گفت‌وگو با مردم موجب اقناع آنها می‌شود

آرمان ملی: بعد از اعتراضات اخیر در کشورمان که به اعتقاد برخی متفاوت‌ترین نوع در مقایسه با اعتراضات گذشته بود که با سوء‌استفاده عده‌ای از آن، فضا به سمت اغتشاش و ترور رفت، سیاستمداران، جامعه‌شناسان و سایر متخصصان علوم انسانی هرکدام به زعم خود اقدام به تحلیل حوادث و رویدادهای هفته‌های گذشته ‌کردند. برخی به این رویدادها نگاه امنیتی داشتند و در برابر برخی دیگر ریشه اعتراضات اخیر را در مسائل اجتماعی از جمله مسائل زنان و نوع نیازهای مردم و همچنین فقر عنوان کردند. از سوی دیگر بخشی از اعتراضات در شمال‌غرب و جنوب شرق ایران ماهیتی متفاوت از اعتراضات سایر نقاط ایران داشت. به‌طوری‌که‌ تحلیلگران دستان بیگانگان را در این اعتراضات علنی می‌دانستند. به هر تقدیر اتفاقی دیگر نیز افتاد که قلب همه از روسای جمهور سابق تا گروه‌های سیاسی که از اعتراض‌های مدنی و نه خشن که از چارچوب قانون فرارفته بود، حمایت می‌کردند را به درد آورد و اکنون همه در جهت مقابله با هرگونه خشونت و نفی امنیت متحد شده‌اند. «آرمان ملی» در ارتباط با وقایع اخیر با محسن کوهکن، فعال سیاسی اصولگرا به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید. اعتراضات اخير از ديدگاه‌هاي مختلف مورد کنکاش قرار گرفته است.برخي با عينک امنيتي و برخي با ديدگاهي مناسب‌تر به ريشه اعتراضات نگريستند؛ فارغ از اين نوع نگاه‌ها دولتمردان بايد به کدام سو حرکت کنند که مردم حداقل بدانند که مسئولين اعتراضات آنها را مي‌شنوند؟
اتفاقات يک‌ماه گذشته نيازمند کالبدشکافي و آناليز است. عده کمي در اين اعتراضات به سوي تخريب، کشتار و خشونت حرکت کردند که اقدام آنها به هيچ وجه معترضانه نيست اما برخي ديگر معترض هستند. بنده نيز در همين جامعه زندگي مي‌کنم و در اين مدت با افراد گوناگون و قشرهاي مختلفي بحث وگفت‌وگو انجام داده‌ام. اين بحث‌ها به هيچ وجه ارتباطي به جناح‌هاي سياسي و سياستمداران ندارد. خروجي اين بحث‌ها اين شده که گفت‌وگو با مردم ضروري است. اين گفت‌وگو به اين معناست که بايد سخنان شهروندان شنيده شود و پاسخ منطقي به آنها داده شود و مسائل و چالش‌هاي مردم مورد پذيرش دولتمردان قرار گيرد و در نهايت دستگاه‌هاي دولتي به سمت و سويي سياست‌گذاري کنند که مشکلات مردم و جامعه رفع شود. بنده چند روز قبل در يک شهرستان حضور داشتم و ناچار شدم براي چند ساعتي در يک تعميرگاه حاضر باشم تا خودرويم تعمير شود. يک جوان در آن تعميرگاه کار مي‌کرد و با ادبيات کاملا معترضانه در ارتباط با حوادث اخير با بنده صحبت مي‌کرد. بنده حدود 40 دقيقه صحبت‌هاي وي را شنيدم و با ايشان صحبت کردم و در نهايت با شهامت و شجاعت اعلام کرد که تاکنون اين مسائل و استدلال‌ها را نشنيده بود و بنده احساس کردم نگاه اين جوان به مسائل متفاوت شد. همين مورد حکم مي‌کند که به هر جهت با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کنيم. ريشه اعتراضات را بايد در فرافکني‌هايي از سوي رسانه‌هاي خارجي دانست. با فرافکني نوعي بدبيني ايجاد کرده‌اند که معترضين اساسا به استدلال‌هاي داخلي در ارتباط با علت شرايط کشور توجه نکنند. زماني که با معترضين در فضايي آرام سخن مي‌گوييم، آثار آن را مشاهده مي‌کنيم. در نتيجه بايد نگاه شفاف و درستي به مسائل جامعه داشت و همه نگاه‌ها نبايد به اين سمت و سويي برود که هرکسي که شعاري مي‌دهد، حتما دشمن مردم و نظام است و بايد با آنها برخورد شود. بنده با صحبت با برخي معترضين به اين نتيجه رسيدم که نيازمند يک چارچوب گفتماني مشترک هستيم که هم حرف‌هاي معترضين را بشنويم و هم به آنها پاسخ دهيم. ايجاد اين گفتمان کاملا ضروري است. زماني که يک جوان بمباران اطلاعاتي مي‌شود و رسانه‌ها به دنبال انحراف ذهن اين جوان هستند، طبيعي است که او نيز با برداشت‌هايي که دارد با مسائل برخورد کند. در حالي که بايد با چنين افرادي درچند مرحله گفت‌وگو کرد.
