روزنامه اعتماد
1396/04/07
همه راهها به « بهشتي » ختم ميشود
فرشاد مومني، عضو ديروز حزب جمهوري اسلامي و استاد امروز دانشگاه علامه طباطبايي، رابطه نزديكي با شهيد بهشتي داشته؛ به گونهاي كه تاثيرپذيرفتن از افكار شهيد بهشتي، در بيان او به خوبي خود را نشان ميدهد. از نظر مومني مطالعه انديشههاي شهيد بهشتي و اسلوب روششناختي وي يك فرصت استثنايي براي جهان اسلام است و تاكنون درباره وجوه زيادي از آيتالله شهيد دكتر بهشتي مثل نحوه مديريت ايشان، برخورد متين، توانايي و قاطعيت ايشان صحبت شده اما به بنيانهاي انديشهاي او آن گونه كه بايد و به اينكه اين توانايي عملي از دل چه اسلوب روششناختي بيرون آمده، پرداخته نشده است. در صورتي كه شهيد بهشتي در اسلوب انديشهاي كه عرضه ميكند و ميتوان آن را گرانبهاترين ميراث روش شناختي او به شمار آورد، گامهاي استوار و منحصر به فردي را برداشته است؛ به گونهاي كه اگر جدي گرفته و كار اساسي درباره آن انجام شود، ميتواند براي ما نويدبخش تولد بهشتيهاي ديگري باشد. در ادامه، متن كامل اين گفتوگو را ميخوانيد:مهمترين رخداد حقوقي- سياسي بعد از انقلاب اسلامي 57 تدوين قانون اساسي بوده است. در ابتدا بفرماييد شهيد بهشتي در تدوين اين قانون چه نقشي را ايفا كردند و ديدگاهها و نظرات ايشان چه تاثيري بر مطالب و موضوعهاي پرداخته شده در قانون اساسي، داشت؟
براي من توفيقي فراهم ميشود كه به همت شما و به مناسبت سي و ششمين سالگرد شهادت آيتالله دكتر بهشتي و هفتاد و دو تن از چهرههاي ممتاز و خدوم كشور نكاتي را مطرح كنم با اين اميد كه انشاءالله بركات روح پرفتوح اين مرد بزرگ و آن حادثه خطير به همه ما كمك بكند كه با تمسك به رويكرد نظري و سيره عملي شهيد بهشتي، هم بتوانيم ريشههاي اصلي گرفتاريهاي موجود جامعهمان را بهتر بشناسيم و هم فرصتي فراهم بشود به اينكه با اتكا به آن انديشههاي راهگشا بتوانيم كمهزينهترين و پردستاوردترين راهحلها را براي گرفتاريهاي نسبتا زياد موجود در جامعهمان پيدا بكنيم. اگر بخواهيم درباره نقش آيتالله شهيد دكتر بهشتي در قانون اساسي صحبت بكنيم، بهگمان من بسيار مناسب خواهد بود كه ذهن خود را به يك سلسله مسائل خيلي مهم درگير كنيم كه به هر دليل تا به امروز به اندازه كافي درباره آنها بحث نشده است. من فكر ميكنم يكي از مهمترين دلايل اينكه قانون اساسي ما يك سند پرافتخار است كه شايد در طول تاريخ معاصر ايران از موج اول انقلاب صنعتي تا امروز اين تنها سندي است كه با تكيه بر عقل جمعي و با يك رويكرد مشاركتجويانه و در يك فضاي به غايت باز و امن تدوين شده براي اينكه افراد ديدگاههاي خودشان را خيلي صريح و شفاف مطرح كنند و تصويري از امكانپذيري برپايي يك نظم اجتماعي مبتنيبر آموزههاي ديني ارايه بشود. جامعه ما درباره نقش خطير آيتالله شهيد دكتر بهشتي در اين زمينه برخي وجوه را بيشتر ميداند و برخي وجوه را كمتر ميداند؛ مثلا آن طور كه ما توفيق داشتيم و شاهد بوديم، اينكه قانون اساسي ما توانست با اين كيفيت تهيه بشود يك ركناش به بنيانهاي نظري و پايبنديهاي عملي شهيد بهشتي و بهنظام باورهاي اسلامي ايشان برميگردد. شايد كمتر كسي در ايران به اين نكته توجه كرده باشد كه حزب جمهوري اسلامي در بين كانديداهايي كه براي مجلس خبرگان به جامعه ارايه كرد، طيف بسيار قابلاعتنايي از كساني را به عنوان كانديدا معرفي كرد كه آنها در آن ايام تكليف شرعي و ملي خود ميدانستند كه عليه حزب جمهوري اسلامي و بهويژه عليه شهيد بهشتي حداكثر تلاش تبليغاتي و عملي خود را مصروف كنند.
