غفلت ادبیات معاصر از اسطوره های فردوسی و نظامی

اگر قرار باشد از میان مترجمان معاصر نام چند تن را به‌عنوان محبوب‌ترین‌ها بیان کنیم. بی‌تردید عبدا... کوثری پای ثابت این نام هاست. شاعر و مترجمی که در 22 آبان 1325 در همدان به دنیا آمد و این روزها در آستانه 77 سالگی همچنان با ترجمه 87 اثر، جزو موفق‌ترین‌های هنر ترجمه در کشور است. کوثری از آن دسته مترجمانی به شمار می‌آید که تا امروز، نویسندگان بزرگی را به جامعه ایران معرفی کرده است. او با دایره واژگانی گسترده‌اش آن‌چنان در ترجمه رمان ها جادو می‌کند که گویی رمانی که با ترجمه او می‌خوانیم از ابتدا به زبان فارسی نوشته‌شده است. عبدا... کوثری همواره نویسندگان ایرانی را برای خلق اثری در سطح جهانی به خواندن آثار کلاسیک فارسی، آگاهی نسبت به تاریخ کشور در دوره‌های مختلف و بهره‌گیری از اسطوره‌ها توصیه می‌کند. چرا نتوانسته‌ایم رمانی مانند «دن کیشوت» خلق کنیم؟ عبدا... کوثری در نشستی که شامگاه روز شنبه  به همت مکتب‌خانه ادبیات خراسان با حضور جمعی از نویسندگان در مشهد برگزار شد، پس از تشریح سرگذشت ادبیات در آمریکای لاتین به تأثیر اقلیم نویسی در رمان اشاره کرد و گفت: مسئله اقلیم در آمریکای لاتین جزو مهم‌ترین مباحث است. در رمان های این کشور، طبیعت، دارای روح و تأثیر بر پیرامونش است. وقایع‌نامه‌هایی که در قرن‌های دور در این کشورها نوشته ‌شده از عجیب‌ترین انواع ادبی است. همین اقلیم و جغرافیاست که در سیاست و ادبیات قرن‌های بعد آمریکای لاتین نقش مهمی را بازی می‌کند. وی تصریح کرد: برای نوشتن رمان، باید جهان و تاریخ را شناخت. گابریل گارسیا مارکز، یک انسان است به‌اضافه دویست سال تاریخ قبل از خودش. ادبیات بزرگ، دسترنج انسان‌های بزرگی است که بسیار مطالعه کرده‌اند. ما باید ببینیم چرا نتوانسته‌ایم داستان‌هایی مانند دن کیشوت خلق کنیم. بی‌تردید یکی از مهم‌ترین دلایلش همین مواردی است که گفته شد. مترجم کتاب «صدسال تنهایی» خاطرنشان کرد: درخشش ادبیات در آمریکای لاتین را می‌توان حاصل بیش از 200 سال، حرکت در مسیر پختگی دانست و ما در نوشته‌های خاورمیانه‌ای هنوز به این میزان فرهیختگی نرسیده‌ایم. ما ادبیات خوب داریم اما هنوز نتوانسته‌ایم به حد و اندازه ادبیات غرب برسیم. برای این که هر سنگی را از سر راهمان برداریم باید تعداد زیادی آدم سنگ را تکان دهند و شاید تعدادی از افراد زیر آن له شوند. عبدا... کوثری درباره تعریف دقیق ادبیات اقلیمی تصریح کرد: برخی، اقلیم را همان ادبیات غیرشهری می‌دانند ولی من هنوز به تعریف درستی از ادبیات اقلیمی در ذهنم نرسیده‌ام. طبیعی است هر نویسنده‌ای از فضایی که در آن حاضر است تأثیر می‌گیرد و در این میان استفاده از زبان ، یک عنصر اصلی به شمار می‌آید. اقلیم را نباید به معنای پس‌زمینه کار دانست. یکی از فن‌هایی که هوشیارانه در آمریکای لاتین استفاده‌شده کاربرد بیابان، کوه و جنگل به‌عنوان یک عامل جان دار است. در رمان های سیمین دانشور، بوی شیراز را حس می‌کنیم. از نمونه‌های برجسته ادبیات اقلیمی، داستان‌های دولت‌آبادی، ساعدی، هدایت و تک‌نگاری‌های جلال آل احمد است. ترجمه‌های بی‌حساب‌وکتاب این مترجم ادبیات آمریکای لاتین در تشریح تفاوت ترجمه‌ها در ایران با ترجمه در کشورهای اروپایی بیان کرد: در کشورهای انگلیسی‌زبان که