جدایی طبقات اجتماعی و‌ تشکیل طبقه تازه

امین جمشیدزاده - گاهی تغییر رویکرد و تغییرات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … حاصل برآیند، تلاش، خرد جمعی و اجماع یک یا چند نفر است که اکثریت جامعه را قانع می کنند که نگرش و دیدگاه خود را تغییر دهند؛ انقلاب اسلامی ایران به رهبری معمار کبیر انقلاب نمونه ای بی بدیل و بی آلترناتیو از این ادعاست که به گفته آلوین تافلر با استراتژی قوی رسانه ای خویش و انقلاب بی نظیر قرنش جهان را تکان داد.
انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ هجری شمسی در ایران دیسیپلین و نظم سیاسی موجود در سپهر سیاست ایران و به تبع آن منظومه سیاست جهان را دگرگون و واژگون کرد؛ مناسبات و نهادهای موجود اجتماعی را از هم جدا کرد تا به آن کالبد و شکلی تازه ببخشد. انقلاب بیان آرمانی دگرگونی اجتماعی و پیشرفت بود؛ شعارهایش اندیشیده یا خودانگیخته سمبل جهت و دامنه انقلاب را به سان آذرخشی که به دل جنگل می زند یا مانند گردبادی که دشت را می پیماید، دینامیسم درونی تعامل نیروی درهم کوبنده اش با گستره اجتماعی که آن را درمی نوردد تعیین می کند نه جهت گیری های آغازین و خاستگاهش؛ چنین است داستان انقلاب ایران که خواست اش حاکم کردن ضعفا، امحای فقر و استثمار و ثروت بادآورده، استقلال از امپریالیسم «شرق و غرب» و نشاندن اقتصاد اسلامی آرمانی که بعدها غلامعلی حداد عادل سودای نسخه ژاپنی را برای اقتصاد نوپای ایران تجویز کرده بود که تا کنون تعریفی از آن به دست داده نشده است، تحت نظارت روحانیت شیعه، خرده بورژوا محور به جای سرمایه داری وابسته ایرانی در جامعه عمیقا کانالیزه شده و قطبی شده ایران بود.دولت انقلابی بلافاصله پس از انقلاب کارخانجات و بنگاه های تجاری بزرگ را به تاسی از سیاست موازنه منفی دکتر محمد مصدق و ملی کردن صنعت نفت ایران در اسفند۱۳۲۹ هجری شمسی ملی کرد که حالا مجلس یازدهم نسخه همتا و ورژن آن «مجلس انقلابی» را می خواهد ایفا کند. محاکم انقلاب اسلامی اموال «مفسدان فی الارض» را مصادره کردند، دهقانان رنج محرومیت کشیده زمین های روستایی را تسخیر کردند. فقیران شهری آپارتمان های خالی را به اشغال خود درآوردند و شوراهای کارخانه ها مدیریت بسیاری از آن ها را به دست گرفتند. صاحبان سرمایه و املاک هرچه داشتند را به پول نقد و ارز تبدیل و آن را روانه صندوق های امن بانک‌های خارجی کردند. دولت درگیر منازعات درونی خود بر سر جهت گیری بازسازی های پس از انقلاب بود. به دست دادن تعریف و مستقر کردن «دیسیپلین اقتصاد اسلامی نوین» موضوع منازعات و مجادلات سخت میان نیروهای اجتماعی مخالف یکدیگر و نیز میان دولتیان بود؛ اقتصاد ایران در دام بحران اقتصاد پسا انقلابی «بحرانی که بر اثر اغتشاشات سیاسی پس از انقلاب در فرایند تولید ایجاد می شود.» تثبیت شود. در ایران فقدان برنامه انقلابی روشن و تعریف مشخص از نظم انقلابی که انتظار می رفت جای نظمی را بگیرد که از میان رفته بود بحران را طولانی تر کرد؛ جنگ‌ هشت ساله با دشمن تا بن دندان مسلح رژیم بعثی عراق به فرماندهی سردار نگون بخت قادسیه صدام، تحریم های اقتصادی بین المللی و تروریسم اقتصادی که کماکان در دوره حاضر ادامه دارد و مذاکرات فشرده یکسال و نیم گذشته برای احیای برجام که در نقطه پایانی است و پایین آمدن قیمت نفت در میانه دهه ۱۳۶۰هجری شمسی نیز بحران اقتصادی را تشدید کرد. دوره گذرای پسا انقلابی را می توان به دو دوره مجزا با ویژگی های کاملا متفاوت تقسیم کرد:دوره عقب نشینی سرمایه و دوره اقتصاد نوین، که دوره عقب نشینی سرمایه در جریان اغتشاش انقلابی و ناآرامی های پسا انقلابی در واکنش به بیان آتشین ستیزه جویانه با نظم اقتصادی موجود بود. این وضع باعث