صدا و سیمای از نظر مخاطب ورشکسته است

آرمان امروز - سعيد شمس: هر جامعه اي نياز به رسانه هاي معتبر و قابل اطمينان دارد تا در فضاي رسانه اي جهان امروز امکان رقابت داشته باشند. صدا و سيما در رويکردي عجيب و تاًمل‌برانگيز همچنان خلاف آب شنا مي‌کند و روز به ‌روز بيشتر با علائق و نيازمردم فاصله مي‌گيرد.فيض‌الله عرب‌سرخي در گفت‌وگو با آرمان‌امروز با بيان اينکه « صدا و سيما همانند نظام سياسي ما از چهره‌هايي که کسب محبوبيت مي‌کنند هراسان است» به پرسش‌هاي مطرح شده درباره بايدها و نبايدهايي که به زعم او توسط تصميم‌گيران اين رسانه رعايت نمي‌شود،‌ پاسخ مي‌گويد.
عملکرد صدا و سيما با توجه به وظايفش، نمره قبولي دريافت ميکند؟
امروزه رسانه ها به‌طور عموم علاوه بر کارکرد اطلاع رساني به صورت يک بنگاه اقتصادي اداره مي‌شوند و معمولا سودآور هستند. رسانه هاي دولتي که صرفا کار اطلاع رساني دولت‌ها را به عهده داشته باشند محدودند. رسانه ها به ميزاني که سرمايه‌گذاري مي‌کنند،  انتظار سود هم دارند. وقتي  رسانه اي مانند مجموعه راديو تلويزيون  ايران با بودجه دولتي اداره مي‌شود و از سوي ديگر داراي مخاطبين محدود و دچار ريزش شديد مخاطب است، پس نمي‌توانيم بگوييم که عملکرد موفقي داشته است.  به نظر من همانطور که ما در بخش‌هاي مختلف داراي بنگاه‌هاي ورشکسته هستيم، صدا و سيماي جمهوري اسلامي را هم بايد يک بنگاه ورشکسته هم از نظر اقتصادي و هم از حيث مخاطب ارزيابي کنيم.
فعاليت صدا و سيما چقدر در ترويج فرهنگ ايراني در دنيا موثر بوده است؟


به نظر من هرکس که ارتباطي با مردم ساير کشورها به طور عام  داشته باشد، مي‌بيند که  آنها چقدر در مورد  کشور ما (جغرافيا، مجموعه ظرفيت‌ها، فرهنگ، پيشينه، مردم و ...) داراي شناخت و ارزيابي غير دقيقي هستند. بخشي از اين ارزيابي‌هاي نادرست درباره ايران و اين که در بسياري از کشورها مردم حتي ايران را نمي‌شناسند را بايد به اين حساب عمکرد ضعيف رسانه بگذاريم که ماموريت معرفي ايران و جاذبه‌هاي آن را دارد. البته نمي‌شود عملکرد دشمنان ايران را هم در اين ماجرا ناديده گرفت. به هر حال آنها همواره سعي مي‌کنند چهره ايران را تخريب کنند. به هر حال در صورتي که ما يک عملکرد متعادل و منطقي داشتيم، معتقد هستم وضعيت‌مان در نزد مردم ساير کشورها مي توانست بسيار مثبت‌تر از آنچه که هست باشد. از حيث معرفي ايران و آنچه که مربوط به ايران است به نظر من دستگاه تبليغات حکومتي ما ناموفق بوده است.  من اعتقاد دارم افرادي که موفق شده اند سفري به ايران داشته باشند، آنهايي که در بند مسائل سياسي نبودند،  ايران را کشوري متفاوت با تصوراتشان يافته اند. لذا مجموعا نمي‌توانيم نمره خوبي در اين زمينه به صدا و سيما که رسانه ملي است بدهيم.
