«خنده» زده شديم!

مجيد ابهري *
برنامه طنز خندوانه که با اجراي رامبد جوان و نمايش ستاره صحنه «جناب خان» با لهجه شيرين جنوبي و تيکه‌هاي مخصوص و انحصاري خودش خوش مي درخشد، به پايان رسيد. ناگفته پيداست که هدف اصلي از توليد ‌و نمايش برنامه‌هاي مختلف فقط پُر کردن اوقات فراغت مخاطبان نيست و هدف اصلي سيماي ملي انتقال، تمرين و پررنگ کردن ارزش‌هاي معنوي و اخلاقيات جامعه مخصوصا نوجوانان و جوانان است، اما سوال اينجاست که صدا و سيما تا چه اندازه در اين راه موفق بوده است؟ همچنين براي دادن نمره قبولي به برنامه‌هاي مختلف بايد ديد تا کجا اين اهداف تحقق يافته‌اند. البته صدا و سيما خود داراي بخشي به‌نام ارزيابي برنامه‌ها دارد که يکي دوبار در مورد سريالهاي اجتماعي نيز اينجانب به‌عنوان آسيب شناس اجتماعي و رفتار شناس در اين برنامه‌ها شرکت کردم (البته در زماني که ممنوع التصوير نبودم!). صدالبته اين بازنگري و ارزيابي بايد توسط صاحب‌نظران خارج از سازمان صورت گيرد تا مبادا شائبه «خود گويي وخود خندي» اتفاق بيفتد. اما برگرديم به برنامه طولاني خندوانه؛ بعضي از مهمانان حضور در اين برنامه يا توليدات مشابه را براي خود ظرفيت و امتياز به‌حساب آورده و به‌عنوان بازار‌يابي از آنها بهره مي‌گيرند. در تهيه اين برنامه‌ها گاهي حرکات و حرف‌هايي منعکس مي‌گردند که نه تنها موجب نشاط و تفريح نمي‌شوند بلکه آزارهاي روحي وعصبي را به‌دنبال دارند. حضور يک شخصييت عروسکي، جاذبه خاصي به اين برنامه داده و شايد بخش قابل توجهي از جاذبه برنامه خندوانه مديون جناب خان است. البته تسلط و نکات بيان شده توسط جناب جوان بعد از اين‌همه سابقه درصحنه را نيز نبايد از نظر دورداشت، گاهي حرف‌هاي شعار گونه وي موجب ايجاد دل‌زدگي مخاطب و گريز وي از سيما وبرنامه شده است. به‌هرحال يکنواختي يک برنامه يا بخش هاي عمده اي از آن موجب فاصله مردم از اين تنها ابزار سرگرمي درصد قابل توجهي از هموطنان مي‌گردد که وسيله اي جز آن در اختيار ندارند، اما واقعا «حال همه ما عالي» است؟ آيا فقط بايد يک ساعت بگيم که ما خوشحاليم؟ شرايط جامعه و شب‌هاي سخت مردم با خنده بيگانه نيست؟ آقاي جوان و تهيه کننده اين برنامه، آيا مي‌دانيد در اين شب‌هاي گرم تابستان با ديالوگ‌هاي تکراري و کليشه‌اي که جايي در زندگي مردم ندارد، هندوانه زده شديم، يا بهتر ذکر کنم، خنده زده شديم! در اينجا روي سخن با مدير تلاشگر صداوسيما است که اگر مورد عنايت ايشان قرار گيرد: کشورما موطن هنرمندان طنز پرداز و ماهر است که همچون گنجي ناشناخته مانده و نياز به شناسايي و کشف دارند. افرادي مثل اقاي عطاران و مخصوصا داريوش کاردان که الحق در وادي طنز و طنازي از نوع فاخر منحصر به‌فرد هستند امروز در سايه نشسته و جامعه را ازهنر خود محروم نموده‌اند، دليلش حذف آنها را از صدا و سيما به مردم مي‌گويد؟ تا چه زماني مي‌خواهيد از ابزار کليشه و هنرمندان تکراري استفاده کنيد؟  تا چه زماني مي‌خواهيد مردم در يک سالن فرياد بزنن که حال همه ما و مردم پاي تلويزيون‌ها عالي است؟‌ انحصاري نمودن تهيه و کارگرداني موضوعات طنز به‌طور خاص و محدود نمودن ورود جوانان توانمند در ابعاد مختلف هنر عموما خالي نمودن خزانه هنر و انديشه در آينده‌اي نه چندان دور است.  
*آسيب شناس