مترجمان برجسته‌ای در آن حضور دارند هنر ترجمه مانند این جا بی‌حساب‌وکتاب نیست که هر فردی به‌صرف دانستن زبان کشوری دیگر، وارد میدان ترجمه شود بلکه در آن کشورها مترجمانی فعالیت دارند که با زبان مادری، تاریخ و ادبیات، کشوری که از آن زبان، آثاری را ترجمه می‌کنند آشنایی کامل دارند. وقتی عبدا... کوثری از یک نویسنده، بیست کتاب را خوانده و درباره او مطالعات زیادی داشته درنتیجه معلوم است به فوت‌وفن نویسندگی آن نویسنده آشنایی کامل دارد اما در کشور ما در بسیاری از موارد این موضوعات نادیده گرفته می‌شود و به‌یک‌باره مترجمان زیادی به سمت گروهی و هیجانی به سمت ترجمه آثاری می‌روند که شناختی از آن ندارند. البته به‌تازگی تحولات خوبی رخ‌داده است. جای خالی اسطوره‌های ایرانی  این شاعر و مترجم صاحب‌نام، درباره تأثیر استفاده از اسطوره‌ها در ادبیات امروز نیز گفت: اسطوره یکی از مخازن اصلی ادبیات است. در رمان های بزرگ جهان، گاهی نویسنده، مضمون اسطوره را می‌گیرد و از آن موجود دیگری می‌سازد و گاهی به‌جای خلق اسطوره‌ای جدید اسطوره‌ها را به زمان حال می‌آورد و در قالب شخصیت‌های امروزی به آن می‌پردازد. در داستان «سووشون» سیمین دانشور وقتی از کشته شدن یوسف، سخن به میان می‌آورد در اصل، نویسنده با رویکردی دیگر، به داستان سیاوش در شاهنامه اشاره دارد. یکی از موارد دیگری که بنده به آن تأکید دارم استفاده از وقایع تاریخی در داستان است. شاهنامه فردوسی، دریایی از اسطوره‌هاست که استفاده از آن‌ها در رمان و آثار ادبی امروز مغفول مانده است، باید از آن‌ها بهره ببریم چون بی‌نهایت حیرت‌انگیزند. نظامی گنجوی نیز همین خاصیت را دارد. من در مقاله «هفت‌پیکر و آئورا» به شباهت این دو اثر با یکدیگر پرداخته‌ام.در زمان مطالعه هفت‌پیکر به قسمتی برخوردم که حیرت کردم. پیکربندی و پایان داستان آئورا به‌شدت شبیه هفت‌پیکر نظامی است. برایم عجیب بود دو انسان یکی در گنجه و دیگری در پاریس در دو زمان متفاوت، بدون این که اطلاعی از آثار هم داشته باشند چطور تا این حد شبیه به هم اندیشیده و آثاری را خلق کرده‌اند. در داستان دیگری که به زبان آمریکای لاتین نوشته‌شده به صحنه‌ای برخوردم که دقیقاً شبیه یک بیت از کسایی مروزی تصویرپردازی شده بود. ولی این به معنای توارد ادبیات ما در ادبیات دیگر کشورها نیست بلکه این را می‌توان به معنای رسیدن دو هنرمند به یک نقطه کاملاً مشترک دانست و این خاصیت شگفت انگیز هنر است.  شاملو   گفت باید تاریخ بیهقی بخوانی عبدا... کوثری درباره دور ماندن داستان نویسان امروز از ادبیات کلاسیک خاطر نشان کرد: ما اگر نتوانیم میراث زبانی‌مان را حفظ کنیم ادبیات مان می‌لنگد. نویسنده باید بتواند باقدرت زبان و کلمه فضاسازی کند. تقویت زبان از دو راه ممکن است. یکی روایت‌های سینه‌به‌سینه و دوم کتاب‌های ادبیات. سال ۱۳۴۷ شاملو به من گفت: «تو باید تاریخ بیهقی را بخوانی» و من تا امروز این کتاب را همواره بارها و بارها می‌خوانم. ما چرا شاهنامه را نمی‌خوانیم؟ جهان نویسنده، کلمه است و همه‌چیز از کلمه به نویسنده داده می‌شود. زبان ما یک‌زبان غنی است. زبانی که در ادبیات می‌تواند پیشرفت‌های خوبی داشته باشد. به ‌دور از تعصب، بنده شاهنامه را یکی از بزرگ‌ترین آثار جهان می‌دانم. در شاهنامه ما یک کلمه اضافه نداریم و این یعنی معجزه.