دزدی کردم تا خواهرم زنده بماند!

ساعت 9 منتشر شود لطفا

متهم اصلی زورگیری در اتوبان نیایش، امان حبیب‌اللهی، معروف به عماد و اهل افغانستان است. او با شکایت حداقل ۵۰ شاکی و فیلم سرقت خشن در اتوبان نیایش هفته گذشته در شعبه 15 دادگاه انقلاب به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد. متهم درخصوص مشارکت در سرقت‌های مقرون به آزار در روز و شب به ۲۰ سال حبس و درخصوص مشارکت در ۲۹ سرقت گوشی تلفن همراه در روز و مشارکت در ۱۶ سرقت گوشی تلفن همراه در شب به ۵ سال حبس محکوم شد. حالا همدست دیگرش که درست همان لحظه سرقت در اتوبان نیایش، با موتور منتظر عماد بود تا پس از زورگیری با هم فرار کنند، دستگیر شده است.

بازداشت پیش از فرار از کشور

سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت جزئیاتی از نحوه دستگیری دومین متهم این پرونده جنجالی را برای «شهروند» روایت کرد: «از همان مردادماه سال جاری رسیدگی به پرونده سرقت از یک زن جوان در اتوبان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی(ره) که انتشار فیلم آن موجب ناراحتی مردم شده بود، در دستور کار تیمی زبده از کارآگاهان اداره هجدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

با اقدامات شبانه‌روزی ماموران ما در کمتر از 24 ساعت موفق به دستگیری سارق اصلی این پرونده شدند. سارق پس از انتقال به اداره هجدهم پلیس آگاهی در تحقیقات ابتدایی به سرقت اتوبان نیایش و صد سرقت دیگر در سطح شهر تهران اعتراف کرد. او هویت همدست خود را در اختیار کارآگاهان قرار داد‌‌. تحقیقات کارآگاهان ادامه داشت تا اینکه با روش‌های علمی کشف جرم، هویت و مخفیگاه یکی از همدستان متهم که در سرقت‌ها نقش مهمی را ایفا کرده بود در اطراف تهران شناسایی شد. همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان با هماهنگی‌های لازم قضائی راهی مخفیگاه متهم شوند و در یک عملیات پیچیده او را دستگیر کنند.»



رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با بیان اینکه متهم در تحقیقات به جرم سرقت به‌عنف در سطح شهر تهران با همدستی فرد محکوم به قصاص اعتراف کرد، ادامه داد: «متهم پس از دستگیر شدن همدستش توسط کارآگاهان قصد فرار از کشور را داشت که موفق نشد. با صدور قرار قانونی توسط مرجع قضائی، متهم برای کشف احتمالی در اختیار کارآگاهان اداره هجدهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات ادامه دارد.»

خیلی ترسیده بودم

این سارق 17 ساله نیز اهل افغانستان است. او وقتی از دزدی‌هایش می‌گوید، صدایش می‌لرزد. وحشت‌زده است و مرتب سعی دارد که ابراز پشیمانی کند. او در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای دزدی‌هایش را روایت می‌کند:

اولین بار است که دستگیر می‌شوی؟

بله. تا به حال پایم هم به کلانتری و آگاهی باز نشده بود. هیچوقت در زندگی‌ام خلاف نکرده بودم.

پس چی شد که تصمیم گرفتی زورگیری کنی؟

من در سرقت‌ها بیشتر نقش زاغ‌زن را داشتم. یعنی منتظر بودم تا همدستانم سرقت کنند و بعد سوار موتور شوند. خودم برای سرقت‌ها نمی‌رفتم. مشکل مالی داشتم و باید هرطور شده پول جور می‌کردم. برای همین یک روز عماد به من گفت که بیا سرقت کنیم تا پولت جور شود.

مشکل مالی‌ات چه بود؟

خواهرم بیماری صرع داشت. تشنجی بود. باید حتما عمل می‌کرد. اگر عمل نمی‌شد حتما می‌مرد. دکترها اینطور می‌گفتند. پدرم هم بیکار بود و من باید خرج خانه‌مان را تامین می‌کردم. خیلی مستاصل و بیچاره بودم. برای همین وقتی عماد پیشنهاد سرقت را داد، قبول کردم.

هزینه عمل خواهرت چقدر بود؟

60 میلیون تومان بود.

جور شد؟

من مشکلات دیگری هم داشتم. پول‌هایی که به دستم رسید را کمی خرج کردم. می‌خواستم بیشتر شود تا بعد از آن خواهرم را عمل کنم. ولی نشد و دستگیر شدیم.

با همدستت کجا آشنا شدی؟

من و عماد و همدست دیگرمان همه با هم بچه محل هستیم. در جنوب تهران زندگی می‌کردیم. همشهری هم هستیم.

از هر سرقت چقدر به تو می‌رسید؟

معمولا بین 3 تا 4 میلیون تومان به من می‌دادند. البته آنها می‌گفتند تو در سرقت‌ها هیچ کاری نمی‌کنی، برای همین باید پول کمی به تو بدهیم. هربار کمترین پول را به من پرداخت می‌‎کردند. آنقدر کم بود و خردخرد پول‌ها را می‌دادند که نشد خواهرم را عمل کنیم.

چند بار سرقت کردید؟

حدودا 30 بار برای سرقت رفتیم. تقریبا روزی یکی دو بار سرقت می‌کردیم. همیشه هم من با موتور گوشه‌ای می‌ایستادم و منتظر می‌شدم. آنها سرقت می‌کردند و برمی‌گشتند و با هم متواری می‌شدیم.

از سرقت در اتوبان نیایش بگو؟

آن روز با عماد بودیم. او گفت که همین‌جا توقف کن و منتظر بمان. من هم آن طرف اتوبان ایستادم و همدستم رفت. وقتی برگشت بلافاصله گفت فرار کن. من هم با سرعت زیاد از آنجا فرار کردم. در راه فهمیدم گوشی آیفون سرقت کرده است.

دیدی که در ترافیک با قمه به سراغ آن دختر رفته بود؟

من حواسم به اطراف بود که کسی متوجه نشود یا دنبال‌مان نکند. برای همین آن صحنه را ندیدم. در اکثر سرقت‌ها همین بود. من متوجه نمی‌شدم.

نمی‌ترسیدی که باعث مرگ یا آسیب رساندن کسی شوید؟

قرار نبود به کسی آسیبی برسانیم. فقط سرقت می‌کردیم. من در آن لحظات فقط به این فکر می‌کردم که مشکلات مالی‌ام جور شود ‌و هزینه عمل خواهرم را تامین کنم.

می‌دانی همدستت به اعدام محکوم شده است؟

بله. از دوستانم شنیدم که مجازاتش سنگین است.

نمی‌ترسی که برای تو هم مجازات سنگینی در نظر بگیرند؟

خیلی وحشت زده‌ام. اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که این سرقت تا این حد سروصدا کند. خیلی اهل فضای مجازی نیستم. مدت زیادی طول کشید تا فهمیدم که همه به دنبال ما هستند. وقتی همدستم دستگیر شد، دوستانم گفتند که به اعدام محکوم شده است. من هم فضای مجازی را دیدم و فهمیدم که محکوم به مرگ شده؛ می‌خواستم فرار کنم که دستگیر شدم.

در این مدت در کجا مخفی شده بودی؟

در شهریار ویلا اجاره کرده و آنجا مخفی شده بودم. خیلی پشیمانم و اشتباه کردم. نه خواهرم عمل شد و نه من مشکلاتم حل شد.