واكنش شهيد بهشتي در مقابل اين تلاشها و تبليغها عليه حزب چه بود؟
روح آزاده و دورنگر و بلندانديش شهيد بهشتي به ايشان كمك كرد كه هم توسط خودشان و هم با مددگيري از تعدادي از اعضاي برجسته شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي مثل آيتالله شهيد دكترمحمدجواد باهنر و ديگران، بعضي وقتها ملتمسانه به افرادي كه در مخالفت با حزب و شهيد بهشتي چيزي فروگذار نميكردند، مراجعه كردند و از آنها خواستند كه اجازه بدهد حزب جمهوري اسلامي آنها را كانديدا بكند، چون همهچيز حكم ميكرد به اينكه يك اعتماد عمومي بيسابقه و كمنظير به جمهوري اسلامي وجود دارد و بسيار بعيد است كه اگر كسي را حزب جمهور اسلامي كانديدا نكند، انتخاب بشود. شايد ذكر بعضي از اسامي افرادي كه اينگونه محل رجوع قرار گرفتند، منشا سوءتفاهمهايي بشود، بنابراين من از آوردن اسم آنها خودداري ميكنم ولي ميخواهم روي آن منطق بنيادياي كه شهيد بهشتي به آن باور داشت و براساس آن باور همه اعضاي شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي را هم متقاعد كرد كه منش اسلامي آزادمنشانه و عادلانه همين است كه ايشان انجام داد، تاكيد كنم. من براي اينكه آن منش را توضيح بدهم شايد بد نباشد كه يك قدمي به عقب بردارم؛ زماني كه حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد، من توفيق داشتم كه تقريبا از همان روز اول با لطف و عنايت شهيد بهشتي به اين حزب پيوستم و مسووليت بهعهده گرفتم. با توجه به روحيهاي كه داشتم و جايگاهي كه نسبتا در ميان بعضي از دانشجوها داشتم دايما از سوي آنها مورد مواخذه قرار ميگرفتم كه چرا حزب جمهوري اسلامي در شوراي مركزي خود اين طيف متنوع و بعضا متعارض ديدگاههاي اسلامي را در خود جاي داده است. بهخاطر بزرگواري و محبتي كه شهيد بهشتي داشتند، روي گشاده و قدرت اقناعي خارقالعاده ايشان نصيب همه كساني ميشد كه توفيق همنشيني و همكاري با ايشان را داشتند. وقتي كه تعداد انتقادهاي به من از اين ناحيه زياد شد، من خدمت ايشان رسيدم و گفتم آقا! چه توجيهي براي اين تنوع وجود دارد؟ اگر امكان دارد ما را هم مطلع كنيد كه بتوانيم مثلا از اين چيزي كه اتفاق افتاده دفاع كنيم. شهيد بهشتي با نهايت خوشرويي زمان نسبتا طولانياي را در اختيار من قرار دادند و با بزرگواري توضيح دادند كه چه مجموعه مسائلي باعث شد كه اين گونه بشود و البته ايشان به من فرمودند كه اين انتقاد تا نقطه عطف شكلگيري نخستين كنگره حزب جمهوري اسلامي به قوت خود باقي خواهد بود و به محض اينكه اضطرارهاي اوليه انقلاب فيصله پيدا بكند و آن كنگره تشكيل بشود، اين ايراد نيز برطرف خواهد شد. يعني به طور اصولي ايراد را پذيرفتند ولي فرمودند كه چون انقلاب ما خيلي سريع به پيروزي رسيد، مجال اينكه آن فرآيندهاي متداول شكلگيري و سامانيابي يك تشكيلات حزبي طي بشود وجود نداشت و فرمودند كه ما به اين جمعبندي رسيديم كه بايد از همه ديدگاههاي اسلامي متفاوت و بعضا متعارضي كه نقشي در برپايي انقلاب اسلامي به نام دين داشتند و در مجاهدتهاي قبل از انقلاب مشاركت داشتند بخواهيم كه بپيوندند و تاويل ايشان اين بود كه ما فكر كرديم اگر بتوانيم با اين مجموعه ناهمگون براساس يك سلسله اصول و موازين به تفاهم برسيم، نتيجه ميگيريم كه پس كشور را هم ميتوانيم اداره بكنيم تا اينكه نظم نهادي انقلابي جايگزين نظم نهادي پيشين بشود. با همين منطق ايشان با آن روحيه ايثارگري و واقعا فروتني و از خودگذشتگي به سراغ كساني رفتند و رو انداختند كه آنها بعضا حتي