جایگاه نظارتی نمایندگان باید افزایش یابد

  حقوقی تحت عنوان حقوق نظارتی برای نمایندگان وفق قانون اساسی در نظرگرفته شده است، اما کمتر شاهد اعمال این حقوق از سوی برخی نمایندگان هستیم. چرا نمایندگان عموما از حق نظارت خود در برابر ارکان دیگر خصوصا دولت استفاده نمی‌کنند؟
وزرا و نمایندگان دارای حق و حقوق قانونی هستند. نمایندگان دو وظیفه بر اساس قانون عهده دارند که مسئولیت آنها نیز در همین راستاست. اول تصویب قوانین مورد نیاز از طریق طرح توسط 15 نفر از نمایندگان و یا تصویب قانون به درخواست و لایحه دولت. در این صورت اگر نمایندگان به این مورد رأی دهند بعد از تصویب شورای نگهبان آن لایحه یا طرح به قانون تبدیل می‌شود. بخش دیگری از وظیفه نمایندگان مربوط به نظارت است. در قانون اساسی قوه قضائیه و مجلس دارای حق نظارت هستند. شاید اشکال کار در این باشد که در طول این سال‌ها کمتر جایگاه نظارتی نمایندگان تبیین شده است متأسفانه در این مدت به باور مشترکی در این زمینه نرسیده‌ایم.  قوه قضائیه سازمانی تحت عنوان سازمان بازرسی کل کشور دارد که به وظیفه نظارتی خود در این سازمان عمل می‌کند. سازمان بازرسی وقتی عملکرد ‌دستگاه‌های مختلف را مورد بررسی قرار می‌دهد، به هر عملکرد و رفتاری که خلاف قانون برسد، در مورد آن گزارش می‌دهد. اگر آن عمل خلاف قانون واجد برخورد باشد در دستگاه قضائی مورد رسیدگی قرار می‌گیرد و احکام آن صادر می‌شود. حقوقی که نمایندگان در نظارت دارند البته جای بررسی دارد زیرا به نظر می‌رسد برداشتی که از این نظارت صورت می‌گیرد، برداشت در ترازی پایین است. زیرا نظارتی که برای مجلس قائل هستیم، نظارت بر حسن اجرای امور است. حسن اجرا دانستن رفتار نمایندگان جایگاه نظارتی نمایندگان را به‌شدت افزایش می‌دهد. به عبارت بهتر جایگاه نظارتی نمایندگان نیازمند افزایش است. 
  جایگاه کمیسیون اصل 90 در مجلس مگر نظارتی نیست؟ این جایگاه چرا مورد استفاده قرار نمی‌گیرد؟
 در قانون اساسی قوای سه‌گانه از هم تفکیک شده‌اند اما این تفکیک قوا عملا در جایگاه کمیسیون اصل 90 وجود ندارد.  چون براساس این قانون هرگاه کسی شکایتی از شیوه کار یکی از قوای سه گانه داشته باشد، می‌تواند به مجلس شکایت کند. ساز وکار این کمیسیون را هم قانون تعیین کرده است. در نتیجه هر کسی از شیوه کار رئیس قوه مقننه؛ مجریه و قضائیه شکایتی دارد کمیسیونی که صلاحیت رسیدگی به شکایت را دارد، کمیسیون اصل 90 است. حالا اینکه از این جایگاه در چه سطحی استفاده می‌شود بحث جداگانه‌ای است. 


  خوب این مورد که شرایط را برای نمایندگان بهتر می‌کند تا بر سایر قوا نظارت داشته باشند. 
بله وقتی این جایگاه برای کمیسیون اصل 90 در نظر گرفته شده است به نحو بیشتری باید نمایندگان نظارت خود را بر حسن اجرای امور متمرکز کنند. یعنی نظارتی که خروجی آن رسیدن به تدبیر امور، مدیریت قوی، حرکت صحیح و هدف‌مند برای رسیدن به اهداف سازمانی باشد. در این معنا که ممکن است در یکدستگاه هیچ عمل خلاف قانونی مشاهده نشود که دستگاه قضائی و سازمان بازرسی به آن ورود کنند، اما امور بر محوریت حسن، اداره نمی‌شود. در اینجاست که نمایندگان باید بر مبنای وظیفه نظارتی خود وارد شوند. در یک سازمان همه وظایف خود را انجام می‌دهند اما نهایتا تدبیری صورت نمی‌گیرد که این ساختار و نیروی انسانی موفق شود اهداف خود را دنبال کند و نتیجه آن نیز به نارضایتی مردم منتهی می‌شود. در اینجا مجلس باید ورود کند و مشکلات را حل نمایند. 
