پایان خوش گروگانگیری آجودانیه پس از ۴ ساعت وحشت

‌ساعت ۲۰ شامگاه سه‌شنبه ۱۱ مرداد در بلوار آجودانیه از جنوب به شمال ابتدای خیابان دهم چراغ‌های گردان تعداد زیادی خودرو‌های پلیس و یک خودروی آمبولانس که در آن نزدیکی توقف کرده‌اند از دور نظر هر رهگذری را به خود جلب می‌کند. افراد زیادی کنار خیابان و در ابتدای کوچه تجمع کرده‌اند و تعداد زیادی هم مأمور پلیس مسلح و لباس شخصی حضور دارند و با کشیدن نوار هشدار از ورود افراد به داخل کوچه ممانعت می‌کنند. درست حدس زدم، اتفاقی رخ داده و به گفته یکی از شاهدان، زن و شوهری مسلح اعضای خانواده‌ای را داخل منزلشان به گروگان گرفته بودند. کارت خبرنگاری‌ام را نشان دادم به امید اینکه برای تهیه گزارش وارد کوچه شوم، اما مأموران اجازه ندادند. به هر ترفندی بود از خیابان دیگری وارد کوچه دهم شدم و به محل حادثه که ساختمان شماره یک در بن‌بست اول بود، نزدیک شدم.
سردار رحیمی، فرمانده میدان
خودرو‌های ویژه گروگانگیری (نوپو) و مأموران ویژه آن با لباس مخصوص که فقط چشمانشان دیده می‌شد، همگی در کنار تعداد زیادی از مأموران دیگر آماده عملیات بودند. سردار رحیمی هم مثل همیشه پس از این حادثه خودش را به محل رسانده بود و فرماندهی میدان را در دست داشت. همراه وی، سرادر هداوند و سرهنگ ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران هم حضور داشتند و از نزدیک دستوراتی را به مأموران پلیس می‌دادند. مأموران پلیس مخصوصاً نیرو‌های ویژه با نقشه‌ای حساب شده و دقیق هر کدام در محلی مستقر بودند. تعدادی در پشت‌بام‌های همسایه‌ها که مشرف به خانه گروگان‌ها بود و تعدادی هم داخل حیاط و در راهروی ساختمان محل حادثه و مکان‌های دیگر آماده اجرای دستورات فرمانده میدان بودند.
بازداشت یکی از گروگانگیر‌ها


گروگانگیران زن و شوهری هستند که اعضای چند خانواده را از ساعت ۵ عصر گروگان گرفته‌اند و تلاش می‌کنند با تهدید جان گروگان‌ها، خودشان از چنگال مأموران جان سالم به‌در ببرند، اما در همان لحظات اول مأموران پلیس موفق شده بودند همسر گروگانگیر را هنگام فرار با خودروی ۲۰۶ دستگیر کنند. خودروی متهم که آثار شلیک چند تیر روی آن دیده می‌شود کنار کوچه پارک است و خود متهم داخل خودروی پلیس تحت نظر. اما مرد مسلح با تعدادی از گروگان‌ها در طبقه سوم هنوز در تلاش است با تهدید از مهلکه بگریزد. به گفته شاهدان عینی از همان ابتدای ورود گروگانگیران به ساختمان شماره یک، صدای شلیک چند تیر شنیده شد. همچنین شاهد آتش بین مرد مسلح و مأموران پلیس بودند و احتمال می‌دهند در آن تیراندازی متهم زخمی شده باشد. نفس‌ها در سینه حبس شده است و شواهد حکایت از آن دارد که به زودی مأموران پلیس برای آزادی گروگان‌ها وارد عمل خواهند شد.
تلاش رئیس پلیس تهران برای تسلیم گروگانگیر
رئیس پلیس تهران از همان ابتدای ورودش به میدان حادثه چند بار با گروگانگیر به صورت رودررو صحبت کرده بود. وی در اولین قدم، آیفون آپارتمان طبقه سوم را زد و با مرد گروگانگیر از طریق آیفون صحبت و تلاش کرد او را آرام کند و از وی خواست گروگان‌ها را آزاد کند و قول داد به وی و همسرش کمک خواهد کرد، اما مرد مسلح قبول نکرد و گفت نگران همسرش است که در دستان پلیس گرفتار شده است. مرد مسلح گفت باید از نزدیک با همسرش صحبت کند. همچنین باید خودرویی برای آن‌ها آماده کنند تا او با گروگان‌ها بیرون بیاید و همراه همسرش فرار کند. پس از این مأموران، همسر وی را جلوی در آوردند و به گروگانگیر مسلح اطمینان دادند که همسرش سالم است و اگر خودش را تسلیم کند به او هم کمک خواهند کرد. صحبت‌ها و مشاوره‌های روانی، مرد مسلح را قانع نکرد و پس از این سردار رحیمی وارد ساختمان شد و به طبقه سوم رفت و به صورت رودررو با متهم صحبت کرد.