هتاكي هم نسبت به شخص ايشان ميكردند. منطق ايشان اين بود كه هر قدر كه ما در يك فرآيند ضابطهمحور و اخلاقمحور و علممحور بتوانيم از طريق گفتوگو مسائلمان و اختلافنظرهايمان را حل و فصل كنيم، هم همگان ارتقا پيدا ميكنند و رشد ميكنند و هم به تعبيري كه امروز در نظريههاي پيشرو توسعه مطرح است، هر قدر كه سهم مشاركت همگان در فرآيندهاي تصميمگيري و تخصيص منابع و اجرا بيشتر باشد، هزينههاي هماهنگي كاهش و كارايي افزايش پيدا ميكند و ميشود هزينههاي كمتري پرداخت و آنچه را كه در ساحت نظر با ذينفعان هماهنگ شده كارآمدتر به اجرا گذاشت. اين نقش از شهيد بهشتي در اينكه ما اين توفيق را داشتيم كه يك قانون اساسي با يك كيفيت خارقالعاده طراحي كنيم معمولا ناديده گرفته ميشد و بهنظر من اين اوج بلوغ فكري و اوج ايثارگري و اوج پايبندي عملي به نظام باورها از او يك انسان بزرگ ميساخت.
آيا افرادي كه مد نظر حزب جمهوري اسلامي بودند بالاخره اين منطق را پذيرفتند و قانع شدند تا حزب آنها را كانديدا كند؟
كساني بودند از ميان متفكران و صاحبنظراني كه با وجود بيشمار تلاش شخصي و گروهي شهيد بهشتي بهخاطر شدت برافروختگي و عصبانيتي كه داشتند، حاضر نشدند كه حزب جمهوري اسلامي آنها را كانديدا بكند و بنابراين حرفهاي آنها در مجلس خبرگان شنيده نشد. اما از ميان همفكران اين گروه افراد آقاي بهشتي با كمك شهيد باهنر و ديگران كساني را انتخاب و متقاعد كردند و آنها هم آمدند و شما وقتي كه به صورتمذاكرات مجلس خبرگان و قانون اساسي مراجعه ميفرماييد، ميتوانيد اين طيف متنوع و بعضا متعارض ديدگاهها را ملاحظه كنيد و اين يك وجه نقش خارقالعاده شهيد بهشتي در شكلگيري قانون اساسي جمهوري اسلامي است. يك وجه بسيار مهم ديگر ماجرا به اين برميگردد كه آيتالله شهيد دكتر بهشتي اگر نگويم تنها اسلامشناس بزرگ معاصر، با احتياط ميتوانم بگويم جزو معدود اسلامشناساني بود كه توانسته بود بر يك نقص اساسي سرنوشتساز نظام آموزش حوزوي ما غلبه پيدا بكند و آن غلبه به ايشان اين امكان را داد كه با بهرهگيري از متدهاي جديد پژوهش علمي در حيطه ديني بتواند يك نماد و نمودي از يك نظم اجتماعي قابلاستقرار بهنام دين بهصورت سيستمي دفاع بكند. كساني كه به مسائل مربوط به آموزشهاي علمي و ديني و رابطه آن با توسعه، وقوف تاريخي و شناختي دارند، ميدانند كه در يك دوره زماني چندصد ساله نظام آموزش حوزوي ما اساسا بر
no what و no why استوار بود. دليل آن اين بود كه دين، حاكميت نداشت و بنابراين نيازهاي انديشهاي و تكليفي دينداران از طريق طرح مساله با اسلامشناسان و بهويژه مراجع تقليد اتفاق ميافتد و چون آن موقع اسلام به مثابه نظم اجتماعي مستقر مسووليتي نداشت، پاسخها عموما فردگرايانه و در استاندارد «بلااشكال» يا «احوط ترك است»، مطرح ميشد. شهيد بهشتي از آغازين روزهاي انتشار آثار مكتوب خودشان يعني سالهاي دهه 1330 به اين وقوف روششناختي دست پيدا كرده بودند كه اگر براساس آيات متعدد قرآن ميتوان اينگونه استنباط كرد كه يكي از انتظارات خداوند از انسانهاي آگاه و مسوول مسلمان اين است كه به قدر وُسع براي برپايي نظم اجتماعي مبتنيبر اسلام كوشش بكنند، پس دانش چيستي و دانش چرايي براي برپايي آن نظم، لازم است ولي به هيچوجه كافي نيست. شرط كفايت، دانش چگونگي يا no how است و بهنظر من اين يكي از مهمترين و منحصربهفردترين امتيازات آيتالله شهيد دكتر بهشتي نسبت به همه اسلامشناسان بزرگ معاصر است كه ما توفيق درك محضرشان يا توفيق استفاده از آثارشان را داشتهايم.
