر کار برگردند. حمایت از مادران شاغل در کشور‌های مختلف فرق می‌کند. در کشور‌های سوسیالیستی همچون فرانسه و سوئد ساختار‌های حمایتی وجود دارد، اما در امریکا یک هفته‌ای به زن مرخصی زایمان داده می‌شود و بعد از آن حتی مرخصی بدون حقوق هم یک زمانی دارد وگرنه فرد کارش را از دست می‌دهد. بر این اساس خانمی که زایمان کرده اگر زوج باشند که درآمدشان نمی‌رسد و اگر فرد باشد هم که تنها نان‌آور خانواده و مجبور است پس از یک هفته فرزندش را در مهد‌های کودک بگذارد و خودش در آتش است. آن رابطه عاطفی که بین مادر و فرزند وجود دارد، موجب می‌شود این زن بسیار اذیت شود. اما این مسائل برای جامعه‌ای است که این زن را به صورت تک می‌بیند. اما در همان جامعه امریکا هم در زیرگروه‌ها با اقوام اسپانیایی مواجه هستیم که از مکزیک به امریکا مهاجرت کرده‌اند و هنوز بافت خانوادگی، چون قوی‌تر است فقط یک زن نیست که بچه‌دار شده، یک مرد نیست که خانواده‌دار شده بلکه مادربزرگ، خاله و عمه هم کمک می‌کنند. درست شبیه جامعه ایرانی که البته امروز چنین روابطی در جامعه ما هم کمرنگ شده است.
بله و البته کمرنگ شدن این چیز‌ها در جامعه آسیب‌زاست. ما در علوم رفتاری به این می‌گوییم سرمایه اجتماعی. مسائلی همچون کمک همسایه به همسایه یا کمک مادربزرگ که پس از بارداری نوه‌اش ممکن است سه ماه بیاید و کنارش باشد و این‌ها با پول قابل جابه‌جایی نیست. در چنین ساختاری یک فرد بچه‌دار نشده بلکه یک خانواده و یک فامیل بچه‌دار شده است. بنابراین همه با هم به یک نحوی کمک می‌کنند. در ازدواج هم به همین صورت است و وقتی در ازدواج هم جنبه‌های خانوادگی مسئله رعایت شود، سرمایه‌های اجتماعی قوی‌تر شده و این زوج با مشکل کمتری مواجه می‌شوند. بنابراین از منظر رفتارشناسی و اجتماعی هم یک زن ۱۷-۱۶ ساله اگر در ساختار خانواده باشد، می‌تواند بدون مشکل مادر شود. اما اگر به شکل فردی بخواهیم او را ببینیم و این دختر را به حال خودش رها کنیم، یقیناً با مشکل مواجه خواهد شد.
از سوی دیگر ما در جوامع غربی با این مسئله مواجهیم که برای یک دختر ۱۰ ساله دارو‌هایی برای سقط سه روزه تجویز می‌شود. حالا سؤال اینجاست که چطور می‌توان بدن چنین دختربچه‌ای را در معرض انواع صدمات روحی، عاطفی، جسمی و انواع بیماری‌ها قرار داد، اما نمی‌توان به این دختر آموزش داد تا در چارچوب امن‌تر وارد زندگی شود؟ این بستگی به این دارد که چگونه داریم یک فرهنگ را تعریف می‌کنیم. اگر ما فرهنگ غرب را پذیرفته‌ایم من به جرئت می‌توانم بگویم که یک زن ۴۰ ساله و یک مرد ۶۰ ساله هم هنوز برای ازدواج آماده نیست! ما شاهد آن هستیم که در برخی کنوانسیون‌های بین‌المللی از جمله کنوانسیون حقوق کودک، در حالی که ازدواج برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع است، اما روابط جنسی آن‌ها به رسمیت شناخته می‌شود!
بله حتی در ۱۰ سالگی هم موارد بارداری را داریم؛ و این ظلم مضاعفی است که در غرب به زن می‌شود. درست است؟
به مرد هم همینطور به هر حال جامعه از مرد و زن تشکیل شده است. اما من فکر می‌کنم در این بین زنان بیشتر آسیب می‌بینند.
بله، اما مردان هم آسیب می‌بینند. یک سازمان مردم‌نهادی به اسم قوی کردن خانواده‌های سیاه‌پوست در امریکا وجود دارد. بنیانگذار NGO خانم سیاه‌پوستی است که برای ممانعت از ورود دختران و پسران سیاه‌پوست این مرکز را راه‌انداخته است. یکی از کار‌هایی که این سازمان انجام داده مسئولیت تمام کار‌ها و هزینه‌های زندگی بچه به عهده آقاست. یکی از این آقایان می‌گوید من تا زمانی که مسئولیت فرزندم را قبول نکرده بودم، نمی‌دانستم پدر بودن یعنی چه! نمی‌دانستم اینکه آدم به فکر خودش نباشد و همه فکر و ذکرش کس دیگری باشد یعنی چه! در واقع عامل نجات این مردان جوان از افتادن در دام اعتیاد و تبهکاری بر عهده گرفتن مسئولیت خانواده و فرزندان بوده است. بنابراین در این ساختار هم زن آسیب می‌بیند و هم مرد. از سوی دیگر بحران هویت در خانم‌ها و آقایان متفاوت است. در مردان بحران هویت به صورت کمبود و نبود هویت است و در خانم‌ها معمولاً شاهد گرایش به چندین حوزه هستیم که این موجب پراکندگی هویت می‌شود. اما آقایان دچار بلاتکلیفی می‌شوند و باید آن‌ها را در حیطه تکلیف آورد. زمانی که مردان مکلف می‌شوند وجودشان معنا پیدا می‌کند و احساس می‌کنند وجودشان پوچ نیست. یک نفر به آن‌ها وابسته است و به آن‌ها نیاز دارد، همین معنا گرفتن در زندگی آن‌ها را نجات می‌دهد. یعنی همان ساختاری که اسلام بر اساس روانشناسی زن و مرد و تفاوت ساختار و نگاهشان پیش‌بینی کرده است؟
همه ادیان الهی همینطور هستند و خداوند به عنوان خالق بهتر می‌داند باید چه کند.