عملیات برق‌آسا برای بازداشت گروگانگیر
ساعت از ۲۰:۳۰ هم گذشته است و هنوز صدای آژیر خودرو‌های پلیس و آمبولانس در کوچه و خیابان‌های اطراف شنیده می‌شود. مأموران پلیس تمامی ورودی و خروجی‌های اطراف را تحت نظر دارند و اهالی محل و افراد رهگذر هم هنوز در نزدیکی‌های محل حادثه حضور دارند. رئیس پلیس تهران برای آخرین بار دست خالی وارد ساختمان شد و خواست به گروگانگیر اطمینان بدهد که اگر تسلیم شود، جانش در امان است. نیرو‌ها همه آماده‌اند و شاید فرمانده میدان دستور تازه‌ای به آن‌ها داده است و ثانیه‌هایی بعد نیروی‌های ویژه در حالی که سردار رحیمی به صورت رودررو با مرد مسلح صحبت می‌کرد، وارد عمل شدند و در یک چشم برهم زدن گروگانگیر مسلح را زمینگیر می‌کنند و زن و مرد میانسال و پسر نوجوانشان را نجات می‌دهند.
با اعلام این خبر، آرامش به کوچه برگشت و اهالی محل نفس راحتی کشیدند. پس از این محدوده صحنه جرم کوچک‌تر شد و تعدادی از خودرو‌های پلیس محل را همراه تعدادی از تماشاگران ترک کردند و فقط ورود و خروج به بن‌بست اول ممنوع است، اما هنوز تعداد زیادی از اهالی محل جلوی بن‌بست تجمع کرده‌اند و منتظر بیرون آوردن گروگانگیر هستند. همچنین با دستگیری متهم، عوامل اورژانس هم به داخل آپارتمان رفتند و همانطور که احتمال داده شده بود گروگانگیر را که در جریان تیراندازی زخمی شده بود، مداوا کردند و سپس از آپارتمان خارج شدند. از سوی دیگر تعدادی از مأموران ویژه و فرماندهان همراه رئیس پلیس تهران در داخل آپارتمان طبقه سوم حضور داشتند و یک مقام قضایی هم از متهم تحقیقات اولیه را انجام می‌داد تا اینکه در نهایت ساعتی بعد مأموران ابتدا همسر متهم را از ساختمان بیرون آوردند و به داخل خودروی کلانتری ۱۶۴ قائم منتقل کردند و دقایقی بعد مرد گروگانگیر زخمی را به داخل خودروی دیگر کلانتری منتقل و خودرو‌ها به طرف کلانتری حرکت کردند. سپس سردار رحیمی پس از دلجویی از خانواده‌های گروگان گرفته شده به داخل کوچه آمد و پایان عملیات گروگانگیری را اعلام کرد که با صلوات و فریاد‌های تشکر از پلیس اهالی محل همراه شد.
