نگران هژمون امریکا شدید یا تمامیت ارضی ایران؟!

در ماجرای بیانیه مداخله‌جویانه چین و عربستان درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و خصوصاً مالکیت جزایر سه گانه ایرانی خلیج فارس که البته با مواضع وزیر امورخارجه کشورمان و سپس احضار سفیر چین به وزارت امورخارجه همراه بود، بار دیگر مدعیان غرب‌باور اصلاحات را به تناقض گویی وادار کرده است. از یک سو خوشحال‌اند که این بیانیه مداخله‌جویانه می‌تواند به مستمسکی برای هجمه به دولت و دستگاه سیاست خارجی در نگاه به شرق تبدیل شود و از سوی دیگر نگران‌اند که نظام تک قطبی به رهبری امریکا در حال فروپاشی است که حتی متحد منطقه‌ای امریکا یعنی عربستان سعودی را به این صرافت انداخته که از او دل بکند و به چین گرایش پیدا کند.
مدعیان اصلاحات البته برای توجیه باور‌های خود، پشت منافع ملی پنهان شده و سپس نسخه «موازنه منفی میان شرق و غرب. یعنی نه به چین و روس و نه به اروپا و امریکا» باج ندهیم را تجویز می‌کنند. حال آنکه اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی بر «نه شرقی و نه غربی» بنا نهاده شده است، اما فراموش می‌کنند دولت‌های برآمده از آن‌ها در بزنگاه‌های تاریخی چگونه در تناقض با سیاست خارجی، این اصول را زیر پا نهاده‌اند!
دولت رئیسی را متهم می‌کنند با گرایش به سمت چین و روسیه، قدرت توازن میان غرب و شرق را نقض کرده، استقلال و اقتدار ایران را مخدوش کرده و باید پاسخگو باشد، بهانه این اتهام را هم «ذوق زدگی» ایران از پیوستن به پیمان شانگ‌های اعلام می‌کنند، حال آنکه پیمان شانگ‌های یک پیمان منطقه‌ای است که بسیاری از دولت‌های منطقه‌ای از جمله عربستان، برای عضویت در آن مدت‌هاست در انتظار به سر می‌برند.
یادآوری «سراب غرب» ظریف


مدعیان سیاست موازنه منفی میان شرق و غرب البته فراموش کرده‌اند که نامزد انتخاباتی آن‌ها در رقابت‌های انتخاباتی رسماً غلتیدن به دامن کدخدا را تبلیغ می‌کرد، پس از آن با برجام نافرجام و غش و ضعف کردن برای امریکا و اروپا، برخلاف شعار‌های امروزیشان، هرگونه مراوده و نگاه به شرق را تخطئه کردند و چنان در هاضمه جهانی غرب هضم شدند که با اطمینان از «امضای کری تضمین است» سخن گفتند. موضوعی که بعد‌ها دکتر ظریف وزیر امورخارجه دولت برآمده از اصلاحات پس از هشت سال اذعان کرد: «در سراب غرب دوستان دوران سختی را رنجاندیم.» وزیر امورخارجه دولت دوازدهم تیرماه سال ۱۴۰۰، در آخرین و بیست و دومین گزارش سه ماهه وزارت امور خارجه در خصوص برجام و وضعیت مذاکرات وین به این نکته اذعان کرده بود. گزارشی که اولین اعتراف دیرهنگام او از یک سو به خوش خیالی درباره غرب بود که ظریف آن را «سراب سرازیر شدن شرکت‌های غربی به ایران» نامید و از سوی دیگر رنجاندن دوستان دوران سخت. رنجشی که به عقیده وزیر امورخارجه اگر اتفاق نمی‌افتاد، ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی مواجه می‌شد.
امروز، اما بازوی رسانه‌ای همان دولت، بدون درس آموزی از آن اعتراف دیرهنگام ظریف، نگران غلتیدن ایران در دامن روسیه و چین است و اصولگرایان را، بی وطن‌هایی خطاب می‌کند که به شرق دل بسته بودند و اکنون با مواضع مداخله‌جویانه رئیس‌جمهور چین بازی خورده‌اند!
فهم مغرضانه و ساده‌لوحانه از روابط ایران و چین
فارغ از نگرانی جریان غربگرای داخلی درباره فروریختن هژمونی امریکا و عبور کشور‌ها از جهان تک قطبی به سوی جهان چند قطبی، بخشی از این مواضع را می‌توان در فهم مغرضانه و شاید منفعت‌طلبانه آن‌ها جست‌وجو کرد.
