روزنامه‌نگارکار میدانی نکند چه کند؟

آرمان ملي_ آساره کياني: ما روزنامه‌نگارها در تمام اين سال‌ها آموخته‌ايم که چطور با شرايط موجود، کنار آمده، حرف خود را بزنيم و از نوشتن باز نمانيم. اما حالا و در اين برهه از تاريخ اجتماعي و سياسي ايران، به اين نتيجه رسيده‌ايم که اگر رسانه‌اي دولتي نباشيم، با مشکلات عديده‌اي مواجه هستيم و گاه به هيچ لطايف الحيلي نمي‌توانيم حرف خود را بزنيم. حرف خود نه به اين معنا که صحبتي غرض ورزانه يا تحليلي شخصي باشد که مراد همان نشر اخبار و اطلاعات رخ داده، توصيف وقايع و انعکاس تحليل و نظر کارشناسان در آن رابطه است. همه مي‌دانند عصري که ما مردم ايران مثل ساير مردم دنيا در آن زندگي مي‌کنيم، عصر ارتباطات است حالا با يک سري تفاوت‌ها در نوع بهره‌مندي از وسايل ارتباط جمعي و البته محدوديت‌ها و آزادي‌هايي که براي آن تعريف شده در جوامع مختلف. با توجه به گسترش شرايط ارتباطي مجازي و استفاده گسترده مردم ايران از ابزاري مهم و حياتي به نام گوشي تلفن همراه، انتشار مطالب و اخبار و مستندات زندگي اجتماعي هم به شکل وسيعي توسط شهروندان صورت مي‌گيرد و همين کارکردهاي کاري خبرنگاران را تا حد زيادي تحت الشعاع قرار داده است و حالا ديگر به قطعيت نمي‌توان گفت اگر رسانه‌ها خبري را منتشر نکنند، آن خبر به گوش مردم و حتي سراسر جهان نمي‌رسد. با توجه به التهاباتي که کشور را بعد از مورد «مهسا اميني» - دختر جوان اهل سقز که جان خود را از دست داد- فرا گرفته .برخي خبرنگاران و اهالي رسانه هم به عنوان مظنون‌هاي اصلي برانگيختن احساسات مردم، مورد قضاوت قرار گرفته‌اند. در روزهاي گذشته هم بيانيه‌اي مشترک توسط دو نهاد امنيتي رسمي کشور منتشر شد که به دو نفر از خبرنگاران بازداشتي اخير در خصوص وقايع يک ماه گذشته ايران هم اشاره کرده و اتهاماتي را متوجه آن‌ها کرده بود. اما با توجه به شرايطي که براي فعاليت صنف روزنامه‌نگار و خبرنگار به وجود آمده، ‌چه مرزي را مي‌توان ميان انجام کار خبري و آنچه ايجاد اغتشاشات و جريحه‌دار کردن احساسات مردم خوانده مي‌شود، قائل شد؟با توجه به اينکه تصاوير و فيلم‌هايي وايرال مي‌شود بدون اينکه خبرنگاري آن را تهيه کرده باشد، تا چه حد در حال حاضر فعاليت اهالي رسانه مي‌تواند بر افکار عمومي موثر باشد؟وظيفه يک خبرنگار در اين شرايط چيست و يک خبرنگار در اين شرايط چطور مي‌تواند کار کند که اتهام اغتشاشگري به او نخورد؟ و آيا در شرايط پيچيده‌اي که همه راه‌ها براي اين شغل يعني خبرنگاري بسته شده است، اهالي رسانه(البته غير از رسانه‌هاي دولتي) بايد به چه فعاليتي روي بياورند؟ آيا در اين شرايط مي‌توان کار کرد يا بايد عطاي روزنامه‌نگاري را به لقايش بخشيد و به سراغ حرفه‌اي ديگر رفت؟ دکتر مجيد رضائيان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم است. او با توجه به سوابق و تجربياتي که در حوزه مطبوعات در ايران دارد، به اين سوالات ما پاسخ داده است. رضائيان در طول اين گفت‌وگو خاطره‌اي هم از يکي از اساتيد خود ذکر مي‌کند که استاد در پاسخ به او که پرسيده اگر همه راه‌ها براي انجام فعاليت رسانه‌اي بسته شد، چه کار بايد کنيم، جواب داده که «لبوفروشي»؛ آنچه در ظاهر به شوخي مي‌ماند اما پر از معنا و مفهوم است. صحبت‌هاي اين استاد دانشگاه نشانمان مي‌دهد که محدوديت‌هاي بيان روزنامه‌نگارانه هميشه وجود داشته است . دکتر رضائيان به مهارت‌هاي روزنامه‌نگاري در اين شرايط اشاره مي‌کند و مي‌گويد که مي‌توان از طرق غيرمستقيم به رويداد اشاره کرد و البته ممکن است مخاطب متوجه بشود و ممکن است نشود. به او مي‌گوييم که در طي اين سال‌ها از روش‌هاي غيرمستقيم و ترفندهاي متفاوت براي بيان مطلب استفاده کرده‌ايم اما در حال حاضر با فشارهايي که بر اهالي رسانه و مسئولان رسانه‌اي وجود دارد، اين روش غيرمستقيم هم ديگر جواب نمي‌دهد و باز به همان حرف استاد برمي‌گرديم؛ ‌لبوفروشي... آنچه مي‌خوانيد ماحصل صحبت‌هاي ما با اين فعال رسانه‌اي، استاد دانشگاه و پژوهشگر است؛
براي رسيدن به امر عيني بايد ميداني کار کرد
مجيد رضائيان مي‌گويد «روزنامه‌نگاري قبل از اينکه سابجکتيويته باشد، آبجکتيويته است؛ قبل از اينکه سوژه محور باشد، عيني‌گراست. يعني وقتي که به روزنامه‌نگار مي‌گويند از کجا شروع مي‌کني؟ پايه اصلي شش فرم روزنامه‌نگاري بر روي عينيت است. حتي وقتي روزنامه‌نگار گزارش تهيه مي‌کند، تخيل در خدمت واقعيت است و باز بايد به سراغ عينيت برود و پايه عينيت چيزيست به نام ايونت؛ يعني اول يک رويداد رخ مي‌دهد و بعد روزنامه‌نگار سراغ رويداد مي‌رود خب اين رويداد يک امر عيني است. براي رسيدن به امر عيني بايد ميداني کار کرد. يعني وضعيت‌هاي روزنامه‌نگارهاي حرفه‌اي در برابر شبکه‌هاي اجتماعي و خيلي چيزهاي ديگر در دنيا اين است که روزنامه‌نگار، عينيت را درباره آن رويداد مي‌بيند و بعد سراغ شش عنصر اصلي روزنامه‌نگاري مي‌رود و در اين صورت روايتي که دارد، روايتي حرفه‌اي است، کامل است و جواب پرسش‌هاي اصلي آن رويداد را بايد بدهد.» اين استاد دانشگاه ادامه مي‌دهد: «امروز در دنيا کسي تا مرز what، روزنامه‌نگار در ميدان نمي‌فرستد چون همه گوشي دستشان است، و با کم و زياد مي‌بينند و مي‌خوانند و متوجه مي‌شوند. به محض اينکه وب آغاز شد، ژانر پنجمي در روزنامه‌نگاري آغاز شد به نام ژانر روزنامه‌نگاري تحليلي. يعني جواب دادن به دو عنصر آخر روزنامه‌نگاري. دو عنصر آخر روزنامه‌نگاري چيست؟ how، why چگونگي و چرايي.»