گفت‌وگو براي اقناع جامعه براي درک از اينکه ريشه مشکلات کجاست، نيازمند ادبيات واقعي و به‌دور از تهديد است. از نظر شما چه فردي بايد اين پرچم گفت‌وگو را در دست بگيرد؟
افراد و اشخاصي بايد اقدام به گفت‌وگو با جامعه کنند که از تسلط کافي برخوردار باشند. يعني مطالبي که در ذهن فرد معترض است را با صبر و حوصله گوش دهند و مقداري که آنها درست مي‌گويند و به اشکالات ما بازمي‌گردد را بپذيرد و از قدرت کلام لازم برخوردار باشند که مردم راضي شوند. البته بنده به آنچه سياسيون و جناح‌ها در اين زمينه معتقدند، اعتقاد ندارم. بخشي از اين اشخاص نيز موضع‌گيري‌ها و سخنان منطقي‌اي را اعلام کرده‌اند که قابل قبول است. از اين منظر نيازمند گفت‌وگو هستيم و رسانه‌ها نيز به خوبي بر لزوم ايجاد شرايط براي گفت‌وگو ورود کرده‌اند و بايد با همين منطق فعلي مسير را ادامه دهند. گفت‌وگو قطعا و عميقا جواب مي‌دهد. بايد با جوان، دانشجو، دانش‌آموز صحبت دو طرفه کرد.


آغاز گفت‌وگو با همين قشرهايي که نام برديد مثلا دانشجو و دانش‌آموز و جوان بايد چگونه باشد تا گفتماني دوسويه صورت گيرد و اين قشر هم پاي کار آمده و به گفتمان روي آورند؟
نبايد مسيرهاي پيچيده و سخت را براي ارتباط با اين قشر فرهيخته در نظر گرفت. براي نمونه دانش‌آموز اعتراض مي‌کند چون به او القا شده مملکت عقب افتاده و 40 سال است کاري براي آباداني کشور صورت نگرفته است اما مي‌توان اين دانش آموزان را به مراکز علمي برد و آنها را با دانشمندان ايراني آشنا کرد که 15 سال قبل مانند همين دانش آموزان بر سر ميز و صندلي در مدرسه نشسته بودند و در آن مراکز دانشمندان از آينده علمي ايران براي آنها بگويند، در اين صورت است که دانش آموز اقناع مي‌شود که آينده ايران و علم اندوزي بسيار مثبت است و در اين جهت هم حرکت خواهد کرد. يک مسئول دولتي نبايد با مردم سخن بگويد يک کارشناس بايد در ارتباط با مسائل و آينده بهتر با مردم رايزني کند. در اين صورت است تبليغات سوء دشمنان که موجب اعتراض شده خنثي مي‌شود. چنين روش‌هايي کاملا اثرگذار است. البته دشمنان مي‌دانند که اگر با استدلال با مردم و معترضين سخن گفته شود، اقناع خواهند شد و بازنده ميدان دشمن خارجي و برنده ميدان نظام سياسي ايران و ايراني‌ها خواهند بود.
در اينجا از نظر سياسي وجود حلقه واسطي براي رساندن آنچه پيام مردم به دولتمردان است، ضروري نيست؟
معتقدم در حال حاضر افراد مطلع، آگاه و دلسوزان انقلاب بايد با مردم سخن بگويند و از نظرات آنها آگاه شوند اما در مجموع نيازمنديم که در کشور به سمت و سويي حرکت کنيم که دو الي سه حزب بزرگ تشکيل شود و اين احزاب در ميانه مردم و دولت بايستند. کشوري که هر يک تا دو سال انتخابات برگزار مي‌کند نمي‌تواند بدون حزب باشد. بايد چند حزب تشکيل شود و تنوع سليقه‌ها هم در آن رعايت شوند. احزاب بايد کار حزبي کنند. در اين معنا که حوزه‌هاي مختلف را تشکيل داده و با مردم در ارتباط باشند و در صورت توفيق در انتخابات مسئوليت اقدامات خود را بپذيرند و با چارچوب‌ها و قواعد کار حزبي و برد و باخت انتخاباتي و پاسخگويي به مردم در صورت ناکارآمدي، آشنا باشند. اما در حال حاضر چنين جايگاهي براي احزاب تشکيل نشده و تنها محفل‌هايي وجود دارد و زماني که محفلي عمل مي‌کنند در نهايت سقف مطالبات خود را پايين مي‌آورند. براي نمونه خانه احزاب مسير درستي بود که در اين رابطه تشکيل شد. زماني که احزاب از قواعد باندي خود عدول کردند با هم به هم انديشي پرداختند تا اصول و چارچوبي را براي فعاليت حزبي به وجود آورند. درنهايت هم چارچوبي به نگارش خانه احزاب درآمد که در توسعه احزاب نقش خوبي ايفا کرد. احزاب اگر به درجه‌اي از رشد برسند نه حلقه واسط، بلکه ميدان را براي بحث‌ها فراهم خواهند کرد.