اظهارات یکی از گروگان‌ها
مرد میانسالی که او و سه عضو خانواده‌اش از سوی زن و مرد مسلح گروگان گرفته شده بودند، از لحظات پر از ترس و وحشت حادثه به خبرنگار ما می‌گوید: «من، همسر و دختر نوجوان و پسر خردسالم در طبقه دوم ساختمان محل حادثه زندگی می‌کنیم. ساعت ۵ عصر بود که همراه خانواده‌ام به پارکینگ آمدم تا با خودرویم بیرون برویم. به محض اینکه در پارکینگ باز شد، خودروی پژو ۲۰۶ سفیدرنگی به سرعت وارد پارکینگ شد. در حالی که شوکه شده بودیم، مردی که مسلح به کلت کمری بود، همراه زن جوانی از خودرو پیاده شدند و مرد مسلح اسلحه را به طرف ما گرفت و تهدید کرد اگر حرکتی بکنیم شلیک می‌کند. او از ما خواست در پارکینگ را ببندیم و ما هم بستیم. در همین حال همسایه طبقه اول ما که زن و مرد سالخورده‌ای هستند وارد ساختمان شدند که زن و مرد مسلح، آن‌ها را هم گروگان گرفتند و پیش ما آوردند. ترس و لرز به جان همه ما افتاده بود و از طرفی هم گروگانگیر مسلح اسلحه را روی سرم گرفته بود و تهدیدمان می‌کرد. دخترم و همسرم التماس می‌کردند که به من آسیب نزند. دخترم به مرد مسلح گفت حاضر است هر چقدر اموال باارزش داریم به آن‌ها بدهد، اما به من آسیبی نرساند. دقایقی طول کشید که آن‌ها همه ما را به داخل آپارتمان طبقه اول (منزل زوج سالخورده) بردند و در آپارتمان را بستند.»
می‌خواست از ما فیلم مستند بسازد
مرد میانسال ادامه می‌دهد: «زوج سارق همه ما را کنار دیوار به صف کردند و می‌گفتند قصد دارند از ما که در منطقه بالاشهر زندگی می‌کنیم انتقام بگیرند. به آن‌ها گفتم من راننده اسنپ هستم و وضع مالی خوبی هم ندارم و آن‌ها اشتباهی آمده‌اند، اما حرف‌هایم فایده‌ای نداشت. مرد گروگانگیر گفت از ما می‌خواهد مستند بسازد و باید به سؤال‌های او جواب بدهم، سپس دوربین تلفن همراهش را روشن کرد و از من فیلم گرفت و سؤالاتی درباره وضع مالی و شغل پرسید و من هم جواب دادم. در ادامه از مرد سالخورده فیلم گرفت و او هم به سؤالات آن‌ها جواب داد.»
او ادامه حادثه را اینطور روایت می‌کند: «سارق مسلح سپس از همسرش خواست به پارکینگ برود و از داخل خودرویشان تعدادی دستبند پلاستیکی بیاورد. او هم به سرعت رفت و دستبند‌های پلاستیکی را با خودش آورد، قرار بود به دستان ما دستبند بزنند. گروگانگیر مسلح وقتی فهمید در طبقه سوم هم خانواده دیگری زندگی می‌کنند از همسرش خواست همراه همسرم به طبقه سوم بروند و آن‌ها را به خانه ما بیاورند تا کسی به پلیس زنگ نزند.
همسر متهم همراه همسرم به طبقه بالا رفتند که صدای همسر متهم را از داخل پله‌ها شنیدم، فریاد می‌زد مأموران پلیس خبردار شده‌اند. او سپس به پارکینگ رفت، وقتی می‌خواست با خودرویش فرار کند، همسرم پشت سر او به داخل کوچه رفت و فریاد زد آی دزد. مأموران پلیس هم که از ساعتی قبل در تعقیب زن و مرد مسلح بودند و تا نزدیکی کوچه ما رد آن‌ها را زده بودند، وقتی متوجه فریاد‌های همسرم شدند برای دستگیری همسر متهم وارد عمل شدند، اما او با خودرویش از پارکینگ خارج شد و فرار کرد. مأموران او را تعقیب کردند و در کوچه پشتی پس از شلیک چند تیر و هدف قرار دادن لاستیک ماشینش او را دستگیر کردند.»
تیر از بیخ گوشم عبور کرد
مرد میانسال ماجرا را اینطور خاتمه می‌دهد وقتی صدای شلیک گلوله‌ها به داخل خانه رسید مرد مسلح فریاد می‌زد همسرم را کشتند و به من اشاره کرد و قسم می‌خورد که دخترم را می‌کشد. در همین لحظه او ما را به زور از داخل خانه همراه خودش بیرون آورد تا مأموران را تهدید و بتواند فرار کند. احساس کردم جان دختر و پسرم در خطر است و باید کاری انجام دهم که با مرد مسلح درگیر شدم. او تیری به سوی من شلیک کرد که از بیخ گوشم رد شد، صدای آن هنوز در گوشم می‌پیچد. در حالی که با مرد مسلح درگیر بودم، دختر و پسرم و زن و مرد سالخورده به داخل خانه رفتند و در را بستند. من مانده بودم و مرد مسلح که مأموران شروع به تیراندازی کردند و گروگانگیر مسلح هم به سوی آن‌ها شلیک می‌کرد. چند تیر بین آن‌ها رد و بدل شد و خدا را شکر به من برخورد نکرد، اما فکر کنم یک تیر به گروگانگیر اصابت کرد،، چون به سرعت به طبقه سوم رفت و پس از تخریب در آپارتمان وارد خانه همسایه شد و این‌بار اعضای خانواده طبقه سوم را که زن و مردی میانسال همراه پسر نوجوانشان هستند گروگان گرفت.»
