پشیمان و شکرگزار!

اواخر فروردین‌ماه سال ۱۳۶۱ کشور در یک شوک عمیق ناشی از کشف یک توطئه امنیتی فرو می‌رود، ناگهان تصویری از صادق قطب‌زاده، وزیر خارجه و رئیس سابق سازمان صداوسیما در تلویزیون پخش‌شده و مجری برنامه با خواندن اطلاعیه دادگاه انقلاب ارتش اعلام می‌کند که قطب‌زاده قصد اجرای یک کودتای بزرگ در کشور را داشته است. اندکی بعد مشخص می‌شود که این انقلابی سابق قصد داشته است با ایجاد یک انفجار در حسینیه جماران سوء قصدی علیه امام (ره) ترتیب داده و سران نظام را به شهادت برساند. قطب‌زاده در اعترافات خود نوشته است که درپی تغییر در ساختار نظام جمهوری اسلامی با همکاری شریعتمداری و اعضای حزب خلق مسلمان بوده و قصد کودتا داشته است.
ماجرای قطب‌زاده جالب توجه است. او پس از دستگیری در حسینیه زندان اوین یک سخنرانی جالب‌توجه انجام می‌دهد. وزیر خارجه سابق ایران رو به حاضران در آن جلسه می‌گوید: «برادران و خواهران، محاکمه من به پایان رسیده و آنچه بر زبان می‌آورم ارتباطی به‌حکم من ندارد. از بیان آن قصد خاصی نداشته و بخشی از آن را در دادگاه بازگو کرده‌ام، اما می‌خواهم همه شما بدانید که من بابت اقدامات خود شرمنده و شکرگزارم! شرمنده به آن جهت که قصد براندازی یک حکومت اسلامی را داشتم و در دو بعد نظامی و روحانیت (کاظم شریعتمداری) اقداماتی را انجام دادیم.» قطب‌زاده پس از بیان این جملات کمی مکث کرده سرش را پایین انداخته و دوباره شمرده شمرده می‌گوید: «ازآنچه انجام دادم شرمنده هستم، زیرا به دنبال براندازی بودم! من در دامی افتادم که نمی‌دانستم طراحی آن به دست ساواکی‌ها و سلطنت‌طلبان انجام‌شده است. من باکسانی همکاری کردم که آن‌ها را نمی‌شناختم.» انقلابی سابق دوباره مکث کرده و این بار پرسش جالبی را طرح کرده و می‌گوید: «شاید از من بپرسید که اگر ماهیت کودتاچیان را می‌شناختی با آن‌ها همکاری می‌کردی؟ پاسخ من آن است که کار «من حیث هو» غلط است.»
رئیس سابق صداوسیما که روزگاری برای خودش منصب و مقامی داشت، در خاتمه آن سخنرانی رو به حاضران در آن جمع که بخشی از آن‌ها بعد‌ها و پس از آزادی از زندان دوباره به گروه‌های تروریستی پیوسته و دست به اقدام علیه نظام زده‌اند، می‌گوید: «واقعاً هم شرمنده‌ام که در این وضع قرارگرفته‌ام و امیدوارم که خداوند همه ما را هدایت کند و عاقبت ما هم ختم به خیر شود، و مهم است که آدم عاقبتش ختم به خیر شود که عاقبت بنده هم ختم به خیر شد، البته تا این لحظه، چرا؟ چون از این بابت که وارد یک جنایت و یک وابستگی نشده‌ام. از این بابت من شکرگزارم!»
سرنوشت قطب‌زاده در تاریخ سیاسی معاصر ایران جالب‌توجه است، مردی که همیشه می‌گفت عادت دارم برخلاف جریان آب شنا کنم به ناگهان غرق‌شده و کل سرمایه و آبروی خود را بر باد داد.


اما مرور چندباره آن سخنرانی در جمع برخی مسئولان دادستانی وقت و زندانیان امنیتی قابل‌توجه است. قطب‌زاده می‌گوید که از عاقبت کارش «شرمنده» و نسبت به آنکه پیش از وقوع جرم دستگیرشده «شکرگزار» است.
گرچه در اسناد باقی‌مانده مشخص نیست که توبه قطب‌زاده از خیانت به خط امام (ره) تا چه میزان با اخلاص همراه بوده است و در این ماجرا تفسیری وجود دارد که وزیر خارجه وقت را متصل به شبکه نفوذ در ایران می‌کند، اما در هر حال، صادق قطب‌زاده حداقل در ظاهر نادم گردیده و آن را به‌صورت علنی بیان کرد، اما در تاریخ معاصر انقلاب اسلامی کم فرقه‌ها و گروه‌هایی را سراغ نداریم که چنان دچار نخوت و غرور شده‌اند که حتی حاضر نیستند نسبت به عمق خیانت خود به‌نظام اسلامی اذعان و باوجود برخورداری از رأفت اسلامی، حداقل در ظاهر (نه پشیمانی قلبی) آن را بیان کنند.
نمونه بارز آن سران فتنه است که با وجود خیانت آشکار و برنامه‌ریزی برای اجرای کودتا در همکاری با سرویس‌های اطلاعاتی خارجی، قداره کشی و «هل‌من‌مبارز طلبی» در خیابان و ارسال ایمیل برای وزیر خارجه امریکا در جهت دریافت کمک رسمی از عنصر خارجی همچنان ژست حق‌به‌جانب می‌گیرند. مهدی کروبی شنبه شب در جلسه افطاری در منزل اعیانی یکی از اعضای سابق حزب کارگزاران در حالی پای سفره اشراف اصلاح‌طلب نشسته است که هنوز حاضر نیست برای یک‌بار هم که شده از نقش خود در تحریم‌های سال ۸۹ و کوچک کردن سفره مردم ابراز پشیمانی کند.
اخیراً گفت‌وگویی از یکی از اعضای ستاد انتخاباتی کروبی منتشرشده است که در آن به‌صراحت اعلام می‌کند شیخ اصلاحات از دروغ بزرگ تجاوز و کشته‌سازی در سال ۸۸ باخبر بوده است! وکیل کروبی گفته است که به دبیر کل حزب اعتماد ملی نسبت به انتشار این ماجرای خیالی و دروغین هشدار داده، اما کروبی گفته است که نمی‌تواند دست از این داستان سرایی بردارد!
امثال صادق قطب‌زاده که در تاریخ انقلاب اسلحه به دست گرفته زیر خط جریان نفوذی، ماجراجویی‌هایی از جنس «تروریسم عقیدتی» راه انداخته‌اند کم نیستند، اما در مرحله بازبینی و رشد حکومت اسلامی خطر این دسته اشرار امنیتی به‌مراتب کم‌تر از جریان‌هایی است که روی خط «تروریسم هویتی» حرکت می‌کنند. اگر افرادی، چون عبدالمالک ریگی، حبیب اسیود (سرکرده گروهک اهوازیه) را مجموعه‌ای از افرادی بخوانیم که در طول این چهار دهه سعی در اقدام علیه بخشی از ارکان نظام را داشته‌اند، باید امثال فتنه گران سال ۸۸ را گروهی نامید که به‌صورت هویتی دست به تخریب زده‌اند. در این ماجرا آن‌هایی که تابلو خط امام (ره) را در دست داشته و در مجمع روحانیون مبارز خشونت را در بیانیه‌های سریالی خود تئوریزه می‌کردند، به‌مراتب خطرناک‌تر از آن گروهکی است که در یک‌خانه تیمی برای عملیاتی کور برنامه‌ریزی می‌کند.