احزاب که فعلا جايگاهي براي حد واسط بين دولت و ملت ندارند. اشخاص چگونه مي‌توانند در اين زمينه کار کنند؟
در انتخابات 2 خرداد 76 رقابت بين يک رئيس مجلس با فردي بود که تازه پا به ميدان سياست گذاشته بود. رقابتي که تا دو هفته قبل از روز رأي گيري نشان مي‌داد که رئيس مجلس يعني آقاي ناطق نوري برنده انتخابات است اما در چند روز آخر روند به گونه‌اي تغيير کرد که آقاي خاتمي انتخاب شد. بنده در آن زمان در ستاد آقاي ناطق نوري بوديم. بعد از ظهر دوم خرداد خبرهايي منتشر شد و به آقاي ناطق نوري منتقل کردند که شما رئيس‌جمهور نيستيد. آقاي ناطق از آنقدر وزانتي‌ برخوردار بود که نشستند و پيام تبريک نوشتند و تا زماني که همزمان با دولت آقاي خاتمي رئيس مجلس بودند تمام سعي و تلاش خود را بر اين مورد گذاشتند که در خدمت کردن وقفه‌اي به وجود نيايد. يک مسئول ديگر هم در سال 88 که در نهايت يکي دو نفر از مشاوران وي در وزارت کشور بودند و اطلاعاتي در اختيار وي قرار دادند؛ مطالبي را بيان کرد که شيريني آن انتخابات را تلخ کرد. از اين جهت اگر مجموعه‌اي باشد که رفتار و کردار شخصيت‌هاي تاثيرگذار را آناليز کند، متوجه خواهيم شد که مسئولان دو دسته‌اند يک دسته کساني هستند براي يک دستمال يک قيصريه را به آتش نمي‌کشند حتي اگر زمينه براي قدرتنمايي آنها آماده باشد. از اين منظر افرادي بايد حد واسط باشند که زمينه اين گفت‌وگو را تسهيل کنند.
اجازه بدهيد به ريشه‌هاي اعتراضات بپردازيم آيا دولت‌ها در بعد اقتصادي اشتباهاتي داشته که بر اساس آن اشتباهات برخي امروز معترضند؟
اگر آناليز کنيد که اتفاقات مشابه اتفاقات‌هاي گذشته از 76 تا 92 چگونه بوده است. اتفاقات 1401 متفاوت از حوادث قبلي است. البته مقصود من اين نيست که مشکلات اقتصادي را نفي کنم اما محله‌هايي که تجمعات 30 الي 40 نفره برگزار مي‌شود را بررسي کنيد که آيا مردم آن محله‌ها مشکل اقتصادي دارند؟ يا اينکه از سر سيري شعارهاي ساختارشکنانه مي‌دهند. جريانات اخير ريشه اقتصادي ندارد. چون شعارآنها اقتصادي نيست. نکته بعد اينکه بايد ساده لوح و بي‌اطلاعي باشيم که جريانات اتفاق افتاده فعلي را وابسته به آن طرف آب ندانيم. وقتي شبکه اينترنشنال را مي‌بينيم ريشه بسياري از مسائل براي ما مشخص مي‌شود. رئيس‌جمهور آمريکا رسما از حوادث ايران حمايت مي‌کند. از اين منظر بايد بپذيريم زماني که يک شبکه خارجي مردم را به اغتشاش دعوت مي‌کند و از سوي ديگر اسلحه به داخل کشور ارسال مي‌شود زمان مناسب براي گفت‌وگو نيست. لذا بايد در ابتدا کاملا امنيت را فراهم کرد و صداهايي که با فرياد به دنبال آن هستند که گفتمان بين معترضين واقعي و دولت مردان برقرار نشود را خشکاند و در مرحله بعد حرف معترضين را شنيد و به آنها پاسخ داد. يکي از کوتاهي‌هايي که همه انجام داديم همين مورد است. وقتي مقام معظم رهبري مي‌فرمايند جهاد تبيين، مهم است و بايد به آن توجه کرد منظور همين حالاست. زماني که اتفاقات اخير تبيين مي‌شود براي مردم سوال به وجود مي‌آيد. حتي ممکن است مردم برخي استدلال‌ها را رد کنند و برخي را بپذيرند. البته اين گفت‌وگو بخشي از افرادي که خواب هستند را بيدار خواهد کرد اما آنهايي که خود را به خواب زده‌اند و اهل گفت‌وگو نيستند، گفت‌وگو نخواهند کرد. اين افراد شعار آزادي مي‌دهند اما عمق وجود آنها استبداد است و ديکتاتوري در آنها نهفته است. بهترين شيوه هم کرسي‌هاي آزاد انديشي است که مقام معظم رهبري بر آن تاکيد کردند اما برخي مسئولان به آن به جد ورود پيدا نکردند.