چرا توليد سريال و برنامه در رسانه ملي بايد در اختيار و انحصار عدهاي خاص قرار بگيرد؟
با تاسف بايد گفت،  مجموعا حکومت ما نپذيرفته است که انحصار باعث مي‌شود هم کيفيت‌ها به مرور افت کنند و هم تعداد مخاطبين دچار ريزش شوند. در مجموعه عوامل قابل ارزيابي، فضاي انحصاري نتايج ناموفقي نه در ايران بلکه در همه دنيا داشته است. از زبان شهيد مطهري مي‌شنويم که اسلام در دوره‌هاي گذشته که مورد نقد و تهاجم بيشتري قرار گرفته ، با توجه به دفاع‌هايي که انجام داده ، بيشتر موفق شده است خودش را به دنيا و مخاطبش معرفي کند و به اين ترتيب مخاطب خود را افزايش داده است. اما امروز ما مي‌بينيم که هيچ جريان انحصاري و بسته‌اي نتوانسته در بين مخاطبين جاي مناسبي را براي خودش پيدا کند و راهي به دل‌ها بيابد. بنابراين حتما جريان انحصاري جرياني نيست که در مسابقات اين‌چنيني برنده باشد و به اعتقاد من ضمن اينکه دلايل گسترده ديگري هم وجود دارد همين دليل انحصاري بودن، بسته بودن و رقيب نداشتن براي ناموفق بودن يک رسانه مثل راديو تلويزيون کافي است.
چرا سلايق شخصي مديران در رسانه ملي بر سلايق عمومي اولويت دارد و يک مدير خاص ميتواند مانع از حضور يک مجري يا برنامهساز مردمي در تلويزيون شود؟
وقتي در نظام فکري‌مان اشخاص غلبه پيدا مي‌کنند تا ملاک‌ها، نظام‌ها و انديشه‌ها‌، اين تعميم پيدا مي کند و در يک نقطه باقي نمي‌ماند؛ به تمام سطوح تسري پيدا مي کند.  سليقه همه که فکر مي‌کنند بهترين است مبنا قرار مي‌گيرد،  در حالي که مي‌شود يک تفکر را محور قرار داد و چون يک فکر است به راحتي قابليت نقد پيدا مي کند،. از نقد اين انديشه کسي نمي‌رنجد در حالي که وقتي فرد را نقد مي‌کنيد، موجب رنجش فرد مي‌شود. نقد ملاک‌ها، معيارها، ارزش‌ها و انديشه‌ها کسي را مستقيم نمي رنجاند؛ بنابراين امکان اصلاح، تعالي و پيشرفت آن مهيا مي‌شود. به همين دليل من معتقد هستم وقتي کسي در نظام فکري که شخص محور است مسئوليت مي‌گيرد، محور همه چيز مي‌شود و هر سليقه جذاب ديگري که بتواند براي خودش مخاطب داشته باشد بايد از صحنه خارج شود. کنار گذاشتن مجري‌هاي مختلف محبوب اعم از ورزشي و غير ورزشي و حذف برنامه‌هايي که فعالانش به محبوبيتي دست پيدا کردند ،‌ريشه در چنين نگرشي دارد و تا اين نگرش را کنار نگذاريم اين رويه ادامه پيدا خواهد کرد.
برندسازي يکي از شاخصهاي توسعه در دنياي امروز است ؛ صدا و سيما در اين موضوع چه عملکردي داشته است؟
يکي از کارکردهاي مهم رسانه‌ها برند سازي است و به طور طبيعي و منطقي از دل عملکرد آنها برند ايجاد مي‌شود. با توجه به توضيحاتي که در سوال قبلي عرض کردم،  وقتي که ما محور را در همه مجموعه‌ها اشخاص قرار مي‌دهيم بنابراين ذيل آنها ديگر نمي‌توانند آدم‌هايي معرفي شوند که ظاهرا توانمندتر، جذاب‌تر و پرمخاطب‌تر از رئيس باشند.  بنابراين آنها بايد کناربروند تا رئيس بيش از همه ديده شود‍ اين برند سوزي‌ها طبيعت فرد محوري‌ها است که ما عملا آن را پذيرفته‌ايم.