افکار عمومی از یاد نبرده‌اند که محمود صادقی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و از نمایندگان مجلس دهم شورای اسلامی، که همکاران اصلاح طلبش برای گرفتن عکس سلفی با خانم موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، سر از پا نمی‌شناختند، پنج سال پیش در توئیتی نوشته بود: «ما می‌توانیم یا تغییر کاربری یکی از جزایر سه گانه‌مان در خلیج فارس و واگذاری آن به کشور برادر امارات، درآمدمان را گاز انبری چند برابر کنیم!» اکنون، اما اقدام دستگاه سیاست خارجه را با هشتگ چه اقتداری؟! در خصوص احضار سفیر چین به وزارت خارجه به تمسخر می‌گیرد. لابد انتظار داشته است، جمهوری اسلامی ایران برای این اتخاذ موضع ناپخته چین، می‌بایست لشکر کشی می‌کرد.
اما چرا تفسیر اصلاح طلبان از روابط چین و عربستان که تلاشی برای دور زدن ایران تعبیر می‌شود، ساده لوحانه و بی اعتبار است. به این دلیل که کشور‌ها می‌توانند همزمان با چندین کشور که با یکدیگر مناسبات عادی ندارند در همکاری راهبردی به سر ببرند. حتی دولت‌ها می‌توانند در عین آنکه روابط استراتژیک با یکدیگر دارند، اختلافاتی نیز در برخی مواضع داشته باشند.
بیانیه چین و عربستان از سوی اصلاح‌طلبان به عنوان مهر ابطال بر روابط راهبردی تهران و پکن تلقی می‌شود، اما واقعیت آن است که این مسئله به معنای عدول از روابط راهبردی دو کشور نیست هرچند که برخی مواضع اتخاذ شده در این بیانیه با واکنش منفی دیپلماتیک جمهوری اسلامی نیز مواجه شده است و مقامات چینی نیز باید اشتباه صورت گرفته را اصلاح کنند. مقامات چینی به خوبی می‌دانند که ایران به عنوان کشوری مستقل در منطقه و به دلیل نقش ثبات‌آفرین خود در غرب آسیا غیر قابل جایگزین است و به همین دلیل روابط با تهران را مغتنم می‌شمارند. شاید به خاطر همین نقش ویژه ایران در منطقه است که چین با ایران در شرایط تحریم چه در حوزه خرید نفت از ایران، چه در مقابله با قطعنامه‌های غرب در شورای حکام علیه کشورمان و حتی برگزاری رزمایش‌های نظامی مشترک، همراه بوده است.
دولت برآمده از اصلاحات طی هشت سال گذشته با پشت کردن به دوران گذار در نظام بین‌الملل عملاً راه را برای همکاری با کشور‌های آسیایی و قدرت‌های نوظهور بسته بود؛ و همین راهبرد غربگرایانه بود که در شرایط خروج امریکا از برجام توانست منافع ملی کشور را تهدید کند، چرا که کشور‌های شرقی همچون چین به دلیل کنار گذاشته شدن از پرونده همکاری اقتصادی در بسیاری از زمینه‌ها از ایران اخراج شده بودند. این کارنامه به خوبی نشان می‌دهد که این جریان سیاسی به‌رغم ادعا‌های خود در دانستن زبان دنیا دستاورد پایداری در این حوزه نداشته است.
بازی در پازل تحریم
جریانی اکنون با بازی‌های رسانه‌ای به دنبال تضعیف روابط اقتصادی و تخطئه نگاه به شرق است. روابط با کشور‌هایی که به اذعان ظریف «دوستان دوران سختی» بودند، اما گویی نمی‌خواهند از این تجربه تلخ عبرت بگیرند.
حال آنکه سیاست خارجی دولت رئیسی، ضمن نفی هرگونه وابستگی به شرق و غرب هویتی، بر مبنای کسب منفعت حداکثری تنظیم شده است. حال تخریب‌کنندگان این رابطه عزتمندانه خواسته یا ناخواسته در پازل طراحان تحریم بازی می‌کنند و در عین حال برای برون رفت از مشکلات هیچ الگوی قابل اتکا و عملیاتی ندارند. ضمن اینکه باید به این نکته اساسی توجه داشت که در سیاست خارجی نه دوست دایمی وجود دارد و نه دشمن دایمی و جمهوری اسلامی همواره نشان داده است که بر سر حاکمیت ملی خود با هیچ کسی تعارف ندارد و هر کسی که بخواهد به هر بهانه‌ای به تمامیت ارضی کشور دست اندازی کند، با پاسخ قاطع ملت ایران مواجه خواهد شد. این مهم در جریان دفاع مقدس و جنگ تحمیلی به اثبات رسیده است؛ بنابراین آزمودن ایران در این زمینه خطاست.