باید و نبایدهای فضای مجازی

محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری «معمولا آنگونه رفتار مي‌کنيم که فکر مي‌کنيم هستيم.» اين عبارت مويد رابطه لازم و ملزومي رفتارشناسي فردي و اجتماعي است. در اين بين مکاتب متعدد حقوقي و جامعه‌شناسي‌، تئوري‌هاي متنوعي در تعريف بايدها و نبايدها، هنجارها و هنجارشکني‌ها ارائه داده‌اند که بي‌ترديد همگي برگرفته از ارزش‌هاي پذيرفته شده يک جامعه است. اگر فضاي سايبر و به‌طور مشخص اينستاگرام را يک جامعه تعريف کنيم (که‌البته هست) واجد بايدها و نبايدهايي است مورد پذيرش دنبال‌کنندگان. به همين دليل است که در ابتداي تعريف صفحه و ايجاد شبکه اجتماعي سوالاتي مطرح مي‌شود تا بنا بر پاسخ‌هاي کاربر، افراد و صفحات نزديک به باورهاي وي با حداکثر وجوه اشتراک به علاقه‌مندي‌ها و باورهاي وي معرفي شود لذا به عنوان نمونه اجتماع من وکيل و ساير همقطاران و هم‌درسان بنده که داراي وجوه اشتراکي مانند کانون‌وکلا، وکيل دادگستري و... هستيم بنا به تعريف ارزش‌هاي اجتماعي، واجد بايد و نبايدهايي مي‌شود که به منزله‌ ارزش‌هاي اجتماعي اين محيط در قالب يک قرارداد نانوشته پذيرفته شده است (تعداد اشخاصي که پُست و مطلب کاربر را دنبال مي‌کنند بعضا مويد اين موضوع است) با اين فرض که ارزش‌هاي محيط پيرامون ما در چنين فضايي مورد اقبال و تاييد کاربراني قرار مي‌گيرد که به عنوان فالور(دنبال کننده صفحه مورد نظر) با ارائه دهنده موضوع داراي وجوه اشتراک هستند، موضوعات متنوعي به منظور مشارکت سايرين در نقد و نظر محتواي توليد شده در قالب پُست يا استوري ارائه مي‌شود لذا چنين کاربري نمي‌تواند جز با هدف رشد و تعالي باورهاي مورد اشتراک اجتماع خويش محتوايي توليد کند اين فرضيه با بررسي و رصد فعاليت‌هاي کاربران قابل احراز و اثبات است که کدام کاربر به دنبال منفعت‌طلبي اقتصادي است و کدام کاربر در مقام فعال اجتماعي بدون توجه به اين پيامد که ممکن است به مرور زمان داراي پايگاه اجتماعي شود به دغدغه‌هاي صنفي – اجتماعي خويش اشتغال دارد. بارزترين سنگ محک تفکيک چنين باوري در همان ابتداي تعريف صفحه بروز و ظهور دارد، چراکه برخلاف فضاي حقيقي در فضاي سايبر طرفداران و دنبال کنندگان به مرور زمان و با بررسي محتواي توليد شده توسط کاربر وي را شناسايي و به عنوان دنبال کننده، چنين کاربري را در حلقه دوستان خويش تعريف مي‌کند. وجه تمايز و قابل تحسين چنين فضايي نقد آزادانه و بدون ترس دنبال کنندگان از فعاليت‌هاي کاربر هدف است که برخلاف فضاي حقيقي هيچ مانع و محدوديتي در اين کنش و واکنش تعريف نمي‌شود. اما در مواجهه با چنين فعاليت‌هايي بعضا تفکرهاي نزديک به پوپوليست ديده مي‌شود. نسبت دادن هر آنچه بدي و زشتي است به بخش خاصي از جامعه و شکستن کاسه کوزه‌ها بر سر عده مشخصي از نقادان اجتماعي، کارکردي است که در اروپاي شرقي عليه منتقدان به بورژوازي به رعايا، دهقانان و... نسبت دادند. اين شکل از پوپوليسم در برخورد با منتقد به شکل نو آن نيز ديده مي‌شود آنچه که همواره چه در فضاي حقيقي چه در محيط سايبر محل مناقشه و بحث در مباحث انتقادي است. اما منظور از نقد چيست؟ نقد در لغت به معني برگزيدن، تفکيک سره از ناسره، طرح معايب و برجسته کردن ايرادات و به تصوير کشيدن تبعات منفي و تالي فساد رفتاري که موضوع له نقاد است، براي منتقد در فعاليت‌هاي اجتماعي هيچ تکليفي جز طرح مساله و نقدِ موضوع تعريف نشده است و اين پاشنه آشيل مخالفان نقد است که بارها با اين عبارت خودنمايي مي‌کند: تو که نقد مي‌کني چرا راهکار ارائه نمي‌دهي؟ و اين نقيصه مويد دو فرضيه است، اول اينکه مخاطب نقد نسبت به مختصات نقد علم و اطلاع ندارد و ايراد وي ناشي از جهل اوست و يا اينکه آگاهانه و به قصد فرار از مسئوليت به پوپوليست پناه آورده است، به عوض پذيرش نقد و اصلاح ساختار سعي در فرار رو به جلوداشته، شروع مي‌کند به انگ زدن و برچسب زني به اين معنا که مخاطب نقد در عوض پاسخ منطقي به منتقد و تشريح عملکرد خويش از تبعات منفي و حالت خطرناک احتمالي ادامه يافتن نقدهاي منتقد ترس و وحشت ايجاد و با شناختي که از ارزش‌هاي پذيرفته شده اجتماع محل بحث دارد سعي مي‌کند ذهن مخاطبان را به اين سمت منحرف کند که نتيجه فعاليت منتقدين آسيب به باورهاي اخلاقي و ارزش‌هاي پذيرفته شده اجتماع ماست. در مکتب پديدارشناسي آلمان کنش‌هاي ذهني مبتني بر تعريف ارزش‌هاي اجتماعي (که خمير مايه فعاليت‌هاي مجازي است) واجد سه عنصر است، تصوير يک واقعه و... ، بُعد منفي و مثبت آن موضوع و در نهايت علاقه، تفکيک اين عناصر مويد همان عبارت ابتدايي است که ما آنگونه رفتار مي‌کنيم که فکر مي‌کنيم هستيم و چنين تفکري در آموزه‌هاي جامعه شناسي جنايي خطرناک‌ترين انديشه نزد برخي مديران و صاحب منصبان حِرَف و صاحبنظران نهادهاي مدني به اين معنا که افراد اجتماعِ من بايد آنگونه بينديشند و رفتار کنند که من مي‌انديشم و بنا بر همين باور است که ايشان مختصات و الزاماتي براي هر شکل از فعاليت اجتماعي اشخاص تعريف مي‌کنند، بنا بر اين نظر است که برخي برخلاف اصل آزادي بيان، دسترسي آزاد به اطلاعات و... به دليل مراقبت و محافظت از افراد جامعه با اصطلاح صيانت سعي در محدود کردن دايره انتقادها دارد که در تحقق چنين امري ابزار و راهکارهايي چون جرم انگاري رفتارها، تحديد فعاليت‌ها با ايجاد مانع در دسترسي به اطلاعات و تهديد به اخراج و کم ‌کردن حقوق و دستمزد و... به کار مي‌بندد.