به گفته رضائيان: «خيلي وقت است يعني از 1990 ميلادي تا الان روزنامه‌نگاري از مرز whatو چيستي گذشته. بايد چهار عنصر اول، مخاطب هميشه متکي به روزنامه‌نگاري حرفه‌اي نيست؛ اينکه يک رويداد، مکان و زمان و چيستي و فاعليت و موضوع آن چيست.» او که در کتاب آخر خود در حوزه روزنامه‌نگاري اسم آن را عناصر استاتيک گذاشته، مي‌گويد «کسي سراغ عناصر استاتيک يا چهار عنصر اول نمي‌رود. همه سراغ عناصر دايناميک مي‌روند يعني چگونگي و چرايي. پس وقتي شما سراغ چگونگي و چرايي مي‌رويد طبيعتا بايد بدانيد چگونه کسب اطلاعات کنيد. اگر راه براي کسب اطلاعات براي روزنامه‌نگار بسته شود و شما جلوي دو عنصر آخر را هم بگيريد، مرجعيت رسانه‌اي از مطبوعات و خبرگزاري‌ها و رسانه‌هاي حرفه‌اي گرفته مي‌شود و مرجعيت رسانه‌اي مي‌شود خارج از ايران و يا شبکه‌هاي اجتماعي که در آن فيک نيوز زياد است. بنابراين هرچقدر ما راه را براي روزنامه‌نگاري حرفه‌اي باز کنيم، قوام روزنامه‌نگاري هم قوام کشور مي‌شود و هم شرايط را متعادل و آرام مي‌کند و هم به نفع مردم و مخاطبان خواهد بود. الان مخاطبان مي‌گويند که مي‌خواهند پاسخ اين ابهامات را به دست بياورند اگر براي روزنامه‌نگاران داخل، همه نوع محدوديت ايجاد کنيم بنابراين پرسش‌هاي مخاطب جواب داده نمي‌شود و او پرسش‌هايش را از جاي ديگر به دست مي‌آورد.»
وقتي روزنامه‌نگار کاري نمي‌تواند بکند


اما با توجه به اين محدوديت‌ها، يک روزنامه‌نگار چطور کار کند که اتهام اغتشاشگري به او زده نشود؟ آقاي رضائيان مي‌گويد که «استادي داشته که وقتي از او مي‌پرسيديم اگر راه‌ها همه بسته شدند، چه کار بايد بکنيم و او به شوخي مي‌گفت که عزيزم لبوفروشي. اين استاد به شوخي اين حرف را زده بود اما حرفش معنا دار بود. خب اگر همه راه‌ها بسته شد، روزنامه‌نگار کاري نمي‌تواند بکند و معنايش اين است که داريم روزنامه‌نگاري را تعطيل مي‌کنيم.»او تاکيد مي‌کند که «سخن ما به عنوان معلمان روزنامه‌نگاري که سال‌ها کار کرده‌ايم، اين است؛ ما مي‌گوييم حاکميت، راه‌هاي قانوني، حقوقي، درست و منطقي را در روزنامه‌نگاري نبندد به اين معنا که همان طور که گفتم، محدوديت اطلاع‌رساني، ‌فيک نيوز را رشد مي‌دهد. محدوديت اطلاع‌رساني، مرجعيت رسانه‌اي را از مطبوعات و خبرگزاري‌ها و وبسايت‌ها خواهد گرفت. و اگر اين محدوديت‌ها به گونه‌اي باشد که روزنامه‌نگار نتواند کار کند، مسئوليت از روي دوش او برداشته شده اما اينکه با وجود اين همه سختي آيا روزنامه‌نگار باز هم مي‌تواند کار کند، به توان و مهارت حرفه‌اي او برمي‌گردد که ممکن است به خود رويداد اشاره نکند و با اشاره‌هاي غيرمستقيم، معناي مورد نظر را برساند اما کار خيلي سخت و پيچيده مي‌شود و ممکن است مخاطب متوجه منظور روزنامه‌نگار بشود و ممکن است نشود ولي عملا راه بسته مي‌شود و زماني که راه بسته باشد مضرات آن خيلي بيشتر از چيزي است که ديگران ممکن است فکر کنند مزايايي مي‌تواند داشته باشد. به هر حال روزنامه‌نگار هم در چارچوب مسئوليت اجتماعي و در چارچوب قانون کار مي‌کند اما اين محدوديت اطلاع‌رساني مرجعيت رسانه‌اي را از او مي‌گيرد.»
