این دهان بستی، دهانی باز شد

مصطفی نیک‌اقبال*: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (بقره/ ۱۸۳) مسلمانان! همان‌طور که بر مردمان پیش از شما روزه واجب بوده، بر شما هم واجب است تا متقی بشوید.  «صیام» امساک از خوردن و آشامیدن است. در فارسی به آن روزه می‌گویند که منسوب به روز است. چون در شریعت اسلام روز را امساک می‌کنند نه شب را. اگر چه در یهود صوم وصال یعنی وصل کردن 2 روز به هم هست یا در هندیان روزه 6 روز فقط از غذا نه از آب، مرسوم است اما روزه اسلامی فقط طی روز است؛ لذا روزه نام ‌گرفته.  طبق این آیه شرایع سابق هم روزه واجب داشته‌اند. اصل روزه گویا در سنن انبیا بوده و از آنجا به ادیان بدوی و شمنیسم راه یافته‌ و برای طرد ارواح خبیثه و جلب خشنودی خدایان استفاده می‌شده.  فایده‌‌های روزه را این آیه خلاصه کرده در فایده‌ای که همه خیرات و آثار و برکات در آن جمع است؛ یعنی تقوا. روزه بخشی از تقواست و در ایجاد و تحکیم تقوا، بشدت مؤثر است. روزه چون مستقیما اراده را قوی می‌کند، قدرت شخص را در حفظ خود در حریم خدا در حوزه‌های دیگر هم فزون می‌سازد.  روزه تقوازاست و تقوا یعنی همه ‌چیز. تقوا که آمد همه کمالات یکی‌یکی و همه برکات کم‌کم نصیب مؤمن می‌شود‌.  البته تقوازایی منحصر به روزه نیست و عبارت «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» عقیب عبادت(بقره:۲۱)، اُنس و عمل به کتاب (اعراف:۱۷۱)، اجرای حکم قصاص (بقره/ ۱۷۹)، احسان به والدین، پرهیز از فواحش و گناهان، یتیم‌نوازی، صداقت اقتصادی، راستگویی و عدالت (انعام: ۱۵۳) نیز آمده است. یعنی رعایت دستورات الهی، خودش تقواست و منجر به فزونی تقوا می‌گردد.  بحارالانوار، جلد ۶، صفحه ۷۹ از امام رضا‌(ع) روایت می‌کند: روزه واجب شده تا درد گرسنگی و تشنگی دانسته شود؛ تا مؤمن فروتنی و کوچکی کند و نیازمندی نشان دهد؛ تا پایداری و مقاومت کند؛ تا کنترل هوای نفس را به دست گیرد؛ تا بداند بر فقرا چه می‌گذرد.  أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/ ۱۸۴) شما باید در روزهایی مشخص، یعنی ماه رمضان، روزه بگیرید. هر کدام‌تان هم که مریض یا در سفرید، روزهای دیگری را به‌جایش روزه بگیرید. کسانی که روزه برای‌شان طاقت‌فرساست، به‌ جای هر روز به فقیری یک وعده غذا بدهند. آری! هرکس با طوع و رغبت طاعتی را انجام دهد، برایش بهتر است. راجع به روزه هم، اگر می‌خواهید بدانید، روزه ‌گرفتن برای‌تان بهتر است و برکات بسیاری دارد.  آیه قبل تشریع وجوب روزه بود و این آیه بیان استثنائات آن است. در صورتی که شخص در ماه رمضان که روزه واجب است، موقتا مریض یا در حال سفر باشد، روزه نمی‌گیرد و روزه‌اش را موکول می‌کند به زمانی دیگر.  این یک استثنا. استثنای دوم کسی است که به‌ هیچ وجه طاقت روزه ندارد. روزه از چنین کسی ساقط است و به جایش (به فدایش) باید به ازای هر روز یک فقیر را یک‌ وعده سیر کند.  چون عبارت «الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ» کمی مبهم است و ممکن است افراد زیادی خود را مصداق آن بدانند، بعدش گفته «مَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ» یعنی روزه ‌گرفتن منافع معنوی زیادی برای شما دارد، سعی کنید در آن کوشا و به آن راغب باشید. یعنی تشخیص عدم طاقت با خود شخص است ولی زود خودش را به سقوط تکلیف روزه راضی نکند و سعی کند تا جایی که می‌تواند از این سفره‌خانه معنوی و مائده باطنی محروم نشود.  عبارت «مَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ» دلالت دارد که هرکس به‌ مقداری که کارهای نیک را با طوع و رغبت و عشق و لذت انجام دهد، همان برایش می‌ماند و همان دستش را می‌گیرد. پس باید بکوشیم خیرات را تطوعا و از سر ذوق و به عشق خدا و همراه با لذت‌ بردن از کار انجام دهیم تا اثر آنها در ابدیت ما مضاعف شود.  عیاشی از امام صادق‌(ع) روایت می‌کند: حد مریضی که به موجب آن بر صاحبش افطار واجب است، به خود شخص واگذار شده؛ هرکس بر حال خویش آگاه‌تر است.  فقه‌القرآن، جلد یک، صفحه ۲۰۶ از امام صادق‌(ع) روایت می‌کند: رسول خدا‌(ص) در سفر کردن روزه نمی‌گرفت؛ گروهی روزه گرفتند و حضرت آنها را عُصاه یعنی «سرکشان» نامید.  مستدرک، جلد ۷، صفحه ۳۸۶ از امام کاظم‌(ع) روایت می‌کند: پیرمرد سالخورده، شخص مبتلا به عطش و کودکی که با خوردن سحری توان پیدا نمی‌کند، به جای هر روز روزه، مسکینی را طعام دهند.  