افسردگی مناسبات تولید سرمایه دارانه و گسترش سردرگمی ای شد که شبکه بازار سرمایه دارانه در آن گرفتار آمده بودند اما به سود رشد تولید خرده کالایی شد، که می توان از آن با عنوان« درون تابی ساختاری» نام برد که وجه تسمیه مشخص آن اختلال گسترده و فراگیر در تولید و انباشت سرمایه«سرمایه گذاری» است که باعث پرولتاریاز‌دایی اقتصاد شهری، دهقانی شدن کشاورزی و افزایش چشمگیر فعالیت های خدماتی کوچک‌ مقیاس می شود همان طور که الکساندر گولدن وایزر روانشناس و انسان شناس فرهنگی در۱۹۳۶ میلادی با به کار بردن اصطلاح« درون تابی» این مفهوم را پیاده ساخت؛ یعنی درهم پیچیدگی روزافزون الگوهای موجود بی آن که به یک شکل و صورت درآیند. کلیفورد گیرتز در توضیح فرایند کشاورزی در قرن نوزدهم در جاوه مفهومی را که گولدن وایزر از درون تابی در نظر داشت بسط و گسترش داد. عکس جریان درون تابی به انگیزه بازسازی و آزاد سازی اقتصادی را می توان فرآیند «برون تابی» خواند. مشخصه این جریان معکوس عبارت است از احیای مجدد مناسبات سرمایه دارانه تولید، بازسازی نهادهای بازار سرمایه، پرولتاریایی شدن نیروی کار و دهقان زدایی از اقتصاد روستایی؛ ظهور محمد خاتمی در صحنه سیاسی ایران و پیروزی چشمگیر و بی‌سابقه‌اش در انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ هجری شمسی یک رنسانس نو در سپهر سیاست و کالبد جامعه ایران به منصه ظهور رساند که باعث دگردیسی و پوست اندازی در برنامه ها و تدوین نقشه راه اجرایی تازه برای پیشرفت در فرهنگ، اقتصاد و سیاست شد طوری که روزنامه سلام فردای پس از۲ خرداد۷۶ با تیتر درشت«سلام اصلاحات به پاستور» از آن یاد کرد که این مساله در بالا پیشتر ذکر آن رفت عمدتا حاصل تقابل فرهنگی در جامعه ایران بود؛ خاتمی و جنبش اصلاحی اش طرح و برنامه ای نو برای سیاست، فرهنگ و اقتصاد درانداخته بود. خاتمی طی هشت سال ریاست جمهوری اش راه را برای کریدورهای اقتصاد نوین که دولت تکنوکرات سازندگی به پشتوانه استوانه نظام«هاشمی رفسنجانی فقید» در بحبوحه پس از ویرانی های جنگ هشت ساله پایه گذار اولیه آن بود باز کرد اما انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری ایران در تیر ۱۳۸۴ هجری شمسی بر مبنای برنامه ای عوام گرایانه، پوپولیستی و توده ستایانه پیچیدگی های تازه ای را وارد اقتصاد سیاسی ایران کرد، احمدی نژاد هم از نظر سیاسی و هم از نظر فرهنگی نماینده جناح محافظه کار بود. او با وعده هایی که در مبارزات انتخاباتی اش برای تحقق عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد و توزیع مجدد پول نفت داد توانست رای بخش هایی از خرده بورژوازی سنتی و گروه های ناب خوردار همچون تهیدستان شهری و روستاییان را به سوی خود جلب کند؛ رای به احمدی نژاد برای بخش عمده ای از حامیانش بیش و پیش از هرچیزی رای ای بود علیه هاشمی رفسنجانی و سیاست آزادسازی اقتصادی اش. رای به او حاکی از وجود مقاومت کثیری از اعضای طبقه خرده بورژوازی سنتی همراه جوانان بیکار، تهی دستان و کسانی که از حقشان محروم شده بودند علیه احیا و بازسازی مجدد و کامل مناسبات سرمایه دارانه تولید در ایران بود. که جز آزادسازی یارانه ها و گسترش تصاعدی و افسارگسیخته تورم، رشد ضریب جینی و افزایش شاخص فلاکت و اعطای برخی صدقات و اعانات خارج از بودجه به برخی استان‌ها، بازتوزیع جانبدارانه و کورکورانه پول به نهادها و پیروان سلف جناح خویش، گماردن گروهی و عظیم نزدیکان دولت خود به جای مدیران و کارمندان دستگاه‌های اداری دولتی، اقدامات تهدیدی علیه جراید و مطبوعات، اتحادیه‌ها و دانشجویان و یک شبکه عظیم فساد و رانتیریسم در جامعه که به دلیل تاریخ انقضاء و افتادن ولتاژ سیاسی کاری دولت های نهم و دهم کاری از پیش نبرد.