  اگر بر اساس گفته شما تراز نظارتی نمایندگان افزایش یابد، آنگاه جایگاه نظارتی نمایندگان واقعی‌تر خواهد شد؟
اگر تراز نظارتی نمایندگان بالا رود قطعا شرایط برای نمایندگان هم بهترخواهد شد. از یک وزیر یک مورد تخلف مشاهده کنیم آن را نقطه مقابل انجام حسن امور نمی‌دانیم چرا؟ چون با عملکرد درست یا غلط نمی‌تواند اینگونه خروجی از کار وزیر گرفت. اما اگر مجموعه از عملکردها را کنار هم بگذاریم می‌توانیم بگوییم عمل بر اساس حسن انجام جلو نرفته است. از این منظر اگر نظارت درست اعمال شود باید جایگاه واقعی نظارتی نمایندگان به آنها داد. اینجاست که اختیاری که قانون اساسی به مجلس داده، هویدا خواهد شد. به طوری که قانون برای مجلس حتی در برابر رئیس‌جمهوری که با رأی مستقیم مردم انتخاب شده است اختیاراتی را پیش بینی کرده است. 
  با وجود این همه اختیارات یک نماینده می‌تواند از نظر عملی از حق خود برای نظارت استفاده کند یا خیر؟
 حتما یک نماینده باید از حق خود در نظارت بر دولت استفاده کند اما باید به درستی از این حق استفاده نماید.  در این معنا که در پله اول باید به فلان وزیر تذکر داد. یک نماینده مجلس می‌تواند در تمامی امور داخلی و خارجی اظهار نظر کند و تذکرات خود را یا در نطق اعلام می‌کند یا تذکر کتبی می‌دهد که تذکر کتبی از طریق هیات رئیسه به آن دستگاه ارسال می‌شود. گاهی بررسی یک عملکرد نیازمند اطلاعات بیشتری است. در این مرحله نمایندگان باید درخواست تحقیق و تفحص بدهند. قطعا تحقیق و تفحص برای رسیدن به پاسخ یک سوال نیست. بلکه خروجی آن باید به مجموعه از سوالات پاسخ دهد که در حوزه اختیارات و مسئولیت‌های آن دستگاه تعریف می‌شود. در این تحقیق و تفحص به مواردی می‌رسیم که مسئولیت‌زاست و مستوجب برخوردهای اداری است و امکان دارد که به مقصدی برسیم و فعل و ترک فعلی باشد که باید توسط دستگاه قضا مورد رسیدگی قرار گیرد. در مرحله سوم استیضاح باید صورت گیرد، یعنی تذکر صورت گرفته شده و مشکل حل نشده و ده‌ها تذکر صورت گرفته که این تذکرات می‌تواند بخشی از محتوای استیضاح باشد.  
  با وجود این مراتب استیضاح‌های صورت گرفته در این مجلس یا حتی مجالس گذشته را تا چه میزان منطقی می‌دانید؟
 عمده استیضاح‌های صورت گرفته،  فاقد وزن و معیار بوده‌اند. گاهی اوقات استیضاح‌ها به نتیجه نرسیده است علت نیز آن است که استیضاح وزنش در حدی نبوده است که یک وزیر رأی اعتمادش سلب شود. البته موارد دیگری هم می‌تواند موجب عدم استیضاح شود. از جمله ارتباط‌هایی که برقرار می‌شود، مصلحت اندیشی‌هایی که صورت می‌گیرد و مولفه‌های مختلف دیگری هم هستند که می‌تواند در عدم تحقق استیضاح نقش داشته باشد.  
  اما این مورد را نمی‌توانیم کتمان کنیم که گاهی مجلس عموما تحت فضای سیاسی هم دست به استیضاح می‌زنند؟
 عموما همه مجالس زمانی که به سال آخر نزدیک می‌شوند حرکات متفاوتی را نسبت به سه سال قبل انجام می‌دهند. به هر جهت یک نماینده عملکرد خود را بررسی می‌کند و قصد دارد که مجددا داوطلب شود، از این منظر به تکاپو می‌افتد. به دنبال کارنامه‌ای برای خود است تا به حوزه انتخابیه‌اش ارائه دهد. فرض را بر این بگذاریم از یک نماینده سوال شود که در زمان شما قیمت ارز چه تغییری کرده است آن نماینده نباید در پاسخ یک مقام اجرایی را محکوم کند و باید اعلام کند که او نیز در این زمینه متوسل به استیضاح شده است و در نهایتا آن استیضاح رأی نیاورده یا آورده است. 
