چرا هیچ‌کس برای رهبری، هاشمی نشد؟

محمدمحمودی تحلیلگر مسائل سیاسی از رابطه رهبری و هاشمی نوشتن. بسیار سخت و پیچیده است. رابطه‌ای که هنوز هم ابعاد نا مکشوف فراوانی دارد. رابطه‌ای که مصداق تمام عیاری شد از شعر هوشنگ ابتهاج. که «نشود فاش کسی، آنچه میان من و توست!. «برای همین هم خیلی‌ها چون ندیدند حقیقت را. درباره رابطه رهبری و هاشمی، ره افسانه زدند!. فرقی نمی‌کرد این خیلی‌ها. سیاسی باشند یا نظامی. داخلی یا خارجی. مشارکتی یا پایداری، علامه یا طلبه. مهم این بود که اینها همگی عاجز ماندند از فهم رابطه رهبری و هاشمی. رابطه‌ای که فراتر از رندی‌های سیاست، نقش اصالت و رفاقت داشت. رابطه‌ای که چون مبنایش حکومت و قدرت نبود«رنگ عوض کردن» نداشت. هاشمی برای رهبری، همیشه هاشمی بود. رفیقی شفیق. که رفیق سرازیری نبود. صریح‌تر بگم. رفاقت هاشمی از جنس آنهایی نبود. که بعد از انتخاب آیت‌ا... خامنه‌ای به رهبری. ناگهان «خامنه‌ای دوست» شدند!. هاشمی «رفیق سربالایی های» آقا بود. چه قبل از رهبری و چه بعد از آن. هاشمی هر چه داشت. پای این اخوت فی ا... گذاشت. مصادیق اثباتش هم فراوانند. ولی تعبیر شخص رهبری بالاترین مصداق آن است. تعبیری پنج کلمه‌ای درباره ۵۰ سال رفاقت. که «هیچ‌کس برای من، هاشمی نمی‌شود. «سوال اینجاست که چرا هنوز هم با وجود تمام فراز و فرودهای پیش آمده بین این دو شخصیت بزرگ انقلاب، بازهم هیچ‌کس برای رهبری، هاشمی نشده است؟!. واقعیت آن است که هیچ‌کس مثل هاشمی پیدا نشد. که کیاست، سیاست، فقاهت، مصلحت، شجاعت و معرفت را با هم داشته باشد و تمام آن را یکجا پای رفاقتش بگذارد.
 «سینه هاشمی» همیشه سپر بود برای رهبری. در تمام بزنگاه‌های تاریخی. چه در پذیرش مسئولیت سازندگی در کشوری جنگ‌زده. چه برای قربانی شدن زیر تیغ تخریب اصلاحات. هاشمی همیشه «ضربه گیر» نظام بود. حتی ضربه‌هایی که هنوز از راه نرسیده بودند!. برای همین هم آبروی خود را در دو انتخابات ۸۴ و ۹۲ فدای نظام کرد. تا در اولی جلوی روی کار آمدن جریان انحرافی را بگیرد و در دومی هم نقشه آنها برای قهر کردن مردم از صندوق‌های رای را خنثی کند!. در دوقطبی ویرانگر هم که احدی جرات نداشت میان شکاف بزرگ به‌وجود آمده بایستد. بازهم این هاشمی بود که به تنهایی به میدانی رفت که می‌دانست یقینا خودش خواهد سوخت ولی برای باز نگاه داشتن راهی برای آینده، پرمخاطره‌ترین نمازجمعه تاریخ انقلاب را با فداکاری کامل اقامه کرد. همین هاشمی وقتی پای خانواده‌اش را هم وسط کشیدند تا شاید به این وسیله او را مقابل نظام قرار دهند. یک کلمه نگفت!. این همان هاشمی بود که می‌گفت قلبم از دانستن اسرار نظام زخم است ولی اجازه نداد حتی یک زخم کوچک از افشای این اسرار بر جان نظام بنشیند. تمام اینها را نوشتم تا بگویم هاشمی آرزویی جز سربلندی رهبری نداشت. چون قلبا باور داشت. «بهتر از آیت‌ا... خامنه‌ای نداریم. «برای همین هم به مرحوم آسید مهدی طباطبایی تنها ۴ روز قبل از رحلتش گفت. «حتی اگر شما را به بیت راه ندادند، آقای خامنه‌ای را تنها نگذارید.» حرف آخر اینکه‌. یقینا نااهلان دست از دور کردن رهبری و هاشمی برنخواهند داشت‌‌. اینها یقینا دنیایی از سانسور می‌سازند تا نامی از هاشمی در کنار رهبری برده نشود، ولی آنها که به غفلت در این دام شیطانی افتاده‌اند. یکبار برای همیشه باید از خود بپرسند. تخریب نام هاشمی تاکنون چه خدمت و کمکی به رهبری کرده که همچنان به این کار ناصواب خود ادامه می‌دهند؟. اینها بدانند تاریخ یقینا کار خود را خواهد کرد و نه تنها تعبیر یگانه رهبری درباره هاشمی ماندگار می‌شود که بدنامی تنها پسوند نام آنان در میان آیندگان خواهد شد. که «امام رضا(علیه‌السلام)» فرمودند: تَعَطّروا بِالاِستغفارِ وَلا تَفضَحَنَّکُم رَوائِحُ الذُّنوبِ!. با استغفار کردن، خود را معطّر و خوشبو کنید تا رایحه (متعفن) گناه، شما را مفتضح ننماید! (جامع احادیث‌الشیعه، ج ١۴، ص ٣٣٧).