سختگيري بيش از حد صدا و سيما براي حضور چهرهها و افراد در برنامههاي تلويزيوني به جاي ايجاد انزوا در اين افراد دايره مخاطبان تلويزيون را روز به روز محدودتر کرد. اين نگاه راديکالي از کجا نشات ميگيرد؟
صدا و سيما همانند نظام سياسي ما از چهره‌هايي که کسب محبوبيت مي‌کنند هراسان است که شما اين را در جامعه سياسي هم به روشني مي‌بينيد. برخي از چهره‌ها هيچ عيب و مشکلي در رفتار، سکنات و شخصيت‌شان نيست و تنها مشکل‌شان اين است که مورد علاقه مردم هستند ، بنابراين بايد تخريب شوند و نبايد از نظام سياسي، آدم‌هاي ديگري سر برآورند. عين همين نگاه در رفتار رسانه ملي هم هست و مي‌بينيد از مجري‌هاي متخصص گرفته تا برنامه‌هايي که انديشه محور هستند يا به دلايلي داراي جذابيت هستند و همين که به اين سمت مي‌روند تا چهره محوري اين برنامه‌ها يک جايگاه مستقلي در افکار عمومي براي خودشان پيدا کنند، آن برنامه تعطيل مي شود .همين اخيرا برنامه‌هايي تعطيل شدند که صرفا به همين دليل بوده و دليل ديگري براي آن وجود نداشته است ؛ بنابراين ما گرفتار چنين انديشه‌اي و آثار و تبعات آن هستيم.
عدم سياست واحد و تعريف شده در مواجهه با پديدهها ، ابهام در سياستگذاريها و ممنوعالکاريهاي بي توضيح؛ دليل چنين رويکردي چيست و چه ضررهايي دارد؟
به هر حال شما عملا مي‌بينيد که وقتي يک صحنه رقابتي ايجاد مي‌شود در رقابت افراد به شکل واقعي بروز مي کنند، چهره پيدا مي‌کنند، مقبوليت و محبوبيت پيدا مي‌کنند. اين مسئله ممکن است در يک انتخابات اتفاق بيفتد يا در يک مسابقه ورزشي ، ممکن است در يک مناظره فکري يا ساير حوزه ها اين اتفاق بيفتد. ما اساسا از عرصه‌هايي که چنين رقابت‌هايي در آن به طور تمام و کمال شکل بگيرد نوعا پيشگيري و جلوگيري کرديم . حالا شايد مثلا در ورزش محدوديت‌ها کمتر بوده و در صحنه ورزش بيشتر اين اصل را پذيرفتيم . به همين دليل معتقد هستم به‌رغم همه کاستي‌هايي که داريم در عرصه ورزش همچنان وضع بهتري نسبت به ساير عرصه‌ها داريم؛  از حيث وجود رقابت، از حيث وجود پيشرفت، از حيث رقابت‌هايي که مي توانيم با ساير کشورها داشته باشيم همچنان وضع بهتري داريم ، نمي خواهم بگويم وضع مطلوبي داريم ، بلکه مي گويم وضع بهتري داريم.  اما  در عرصه‌هايي مثل توليد خودرو،  حوزه اقتصاد و  برنامه‌هاي راديو تلويزيون کمتر يک رقابت جدي و واقعي بين دو تفکر مي بينيد. آن هم وضع انتخابات است که کانديداهاي يک جريان به طور کامل حذف مي شوند و اساسا رقابتي شکل نمي‌گيرد.  بنابراين مشکل ما در عدم پذيرش قواعدي است که امروزه در دنيا پذيرفته شده است و ما  نپذيرفته ايم و زير بار آن نرفته ايم و تاوان و هزينه‌هايش را هم هر روز مي پردازيم.