اگر قرار است روزنامه‌نگاري را تعطيل کنيم که ديگر حرفي باقي نمي‌ماند!
به اين استاد دانشگاه مي‌گوييم که روزنامه‌نگارها از مدل غير مستقيم و ترفندهاي نوشتن هم عبور کرده‌اند و در حال حاضر محدوديت‌ها به حدي رسيده که مسئولان رسانه‌ها هم در تنگنا قرار گرفته‌اند که ديگر حتي نتوان با دور زدن و توصيف و غيرمستقيم به نوشتن پرداخت. آقاي رضائيان دوباره به حرف آن استاد که گفته بود لبوفروشي اشاره مي‌کند و مي‌گويد که متوجه است چه مي‌گوييم و اين درست است: «روزنامه‌نگار تمام مهارت و توان حرفه‌اي‌اش را هم به کار مي‌گيرد و سرآخر به او مي‌گويند که اين را هم که نوشتي نبايد مي‌نوشتي! خب اگر قرار باشد براي نوشتن ما کسي ديگر تصميمي بگيرد، چرا روزنامه‌نگار شديم؟» او توضيح مي‌دهد که «قوانين مصرحي در کشور هست که روزنامه‌نگار به تناسب آن سراغ رويداد مي‌رود، اطلاعات مربوط به آن رويداد را به دست مي‌آورد، ارائه مي‌کند به مخاطب که در چارچوب قوانين کشور است و هيچ ايرادي به آن وارد نيست. نمي‌شود که اعمال نظر شخصي کرد. نمي‌شود اعمال سليقه کرد. نمي‌شود اين‌ها را تحت فشار گذاشت. تحت فشار گذاشتن، زيانش بي‌نهايت گسترده است. ما که قرار نيست روزنامه‌نگاري را تعطيل کنيم. اگر قرار است روزنامه‌نگاري را تعطيل کنيم که ديگر حرفي باقي نمي‌ماند!» اين پژوهشگر ژورناليسم، خطاب به حاکميت مي‌گويد: «ما به عنوان معلمان روزنامه‌نگاري، راه حل مشفقانه و خيرخواهانه و حرف نيک انديشانه و در عين حال حرفه‌اي ارائه مي‌دهيم. روزنامه‌نگار اگر دو چيز نداشته باشد، درِ روزنامه‌نگاري قفل مي‌شود؛ يکي آزادي بيان و ديگري مصونيت حقوقي. اگر روزنامه‌نگار اين دو مورد را نداشته باشد يعني همه چيز تمام شده.» رضائيان ادامه مي‌دهد: «شما ممکن است بگوييد آزادي بيان کمتر شده اما در حدي که هست داريم کار مي‌کنيم و الان آن حد هم دارد به حداقل مي‌رسد به‌طوري که‌ اهالي رسانه نمي‌دانند کار کنند، نکنند و سردرگم‌اند.»
ديدگاه مخالف فعاليت رسانه‌هاي داخلي از کجا مي‌آيد؟
اين استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم، پيشنهاد مي‌دهد، مناظره‌اي گذاشته شود، حرف زده شود، گفت‌وگو شود، تا مشخص شود ديدگاهي که محدود کننده رسانه‌هاي داخلي است، از کجا مي‌آيد؟: «کساني که روزنامه‌نگاري را قبول ندارند، حتما استدلال‌هايي دارند. اين‌ها بايد مورد بحث‌هاي علمي، کاربردي و عملي قرار بگيرند تا گره‌ها باز شوند.» او مي‌گويد که «به هر حال اين فضا اصلا فضاي چندان مطلوبي نيست نه براي کشور و منافع ملي آن و نه براي مردم و نه هيچکدام حسني ندارد.»