تهدید به مرگ می‌کرد
یکی دیگر از گروگان‌ها گفت: داخل خانه‌مان نشسته بودیم که مرد مسلح با لگد به در زد و در را باز کرد و وارد خانه ما شد. او، ما را گروگان گرفت و تهدید به مرگ کرد. می‌گفت ما را گروگان گرفته است تا مأموران مجبور شوند به او اجازه بدهند همراه همسرش فرار کند. ما متوجه شدیم مأموران ساختمان ما را محاصره کرده‌اند، اما دعا می‌کردیم که از این حادثه جان سالم به در ببریم. چند باری فرمانده پلیس تهران با او صحبت کرد، اما قانع نشد و ما را رها نکرد تا اینکه چند ساعت بعد مأموران، او را غافلگیر و دستگیر کردند.
به گفته یکی از شاهدان، دو متهم ساعاتی قبل از خانه‌ای در خیابان سیزدهم سرقت کرده بودند و مأموران، خودروی آن‌ها را تعقیب می‌کردند تا اینکه در این تعقیب و گریز متهمان وقتی می‌بینند در پارکینگ خانه‌ای باز شده وارد پارکینگ می‌شوند و حادثه گروگانگیری را رقم می‌زنند. گفتگو با گروگانگیر
زن و مرد گروگانگیر هر دو تحصیلکرده و مدرک فوق‌لیسانس دارند و به گفته خودشان هیچ سابقه کیفری هم تا الان نداشته‌اند. مدعی‌اند قصد داشته‌اند با سرقت از افراد پولدار به افراد فقیر کمک کنند و می‌گویند می‌خواسته‌اند همزمان با سرقت از خانواده‌های پولدار از آن‌ها فیلم بگیرند و در فضای مجازی منتشر کنند تا دیگران متوجه شوند افراد ثروتمند چگونه حق دیگران را خورده و پولدار شده‌اند.
خودت را معرفی کن؟
من ۳۶ سال سن دارم و متأهلم و یک دختر دو ساله و یک پسر شش ساله دارم.
سابقه داری؟
نه. من فوق‌لیسانس دارم و پروژه‌های نرم‌افزاری چند شرکت خصوصی و دولتی را انجام داده‌ام و اصلاً اهل خلاف نیستم.
پس چه شد که تصمیم به گروگانگیری گرفتی؟
وقتی می‌دیدم افرادی یک‌شبه پولدار می‌شوند، خیلی اذیت می‌شدم و با خودم می‌گفتم این افراد حق دیگران را می‌خورند که ثروت‌اندوزی می‌کنند.
به همین‌خاطر تصمیم گرفتم از این افراد سرقت کنم و پول آن‌ها را به افراد نیازمند بدهم. وقتی به همسرم گفتم، قبول کرد و بعد هم اسلحه‌ای خریدم با ۱۰۰ فشنگ و نقشه‌مان را طراحی کردیم و می‌خواستیم ابتدا از خانه خاله‌ام در آجودانیه شروع کنیم. البته خاله‌ام پولدار نبود، اما همسایه‌هایش پولدار بودند.
چرا گروگان گرفتید؟
وقتی وارد پارکینگ شدیم، اعضای خانواده‌ای شروع به داد و فریاد کردند و ما هم آن‌ها را گروگان گرفتیم و بعد هم همسایه‌ها به پلیس خبر دادند و ماجرا شروع شد.
چرا از گروگان‌ها فیلم گرفتید؟
من چند هفته قبل صفحه‌ای در اینستاگرام راه‌اندازی کردم و می‌خواستم از افراد پولدار فیلم بگیرم و در واقع مستند بسازم و فیلم آن‌ها را در صفحه‌ام بگذارم تا مردم متوجه شوند چطوری این افراد یک‌شبه پولدار می‌شوند و حق ما را هم می‌خورند.