وجود همايوني تكميل

وقتي قرار شد از كتاب دروازه غار كه در نشر ثالث در خيابان كريمخان زند چاپ شده بود، رونمايي كنيم، تصميم گرفتيم در قهوه‌خانه حسين رمضان يخي اين كار انجام شود. اينكه در يك قهوه‌خانه آن‌هم در دروازه غار كه محل آمد و شد لوتي‌هاي تهران است، چنين كاري صورت گيرد، از هر حيث توجه‌برانگيز بود و برخي ميهمانان از اينكه در آنجا حضور يابند، ابا داشتند. آقاي تكميل همايون برعكس بود؛ هم بسيار استقبال كرد و هم اعلام آمادگي براي سخنراني. با اين مقدمه كه تنها در اوايل انقلاب در آنجا در باشگاه كارگران كه در آن روزگار پاتوق گروه‌هاي چپ بود حضور يافته و آمدن به آنجا برايش تجديد خاطره است. در آن سال‌ها سخنراني در اين باشگاه مورد توجه اهل سياست بود و براي حضور در مراسم آن با يكديگر رقابت داشتند و هر كدام تلاش مي‌كردند كه در شناسنامه كاري آنها نام فعاليتي در دروازه غار ثبت شده باشد. هر چه از آن روزها دورتر شديم، انگيزه سر زدن به چنين جاهايي كاهش يافت. تكميل از اينكه در چنان مجموعه‌اي حاضر شود بسيار خوشحال بود. برخلاف آنچه در ابتدا برخي مي‌گفتند، استقبال اهالي محل از اين كار متفاوت بود. حتي زنان‌شان براي نخستين‌بار به قهوه‌خانه آمده بودند و يكي از آنها به من گفت شما جلسات قرآن زنانه را در كتاب نياورديد. حياط قهوه‌خانه را آب و جارو كرده و گلدان‌هاي شمعداني را در اين سو و آن سو گذاشته بودند. كبوترها را پر داده بودند و حوض آبي وسط حياط را با آب و فواره آراسته. قفس قناري‌ها به ديوار آويزان بود و صداي چهچهه آنها فضا را پر مي‌كرد. ميز نقال قهوه‌خانه هنگام اجراي داستان رستم و اسفنديار، به قول اهالي آنچنان سكوتي همه جا را 
فرا مي‌گرفت كه صداي پاي راه رفتن مورچه روي ميزها هم به گوش مي‌رسيد.  وقتي به تكميل گفتيم پشت همين ميز نقال محل سخنراني شماست، بال و پر در آورد و چنان با شكوه از شاهنامه و شاهنامه خواهي در تهران گفت كه اعجاب همگان را برانگيخت و تاسف خورد كه چرا جاهايي همانند همين قهوه‌خانه كه خاستگاه و جايگاه نقالي و شاهنامه‌خواني و شعرخواني و نقاشي قهوه‌خانه‌اي بوده، فراموش شده و ما به تالارهاي گرانقيمت شهر براي اين كار مي‌رويم و هيچ كس هم اشك آن نقال‌هاي قديمي را در كشتن سهراب به دست پدر نمي‌بيند.  همه اينها به روحيه تكميل بر مي‌گردد كه با آنكه تحصيلكرده فرانسه و سال‌هاي سال مقيم در آنجا بود و پروژه‌هاي مشتركي با فرانسوي‌ها بسامان رسانده بود، اما دل در گروي همين آداب و آب و خاك داشت و آن را به هر مراسم رسمي ترجيح مي‌داد. 
در واقع تكميل دو  ويژگي اساسي داشت؛ نخست آنكه ايران را دوست داشت و حاضر بود براي آن هزينه كند و از سوي ديگر در پي آن بود، تاريخ فرهنگ و جامعه ايران را هر چه بيشتر و بهتر بشناسد. تحصيلاتش در ايران و فرانسه در اين راستا بود. از اين رو به تحقيقات كتابخانه‌اي بسنده نمي‌كرد و همراه گروه تهران گردان به اينجا و آنجا مي‌آمد و با آنكه خود قزويني بود، تهران را خاستگاه تمدن و فرهنگ و هنر امروز ايران زمين مي‌دانست و براي شناختن و شناساندن آن كوشش مي‌كرد.  چندين كتاب و ده‌ها مقاله او در همين زمينه است. حتي در زماني كه بحث تهران و پاريس به عنوان دو پايتخت تاريخي جهان مطرح شد او در كنار دوست قديمي‌اش دكتر محمود بروجردي در مركز مطالعات و تحقيات فرهنگي، نخستين گام‌ها را برداشت و فهرست مقالات جمع‌آوري و كتابشناسي تهران را منتشر كرد. كار اساسي ديگر او تاريخ اجتماعي تهران بود كه در سه جلد منتشر شد. محله‌هاي قديمي تهران همانند عودلاجان و سنگلج در حوزه علايق او بود. رونمايي كتاب عودلاجان يا به قول خودش «اودلاجان» هم در تيمچه اكبري كه محل نخستين بانك ايراني هم بود، انجام شد. تعمير و مرمت اينجا را استاد شعرباف به انجام رسانيده بود و به قهوه‌خانه‌اي بدل شده بود؛ با همان غذاهاي سنتي ايراني و البته اگر مي‌خواستيد آبگوشت بزپاش. در همان جا اين كتاب هم در بخشي از ديدار تهران گردان از منطقه 12 رونمايي شد. كتاب كليمي‌هاي تهران به واقع بخشي از همين تحقيق عودلاجان اوست كه آن را بسط داد و مستقل منتشر كرد و الحق نكات بديعي در آن آورده است.  تكميل با سياست آميخته بود و با بسياري از شخصيت‌هاي ملي و مذهبي پيش و پس از انقلاب دوستي صميمي داشت و به دلايلي تا پاي اعدام هم رفت اما نجات يافت. او هيچ‌گاه شيفته سياست نشد. 
چند اثر درباره دكتر مصدق نوشت كه خواندني است. از دكتر صديقي وزير كشور مصدق و پدر جامعه‌شناسي در ايران هميشه به نيكي ياد مي‌كرد، ولي اين همه باعث نمي‌شد كه زحمات دكتر نراقي را ناديده بگيرد. به تعبير او اگر صديقي در برگزاري مثلا كنفرانس تهران پژوهي در اوايل دهه چهل موفق بود و كاري ماندگار به يادگار گذاشت، به دليل پشتوانه‌اي همچون احسان نراقي در حوزه مديريت و اجرا بود. اين نكته را از اين رو گفتم كه نشان دهم او گرفتار افراط و تفريط نمي‌شد و آنچنان خود را به سياست آلوده نمي‌ساخت كه همه ‌چيز و همه كس را در دو وضعيت سياه و سفيد ببيند. خود نيز بسيار دورانديش بود و جست‌وجوگر علم و از هر فرصتي براي تكميل اطلاعاتش بهره مي‌برد. برنده جايزه تهران بود. هر چند شهرداري تهران در تجليل براي بزرگداشت او به دليل گزارش‌هاي بالادستي اجتناب كرد. واقعا كه وجود همايوني بود. خداوند او را قرين رحمت فرمايد.