وسائل، جلد ۱۰، صفحه ۳۳۹ از امام صادق‌(ع) روایت می‌کند: کسی که از این ماه رمضان تا ماه رمضان دیگر بیمار بماند، در عوض هر روز باید یک مد طعام به مسکین دهد و قضا بر او واجب نیست.  شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ‌الله بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّه وَلِتُکَبِّرُوا‌الله عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (بقره/ ۱۸۵) ماه رمضان، ماهی است که در آن، قرآن برای هدایت مردم نازل شده است؛ قرآنی که نشانه‌هایی روشن برای هدایت دارد و معیار تشخیص حق از باطل است.  پس، هر کدام‌تان که وارد این ماه شدید، باید آن را روزه بگیرید ولی آنهایی که مریض یا در سفرند، روزهای دیگری را به‌ جایش روزه بگیرند تا یک ماه کامل شود. خدا راحتی‌ شما را می‌خواهد، نه سختی‌ شما را! لذا گذاشت که روزه ماه رمضان را قضا کنید. پس خدا را به بزرگی یاد کنید و شکرش را به‌ جا آورید.  این آیه قرآن را به ماه رمضان پیوند می‌زند و می‌گوید قرآن در رمضان نازل شده. پیام تلویحی آیه این است که در ماه رمضان که به دلیل روزه، فعالیت دنیوی شما قهرا کم می‌شود، اوقات خود را با قرآن بگذرانید و با لب بسته از طعام، به این طعام لذیذ باطنی رو کنید و روح خویش را از هدایت قرآن سیراب سازید. در روایات بسیاری هم هست که رسول خدا‌(ص) ماه رمضانش را به قرائت و تدبر در قرآن می‌گذراند و می‌فرمود رمضان بهار قرآن است.  راجع به نزول قرآن در رمضان، گویا نزول باطن و علم آن از ساحت قدس الهی مراد است. یعنی در ماه مبارک رمضان، قرآن به تکلم الهی حادث شده و پدید آمده و به عوالم مادونِ الوهیت از جمله روح جبرئیل و قلب رسول مکرم اسلام نازل گشته.  در سوره قدر هم هست که: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ [سوره القدر/ 1]. یعنی در شب قدر که در ماه رمضان است قرآن نازل شده. باز در سوره دخان توضیح می‌دهد: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُبَارَکَه إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ؛ فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ [سوره الدخان/ 4].  جمع این گزاره‌ها این می‌شود که قرآن، به شکل علم جمعی، یعنی روح قرآن یا نور قرآن یا باطن قرآن، برای نخستین‌بار، در ماه رمضانی در شب قدر، یکجا بر قلب مبارک حضرت محمد مصطفی‌(ص) نازل گشت. البته بعدش به مرور و برحسب وقایع، از آن علم جمعی، آیات فعلی به لسان الهی، جلوه کرده و مرتسم گشته و ثبت گردیده و قرآن کنونی که تفصیل همان علم جمعی اول است، ایجاد شد. این تبیین راجع به نزول دفعی(انزال) و تدریجی(تنزیل) قرآن و فرق بین آن ‌دو، نظر مشهور است که از زمان شیخ صدوق(ره) باب شده. تبیین دوم این است که ماه رمضان و آن شب قدر را آغاز نزول تدریجی قرآن بدانیم و چیزی به نام نزول دفعی و معضل ربط وقایع آینده به قرآن نازل‌شده در آن شب، طوری که مستلزم جبر نباشد را از ذهن بیرون کنیم.  نکته دیگر این آیه، تشریع قضا برای روزه‌های از دست رفته به خاطر سفر یا بیماری است. فلسفه این تشریع، سخت نگرفتن بر شخص، حین سفر یا مرض است تا پس از برطرف شدن عذرش، اگر چه ماه رمضان گذشته اما بتواند روزه بگیرد و از برکات روزه برخوردار شود. سپاس خدای بزرگ را که با شریعتی آسان، به ما بندگان طریق مراقبت نفس و راه اظهار محبت به خود را آموخت، تا به سویش ره بسپریم و رهسپار شویم: لِتُکَبِّرُوا‌الله عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. عمل به فرایض و أخذ به رخصت‌های خدا، شکری است عملی و تکبیری است حقیقی.  اقبال‌الاعمال، صفحه ۳ از امیرالمؤمنین‌(ع) روایت می‌کند: نگویید رمضان که کفاره دارد، بلکه بگویید «ماه» رمضان همان‌گونه که خدا گفته.  کافی، جلد ۳، صفحه ۶۲۸ از امام صادق‌(ع) روایت می‌کند: همه قرآن یکجا در ماه رمضان بر بیت‌المعمور نازل شد و سپس در طول ۲۳ سال تدریجا نازل شد. خداوند در ماه رمضان قرآن را به پیغمبر اعطا کرد اما آن را به او ابلاغ نکرد مگر در زمانی که جای هر سخن بود.  عیاشی از امام صادق‌(ع) روایت می‌کند: طبق عبارت «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» چنانچه ماه رمضان بر کسی که در منزل خود است وارد شود، نباید به سفر برود، مگر برای حج یا عمره یا برای تحصیل مالی که می‌ترسد از بین برود؛ گوییم: یعنی سفر کراهت بسیار دارد اما پس از گذشت شب بیست‌و‌سوم طبق روایات، کراهت سفر برداشته می‌شود. * مفسر قرآن