متنفران تخصص، تصمیم‌گیرنشوند

سیدحسن موسوی‌چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران چهارشنبه عصر با یکی از اساتید بعد از برگزاری کنگره چهارم مددکاری اجتماعی در مسیر خانه صحبت می‌کردیم که اگر آدم‌ها سر جایشان باشند، خیلی اتفاقات خوبی می‌تواند بیفتد و اگر نباشند دقیقا نتیجه معکوس خواهد بود. در گفت‌وگو باهم به این عبارت رسیدیم و مضمون نکته‌ای که بیان شد همین عنوانی است که برای این یادداشت برگزیدم و به نوعی به این نگرانی اشاره می‌کرد که به‌رغم این همه تاکید روی شایسته سالاری که یکی از مهم‌ترین مشخصه شایسته سالاری، تخصص مرتبط با آن حوزه است، اما این نگرانی وجود دارد که در هر جامعه‌ای چنین فضایی حاکم شود، ناکارآمدی آن سازمان و جامعه و دولت در کوتاه‌مدت زمینه بروز مشکلات جدی را برای آن جامعه یا سازمان یا ذینفعان آن سازمان ایجاد خواهد کرد. نکته‌ای قابل تامل که شاید بارها در همین روزنامه یا رسانه‌های دیگر به این موضوعات اشاره کردم و حتی کتابی را با عنوان «دغدغه‌های یک مددکار اجتماعی» با موضوع شایسته‌گزینی، تنها راه برون رفت جامعه ما از وضعیت کنونی است هم آماده کردم چون اعتقاد دارم. اما نگرانی من از این بابت است که اگر این حس به جامعه علمی منتقل شده باشد، حس خوبی نیست. حس ناامیدی و افزایش نگرانی‌ها نسبت به شرایط آن جامعه است. وقتی ما تخصص را کنار می‌گذاریم و با نگاه باری به هر جهت قرار است یک سازمان یا مجموعه را در هر جای دنیا که باشد، اداره کنیم، نتیجه‌اش هدررفت منابع و بی‌تفاوتی نیروی انسانی است. بی‌تفاوتی نخبگان جامعه و گوشه نشینی و انزوای افراد توانمند و قوی در ساختار اداره جامعه است. به شخصه این نگرانی را حداقل در حوزه اجتماعی همان‌طور که در دوره‌های قبل هم داشتم، اکنون نیز دارم؛ به عنوان فردی که 27 سال در این ساختار اداری دارم کار می‌کنم. مگر ما قرار است با کدام آدم‌ها، جامعه را مدیریت کنیم؟ وقتی ما تخصص‌ها را کنار می‌گذاریم و فکر می‌کنیم هرکس که حتی آدم خوبی است، به ما نزدیک است، در طیف سیاسی ما قرار دارد و از اطرافیان و قوم و خویش ما محسوب می‌شود یا سالیان سال با هم کار کرده‌ایم، اما اگر کنار من یا شمای نوعی بودند آیا در جایگاه‌های جدید هم همان ویژگی‌ها را دارند؟ حال اینکه قبلا آن جایگاه را گرفته بودند و آن ویژگی را داشتند، موضوع من نیست. جایگاه‌هایی که الان دارید می‌دهید و این تنفر از تخصص، زمینه انزوای افراد زیادی را در ساختار اداری می‌تواند فراهم کند و طبیعتا تبعات آن فقط هزینه مادی نیست. تاخیر در اجرای برنامه‌های خوب، عمق بی‌اعتمادی را بیشتر و مشارکت را کمتر می‌کند، ناامیدی و حتی مهاجرت‌ها را افزایش می‌دهد. ما اگر تحلیلی روی مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور داشته باشیم، کاملا مشخص است که عمده مهاجرین برای کار یدی نرفته‌اند. عمده اینها کسانی هستند که فکر داشتند. کسی که از تخصص تنفر داشته باشد، از کار کردن با آدم‌های بزرگ می‌ترسد و به همین دلیل مدیران بله قربان‌گو انتخاب می‌کند. جامعه با مدیران بله قربان‌گو و این شرایط کنونی ره به جایی نخواهد برد. ما مدیرانی می‌خواهیم که جسارت، شهامت و همچنین دانش و تخصص لازم در آن حوزه را داشته باشند و از بیان دیدگاه‌های کارشناسی حتی به قیمت از دست دادن میزشان، حتی به بهای مخالفت صریح با تصمیمی که در بالاتر راجع به موضوعی گرفته می‌شود، مزایایشان را هم از دست بدهند. ما نیاز به چنین مدیرانی داریم. حس تنفر از تخصص، حس بسیار خطرناکی است که امیدواریم برای این موضوع تدبیری را اتخاذ کنید.