راجع به اين دانش يعني دانش چگونگي شهيد بهشتي و تجربه خود از اين موضوع، توضيحات بيشتري را ارايه بفرماييد.
از همان آغازين روزها دغدغه محوري شهيد بهشتي اين بود كه همانطور كه براي فهم اسلام ما بايد شرايط محيطي آن زمان عربستان را بفهميم، اگر امروز هم بخواهيم اسلام را پياده كنيم به يك مجموعه شناختهايي نياز داريم كه مهمترين آنها خودشناسي و ديگرشناسي و اسلامشناسي از زاويه دانش چگونگي است و بنابراين شايد الان چيزي بالغ بر 40 كتاب از ايشان منتشر شده، در تكتك اين آثار شما اين دغدغه روششناختي را ملاحظه ميفرماييد. در كتاب بسيار خارقالعاده «بانكداري، ربا و مسائل مالي اسلام» ايشان يك جايي ميفرمايند كه مكرر دوستان مشفق به من توصيه ميكنند كه شوونات و جايگاه علمي و اجتماعي خودم را رعايت بكنم و به خيلي از كارها دست نزنم. مثل اينكه مثلا هر جايي كه صندوق قرضالحسنهاي تشكيل ميشود به من ميگويند كه اين در شأن شما نيست كه بروي و در آنجا حضور پيدا كنيد. بعد ميفرمايند كه پاسخ من اين است كه اگر يك روزي قرار باشد كه ما يك نظم اقتصادي بدون ربا پياده كنيم، صندوقهاي قرضالحسنه به عنوان يك تمرين عملي كوچك براي دست يافتن به آن دانش چگونگي براي برپايي آن نظم به كار ما خواهد آمد. شما نگاه بكنيد كه در مقايسه با دوره پهلوي تا زماني كه شهيد بهشتي در قيد حيات بودند، چون اين دانش چگونگي را وقوف روششناختي داشتند، گزارشهاي رسمي كارشناسي نشاندهنده اين است كه سهم پرداخت به عامل پول كه تحتشرايطي ربا محسوب ميشود، در زمان حيات ايشان و تا پايان جنگ كه به طور نسبي به انديشههاي ايشان پايبندي عملي بيشتري وجود داشت، نسبت به GDP ايران از نسبت مشابه براي كشورهاي صنعتي مانند انگلستان هم كمتر بود و چون در غياب ايشان، آن دانش چگونگي وجود ندارد؛ الان يكي از اركان بيچارگيها و بحرانآفرينيهاي اقتصاد ايران، آقايي بيسابقه پول و سيطره بيسابقه مناسبات ربوي بر اقتصاد ايران است كه صرفنظر از همه عوامل ديگر كه من در آثار خودم به آنها اشاره كردم، وجه معرفتي ماجرا اين است كه ما از نظر دانش چگونگي در غياب شهيد بهشتي بسيار داريم هزينه ميپردازيم. امروز ما شرايطي را تجربه ميكنيم كه بهاي تمامشده پول براي تامين سرمايه در گردش توليدكنندگان در ايران يك چيزي حدود 10 برابر ميانگين جهاني است و نرخ بهره رسمي در بازار پول در ايران طي 25 ساله گذشته بين 3 تا 5 برابر ميانگين جهاني بوده؛ يعني يك وضعيت بسيار غمانگيز و فاجعهبار كه درواقع هزينهاي است كه جامعه ما در غياب شهيد بهشتي از منظر خلأ درباره دانش چگونگي، ميپردازد.
