تشیع، نیروی مهارکننده خودکامگی در خاورمیانه

دکتر کیانوش جهانپور‪-‬ خاندان سعود روزی که با تانک‌های خود وارد خاک بحرین شدند یا با توپخانه و هواپیماهای خود بر سر مردم یمن آتش ریختند با این نیت آمدند که این ماجرا آغازی برای جنگ مستقیم میان شیعه و سنی و نهایتا مهار رقیب منطقهای آنها یعنی ایران خواهد بود.
از آنسو شیعیان در بحرین هیچ گاه خواهان براندازی حاکمیت آل خلیفه نبودند، ضمن آنکه دست به سلاح نبردند و تاکنون همواره از اصلاحات سخن گفتهاند با این وجود عملکرد عربستان در سوریه و عراق و بدتر از آن حضور نظامی در منامه و یمن خشم مردم را برانگیخت و این نتیجه طبیعی دخالت مستقیم عربستان در این سرزمینها بود و هست. البته این فصل جدیدی شد بعد از جنگ نیابتی در سرزمین شام و عراق .
تاکنون برخلاف ادعای عربستان سعودی، هیچ مدرکی دال بر دخالت ایران در ناآرامی‌های بحرین یافت نشده است و البته شیعیان این کشور هم تمام سعی خود را برای فاصله گرفتن از تهران به کار گرفتهاند، کما اینکه هیچ مدرکی دال بر دخالت ایران در سازمان و حرکت شیعیان عربستانی نیز ارائه نشده است، آنچه که عربستان با حضور مستقیم نظامی در پی پاسخ به آن است چیزی جز یک گفتمان مشترک مذهبی و یک قرائت علوی از اسلام نیست.
در این اثنا سوال اینجاست که عکسالعمل ایران به این ماجراجویی‌های عربستان سعودی چه باید باشد؟


شاید چنین باشد که تهران اکنون در مرحله تصمیمگیری است. این کشور چگونه می‌تواند قدرت اعراب خودکامه و مثلث زر و زور و تزویر شیوخ عرب را در خلیج فارس محدود یا به حداقل برساند؟
با سوابق موجود از هر سو که نگاه کنیم نها راهکار و راهبرد موثر و پرتوان ایران کماکان پافشاری بر حق شیعیان و مظلومیت و محرومیت تشیع در جای جای سرزمینهای عربنشین منطقه است.
به نظر می‌رسد اشتباهی که عربستان در منطقه مرتکب شد، دعوت ایران به جنگ آن هم به بهانه خیزش‌های مردمی در بحرین و یمن بود. قدر مسلم چه منطقی قشون‌کشی عربستان به منامه را برای حمایت از اهل تسنن مجاز می‌داند و همزمان همین حق را برای دفاع از شیعیان از ایران سلب می‌کند؟
مسلما جامعه بین‌المللی در پاسخ این سوال درمانده است و اگر چنین اتفاقی نیفتاده تنها نیروی مانع ایران، عقلانیت رهبران ایران بوده است. به نظر می‌رسد مادامی که وهابیان تعرض مستقیم به مرزهای ایران ندارند، سیاست ایران به همان صورت جنگ نرم و حمایت از مظلوم باقی خواهد ماند و بر این اساس جنگ راه حل انتخابی ایران نیست.
تردیدی نیست ورود نظامی و عریان عربستان به بحرین و یمن و شمشیرکشی های تبار سعود ناشی از شکست دیپلماسی ضد ایرانی و ایران‌هراسی، هزیمت راهبرد تداوم اجماع بینالمللی علیه ایران و نیز واگذار کردن نتیجه جنگ نیابتی خود کرده است. قارونهای سعودی اگر در دیپلماسی ضد ایرانی و تداوم اجماع جهانی علیه ایران یا جنگ نیابتی پیش برده بودند هرگز وارد معرکه مستقیم نظامی نمیشدند .
شاهزاده های ثروتمند سعودی با باور اینکه خرید انواع و اقسام سلاح‌ها و شرکت در دوره های آموزشی آمریکایی و غربی می‌تواند امنیت آنها را تامین کند، باور دارند که می‌توانند اراده خود را بر همسایگان در منطقه تحمیل کنند، ولی هنوز پایشان را در کوچه و خیابان‌های واقعی منطقه خصوصا ایران نگذاشته‌اند تا متوجه شوند آن هنگام میتوانند شاهکار کنند که وقتی به خانه بر می‌گردند چیزی بر تن داشته باشند.
جنگ یمن نشان داد که سعودی‌ها آنقدر ناتوان هستند که از پس فقیرترین و مستضعف‌ترین کشور عرب نیز بر نمی‌آیند و مجبورند سرتاسر جهان را بگردند تا مزدور پیدا کنند که به جای آنها در یمن بجنگند، چون سربازهای خودی توان مقابله با پا برهنه‌های یمنی را ندارند.
سوریه، یمن، بحرین و حتی عراق باتلاق ساخته و پرداخته شیعیان برای سعودی‌ها بود، ازین پس هم تنها تقویت و حمایت از تشیع آن سوی مرزهای ایران پاسخی برای همه آنچه که شیوخ سعودی در سر میپرورانند، هست .از یاد نبریم کل سواحل عربستان سعودی در خلیج فارس مرکز دیرینه تشیع است، دو سوم نفت سعودی از مناطق شیعه‌نشین آن تولید میشود، شیعیان کویت و قطر و امارات و بحرین و یمن و... نیز کماکان از انگیزه کافی برای مقابله با سیطره ضد انسانی سلفیها بهره مندند.
در این میان ایران تنها کشوری است که به لشکرکشی و گسیل نیروی هوایی و موشک و ناو نیاز ندارد. به یاد داریم کل اتحادیه عرب در بزرگ‌ترین لشگرکشی خود فقط شش روز در مقابل رژیم کوچک و نابالغ اشغالگر قدس دوام آورده است؛ آن هم در اوج نمودار ناسیونالیسم عربی. امروز سعودیها حتی نیرویی بهنام اتحادیه عرب را در پی خود ندارند و کاریکاتوری از آن دوره هم بهشمار نمی‌روند. طبق رویه مالوف برای درگیری با سعودی‌ها هرگز لحظهشماری نمی‌کنیم، اما تردیدی نیست ظرفیت تشیع برای پاسخ پایانی به آل‌سعود کفایت می کند، پایانی برای همیشه ...
جان کلام اینکه شاهراه پیش روی ایران، تداوم و ارتقای حمایت از مظلومیت و محرومیت تشیع و گفتمان علوی در سراسر خاورمیانه هست و بس. تشیع به خودی خود برای سقوط خودکامگی عرب کافیست، نیازی به پوشیدن لباس رزم و محکم کردن بند پوتین‌ها نیست .