تندور ها عقاید غلط خود را تحمیل می‌کنند

محمدقلی یوسفی
آرمان‌امروز: مطالبات مقوله‌اي است که در هر جامعه‌اي عرض اندام مي‌کند. نکته‌اي که در اين بين مهم است، چيزي جز اين نيست که حاکماني که مسئوليت دارند، چطور به اين تحرکات عمومي واکنش نشان بدهند؟ در واقع اگر بنا بر واقع‌بيني باشد،‌ مي‌توان به «اصلاح» و در نتيجه رضايت‌مندي عمومي اميدوار باشد. اما اگر «اصرار به‌رويکردها» از جانب مسئولان صورت گيرد، آن زمان است که نارضايتي‌عمومي ماندگار شده و اعتماد جامعه به مسئولان در کمترين حالت خود قرار خواهد گرفت:
محمدقلي يوسفي، استاد دانشگاه و تحليلگر مسايل اقتصادي در گفت‌وگو با « آرمان‌امروز » با تاکيد بر اينکه «اقتصاد از سياست و مسايل اجتماعي و سياست و مسايل اجتماعي از اقتصاد جدا نيستند» به پرسش‌هاي مطرح شده پاسخ مي‌گويد:
عدهاي ريشه اعتراضهاي اخير را اقتصادي ميدانند. نظر شما در اينباره چيست؟


دقيقا همين است. در واقع برداشت غلطي که در سيستم مديريتي ايران به آن اصرار دارند ،‌ اين است که مناسبات اقتصادي را از سياست و مباحث اجتماعي جدا مي‌بينند که اين سرمنشاء بسياري از تصميم‌سازي‌هاي اشتباه و در نتيجه عدم کارآمدي است. آنها نمي‌دانند اقتصاد از سياست و مسايل اجتماعي و سياست و مسايل اجتماعي از اقتصاد جدا نيستند. اين «ندانستن» منجر به رفتارهاي غلط مديريتي و در نتيجه بروز بحران و باطبع نارضايتي عمومي مي‌شود. کافي است مسئولان ايران بنا را بر واقع‌بيني بگذارند و بدون اينکه تعلقات سياسي را در مديريت‌شان لحاظ کنند، مشکلات را به‌طور دقيق بررسي کنند تا از اين طريق راه‌هاي گذر از دوره بحراني را پيدا کنند. متاسفانه نه تنها به اين مهم عمل نمي‌شود، بلکه اقتصاددان‌هايي که نگاهي نئوکلاسيکي به اقتصاد دارند، وقتي در دولت قرار مي‌گيرند ،آگاهانه يا ناآگاهانه دانش‌شان را به دولت‌سياسي مي‌فروشند و به مردم آدرس غلط مي‌دهند. نتيجه کارهاي‌شان هم اين است که ايران اين‌روزها شرايط بسيار سختي را تجربه مي‌کند.
حضور تندروها در  سطوح تصميمگيري چقدر در اين فضا نقش دارد؟
اگر توسعه در ايران کند است، دليلي جز اين ندارد که گروه‌هاي تندرو سعي‌ مي‌کنند عقايد غلط خود را به جامعه و افکار عمومي تحميل کنند. گروهي مجدانه اصرار به اين دارند، مردم را به‌اجبار به همراهي با نظرات‌شان ترغيب کنند. در چنين فضايي مردم مي‌پرسند،‌ چرا گروهي که وعده آرامش و پيشرفت داده بودند، نتوانستد کاري کنند تا گرفتاري‌ها زياد نشود. اين‌روزها مردم در رفتار و گفتارها  تناقض‌هاي زيادي مي‌بيند و به‌همين دليل از مسئولين فاصله گرفته‌اند و همچنين اعتمادشان به اصلاح کمرنگ‌ شده است. با اين توضيح که بي‌اعتمادي عمومي در هر شرايطي به‌مثابه سمي مهلک مي‌ماند که مي‌تواند همه‌چيز را خراب کند.
تندروها چطور بايد متوجه هزينهسازيهايشان شوند؟
اينکه تندروها چطور بايد به درک درستي از شرايط برسند، يک بحث است و اينکه اساسا گوش‌شنوايي براي شنيدن نقدها و اعتراض‌ها داشته باشند، بحثي ديگر است. واقعيت تلخ اين است  مسئولان فعلي به‌هيچ‌وجه حاضر به جدي گرفتن انتقادها و منتقدان نيستند و دقيقا بر همين اساس نمي‌خواهند واقعيت تجمع‌هاي اعتراضي مردم را ببينند و بپذيرند. آنها حتي صداي مردم را نمي‌شوند که بايد گفت، چنين رفتاري منجر به گسترش خشم عمومي خواهد شد. آنهم در حاليکه دغدغه مردم فقط معيشت نيست و چون جامعه به بلوغ فکري رسيده است، مطالبه‌هاي مدني را پيگيري مي‌کنند. اين بي‌توجهي‌هايي که به مردم مي‌شود،‌ نشانه‌اي از آشکار از مسئوليت‌داري مسئولاني است که هيچ‌کدام از الزام‌هاي مسئوليت را نمي‌شناسند و در  نتيجه،  جامعه هر روز به سمت پررنگ‌ترشدن مشکلات و نگران‌تر شدن عامه مردم مي‌رود. با اين توضيح که تداوم فضاي کدر فعلي مي‌تواند هم در داخل و هم در مناسبات بين‌المللي تبعات سهمگيني در پي داشته باشد.
مطالبههاي مدني مهمتر هستند يا مطالبههاي اقتصادي؟
نسل فعلي اينطور نيستند که اگر وضع مالي‌شان خوب باشد،‌ توقعي در مباحث مدني و اجتماعي نداشته باشند. اين مردم با محدوديت‌ها کنار نخواهند آمد. اين پيام روشني براي مسئولان دارد و اين پيام اين است که حتما بايد در برخي رويکردها و سياست‌گذاري‌ها به فکر تجديدنظر اساسي باشند تا بين مسئولان و مردم بيشتر از اين فاصله نيفتد. تاکيد مي‌کنم،‌ اگر نظام بين‌الملل به اين تشخيص برسد که مردم ايران براي بهبودي شرايط اميدي ندارند، بهره‌برداري‌هاي زيادي خواهد داشت که مي‌توان به اعمال تحريم‌هاي بيشتر منجر شود. همچنين اينکه در جوامع مختلف گروهي از جامعه در قالب معترض بروند،‌ امري کاملا طبيعي و غيرقابل‌اجتناب است. اگر مسئولان به‌فکر اقناع عمومي نباشند، مطالبات روز به‌روز بيشتر مي‌شوند و باطبع مديريت اوضاع هم سخت‌تر خواهد شد