استفاده ابزاري از كلمه مقدس آزادي

ارديبهشت يا خرداد سال 1353 در حال تماشاي ويترين كتاب‌فروشي اميركبير در مخبرالدوله بودم كه دستي بر شانه‌ام قرار گرفت. يكي از هم‌كلاسي‌هايم در دانشكده علم و صنعت ايران بود؛ عزيزي به نام حميدرضا هزارخاني. از آن روز الفتي بين‌مان برقرار شد. هر دو علاقه‌‎مندي مشتركي داشتيم: «كتاب». به پيشنهاد ايشان هرگاه كتابي با ارزش -به تعبير آن روزها- دست‌مان مي‌رسيد به اشتراك مي‌گذاشتيم و گاهي هم با هم مطالعه مي‌كرديم. لذتي داشت. روزي ايشان مقاله‌اي را از كتاب «ايران را از ياد نبريم» برگزيده بود تحت عنوان دموكراسي در شرق. با طمأنينه خاصي برايم خواند. فرازهايي از آن را همواره به خاطر داشتم مخصوصا اينكه آخرين‌باري بود كه با هم بوديم و كتاب خوانديم. ايشان تغيير رشته داد و به دانشگاه صنعتي شريف امروز و آريامهر آن روز منتقل شد. مدت‌ها از ايشان بي‌خبر بودم تا روزي سوار بر دوچرخه كورسي در دانشگاه علم و صنعت ديدم‌شان. يكي، ‌دو ساعت با هم بوديم و من علت انتخاب آن مقاله را جويا شدم و ايشان گفت براي يك جمع ديگري بايد درخصوص آزادي و دموكراسي مطالبي ارايه مي‌كردم كه با هم وقتي در مورد آن خوانديم و بحث كرديم بسيار مثمرثمر بود. علي‌الخصوص كه شما درخصوص يادداشت‌هاي سفر به شوروي ايشان مطالبي را گفتي. گرچه با نظرات شما مخالف بودم ولي هنگام ارايه در آن جمع دوستان فكر كردند كه نظرات شما نظر من هم هست برخورد كردند. يك ماه و چهل روزي از آن ملاقات نگذشته بود كه متاسفانه در روزنامه اطلاعات خواندم كه در درگيري ساواك به شهادت رسيده. 
گرچه عضوي از سازمان فداييان خلق ايران بود اما انساني پاك و منزه از هر آلودگي بود، فردي وارسته و فرهيخته. سال‌ها بعد در سال 1379 با جمعي از دوستان به فكر ايجاد تشكلي افتاديم تحت عنوان ائتلاف آزاديخواهان ايران. قرار گذاشتيم حزبي خلق‌الساعه نباشد بلكه به قول سينماگرها اول سناريوي درست و درماني برايش بنويسيم و به‌اصطلاح تشكل را بر تئوري سوار كنيم. با راهنمايي جناب دكتر طبيبيان كه جهت مشورت خدمت‌شان رسيده بوديم مقرر شد در اين خصوص يعني نوشتن سناريو از آقاي دكتر غني‌نژادِ عزيز كمك بگيريم. اين حقير پس از چند ملاقات و طرح موضوع قراردادي منعقد كرديم. چون موفق به اخذ مجوز نشديم و در انتخابات 1384 تحت عنوان دموكراسي‌خواهي موضوع ما مورد سوءاستفاده قرار گرفت و مسائل ديگري كه به يكي از آنها اشاره خواهم كرد عطايش را به لقايش بخشيديم. كتاب آزاديخواهي نافرجامِ جناب دكتر غني‌نژاد نتيجه همان مساله است «و اما اشاره به موضوع مرتبط با مساله دموكراسي شرق» مرحوم استاد فرهيخته جناب اسلامي ندوشن چند مساله مهم را در آن مقاله متذكر شده‌اند. به اين جمله بسيار مهم عنايت بفرماييد: «مردم گرسنه مي‌توانند سر به طغيان بردارند، مي‌توانند خود را از قيد اسارت برهانند ولي هيچگاه نمي‌توانند آزادي را حفظ كنند.» در همه انقلابات جهان حفظ آزادي به يكي از اساسي‌ترين مشكلات مبدل شده ما هم اگر به دنبال ايجاد تشكل بوديم نگران آزادي بوديم. جناب دكتر ندوشن در ادامه فرموده به دست آوردن آزادي مشكل نيست نگهداري آن مشكل است. اين جملات در سال 1340 به نگارش درآمده اما امروز ما در اين برهه از تاريخ با پوست و گوشت آن را لمس مي‌كنيم. فرموده‌اند: «يكي از علل ناكامي ما در شرق اين است كه تا امروز به هيات و تشريفات دموكراسي بيشتر توجه كرده‌ايم تا به اصل و جوهر آن.» اگر شكل‌گيري احزاب را يكي از ابزار نيل به دموكراسي بدانيم در اين چهل و چند سال نمي‌توانيم به يك مورد فراگير اشاره كنيم. به لحاظ شكلي تشكل‌هاي متعددي به وجود آمده‌اند اما محتوايي و به قول استاد به اصل و جوهر اصلا نداريم. از نگاه دكتر اسلامي غرب شرقيان را لايق آزادي و عدالت و برابري نمي‌داند و به نظر غربيان دموكراسي در مشرق‌زمين كامياب نمي‌شود. استاد اين نظر را مذموم مي‌داند و زمامداران شرقي هم‌آوا با غربيان را طوطي‌صفت قلمداد مي‌كند و فرق ما و غربيان را اين‌گونه توصيف مي‌كند كه مردم كشورهاي غرب در گناه دولت‌هاي‌شان سهمي بزرگ دارند در صورتي كه در شرق اگر فردي بي‌چون و چرا در كار دولت‌ها فضولي كند بدو آن رسد كه به سنگ پشت رسيده.  با علم به اين نقطه نظرات توفيق پيدا كرده بودم كه توسط دوست فرزانه‌ام جناب محمد صادقي خدمت استاد اعتباري پيدا كنم و هراز‌گاهي افتخار حضور داشته باشم. در شرفيابي‌هاي محضرشان حظ وافر مي‌بردم. متانت و نجابت، ايران‌دوستي، بزرگي و بزرگ‌منشي، مناعت طبع، فرهيختگي، فروتني، پارسايي علمي، تقوا، دانشجودوستي، دانش‌مداري و نثر آكنده از فصاحت و شيوايي. نگارشش دل را راحت، طبع را طراوت و جان را حلاوت مي‌بخشيد. نگاهي پرمعني و كاملا استادانه داشتند. به قول مرحوم نيكيتين داراي بينش روشن و دقت نظر وافي بودند. در يكي از اين شرفيابي‌ها از خدمت‌شان استدعا كردم كه درخصوص ايجاد تشكل ائتلاف آزاديخواهان ايران راهنمايي فرمايند. فرمود فائقي از شما بعيد است كه از كلمه مقدس آزادي استفاده ابزاري كنيد. آزادي را نبايد به آلودگي‌هاي سياست و تحزب ملوث كرد.  روحش شاد كه مرا از گزند جاهليت رهانيد و از بند تحزب آزاد كرد.