روش شهيد بهشتي در برخورد با چنين مسائلي چه تفاوتي با روشهايي كه سايرين به كار ميبستند، داشت؟
يك مساله بزرگ در اين زمينه اين بود كه آقاي بهشتي كسي بود كه بهصورت روشمند و مبتني بر موازين علمي توانسته بود يك فهم سيستمي از اسلام به مثابه يك نظام حيات جمعي پيدا بكند و چون تنها او بود كه در يك ابعاد خارقالعاده و با مبنا به دانش چگونگي احاطه داشت، شما ميبينيد كه به محض اينكه انقلاب اسلامي به پيروزي ميرسد، هر جايي كه بحث از چگونه عمل كردن براساس موازين اسلامي است، همه راهها به بهشتي ختم ميشود. شما نگاه كنيد از زماني كه شهيد بهشتي به شهادت رسيدند تا امروز، گاه و بيگاه از سوي برخي مقامات كشور گفته ميشود كه مثلا دانشگاهها اسلامي نيستند، بانكها اسلامي نيستند، بيمهها اسلامي نيستند؛ اما وقتي كه گفته ميشود خيلي خب! شماها كه حاكميت داريد و همه اقتدارها و صلاحيتها و جايگاهها را هم داريد؛ خب به آن عينيت ببخشيد، اين ممكن نميشود. اينكه ببينيد حسننيت وجود دارد ولي امكان عينيتبخشي وجود ندارد بهخاطر اين است كه هنوز هم آن نقص در نظام آموزشي حوزوي ما در حد نصاب و بهصورت سيستمي برطرف نشده و بنابراين جامعه ما همچنان در حال پرداختن هزينهها است و من در جمعبندي عرض خواهم كرد كه اين يكي از آن زاويههايي است كه بازگشت به اسلوب روششناختي شهيد بهشتي كه يك تمركز خارقالعاده روي تمركز چگونگي دارد ميتواند مددكار ما باشد. شايد بحث ما را يك مقدار مفصل بكند، ولي ذكر اين مورد را من خالي از لطف نميدانم. از مجموعه آثاري كه از ايشان به يادگار مانده، يكي هم يك نواري است كه به محض تصويب قانون اساسي، شهيد بهشتي مديران اقتصادي وقت را جمع كردند و مديريت ميكنند به اينكه چگونه نظم اقتصادي نوين جايگزين نظم قبلي بشود. با همه آن صلابت و جديت و در عين حال خوشرويي و خوشبرخوردياي كه شهيد بهشتي داشتند، يكي از مقامات اقتصادي آن روز بهشان ميگويند كه آقا! من ميدانم شما آدم منظمي هستيد و ميدانم كه ميگوييد فقط بايد هر جلسه در كادر موضوعي كه بهخاطر آن تشكيل شده، جلو برويم؛ اما يك چيزي است كه دارد گلوي من را فشار ميدهد و ميخواهم خواهش كنم به من رحم كنيد و من را راهنمايي كنيد. ايشان ميفرمايند كه مشكل شما چست! آن آقا ميگويند كه من مثلا نشستم يك توجيهاتي پيدا كردم كه
سایر اخبار این روزنامه
آتشبه اختيار يعني كارفرهنگي خودجوش نه بيقانوني
سناريوي توهينهاي زنجيرهاي
نقشه عبور از حاشيهسازي مخالفان روحاني
حقوق شهري و حق بر شهر
اخلاق را در جامعه نهادينه كنيم
براي ساختن ايران دستنياز به سوي همه مردم دراز ميكنم
همه راهها به « بهشتي » ختم ميشود
دولتها اصرار كردند وارد سازندگيشويم
رونق با تورم ميآيد
نقد سياسي قرباني هجو سياسي
پيروزي نيم بند ترامپ
دستگيري هشت نفر به اتهام كلاهبرداري در امتحانات نهايي
سانسور سريال «زير پاي مادر» در آخرين قسمت