  آیا توسل به اهرم استیضاح موجب می‌شود که تحرک مثبتی در دولت ایجاد شود؟
 تجربه بنده به عنوان یک نماینده که در چند مجلس حضور داشته‌ام نشان می‌دهد که اگر استیضاح در جای خود و با وزنی قوی اعمال نشود، بر ضد خود تبدیل خواهد شد و چه بهتر که اساسا این استیضاح در دستور کار نمایندگان مجلس قرار نگیرد زیرا حتی ممکن است وزیر استیضاح نشده و آن وضعیتی که موجبات استیضاح شده بود هم بهبود نیابد. 
  آیا ممکن است برخی نمایندگان اساسا علت را ندانند و بر اساس جو حاکم بر مناسبات اقتصادی و سیاسی اقدام به استیضاح وزیر کنند؟ چون دیدیم که وزیر صمت استیضاح شد و رأی آورد!
سوال بسیار مهم است. اگر نمایندگان در زمان رأی اعتماد دقت لازم را داشته باشند و کاملا کارشناسانه به نقد و بررسی کارنامه یک وزیر بپردازند شاید اساسا بعدها نیاز چندانی به سوال و حتی استیضاح نباشد. وزیری پیشنهاد می‌شود عده‌ای از نمایندگان ویژگی‌های خوب او را اعلام می‌کنند و عده‌ای دیگر متناسب با سوابق وی عیوب آن وزیر پیشنهادی را از صحن مجلس اعلام می‌کنند. مگر کسی وجود دارد که سر تا پا حسن باشد و عیبی نداشته باشد. این مورد دقیقا مانند مخالفت‌ها و موافقت‌ها با لایحه بودجه سالانه است. همه ساله زمانی که لایحه به مجلس ارسال می‌شود. یک عده اعلام می‌کنند که لایحه بودجه این خوبی‌ها را دارد و عده دیگر اعلام می‌کنند که لایحه بودجه تورم زاست و مشکلاتی دارد. زمانی که منابع به حد نیاز نباشد باید در جایی کم گذاشت و این مورد به نقطه ضعف تبدیل می‌شود. در مورد استیضاح وزرا نیز همین مورد حکمفرماست. در بسیاری از مواقع بررسی اولیه است که باعث می‌شود نمایندگان به این نکته برسند که در رأی اعتماد به وزیر اشتباه کردند اگر در ابتدا و در زمان رأی اعتماد دقت لازم صورت گیرد، زمان رسیدن به یک استیضاح طولانی‌تر خواهد شد و به راحتی وزیر استیضاح نمی‌شود  چون به راحتی هم رأی نیاورده.
  اما این مورد را بپذیریم که رئیس مجلس بود که در استیضاح آقای فاطمی امین بازی را به نفع وی تغییر داد؟
 در مورد آقای وزیر همان دفعه قبل که وی مجددا رأی آورد، رئیس مجلس موضعی گرفتند و به سمت و سوی ساختار حرکت کردند اما برخی از داخل مجلس ایشان را متهم کردند که وی از وزیر صمت حمایت کرده است اما بنده اعلام کردم ممکن است جلسه‌ای برقرار شود که قرار بر استیضاح باشد اما در بررسی‌ها متوجه شوند که بخشی از ایرادات، به ساختار وزارتخانه باز می‌گردد و این مورد را هم درک کند و استدلال هم داشته باشد اگر این فرد به یک باره اعلام کند که برای رفع ایرادات باید ساختار وزارتخانه اصلاح شود، خوب نقطه ضعفی نیست. زیرا آن وزارتخانه زمانی 4 وزارتخانه جدا بوده بعدها به 3 وزارتخانه تبدیل شد و بعدها 2 وزارتخانه و در نهایت یک وزارتخانه شده است. در نتیجه بخشی از ایرادات در همین ادغام‌هاست. اگر رئیس مجلس این مورد را اعلام کند و تاکید نمایند که باید ساختار وزارتخانه تغییر کند، در این معناست که در استیضاح نباید شخص محور بود. اگر ادله‌ای وجود دارد که به ساختار باز می‌گردد و اگر هر فرد دیگری هم وزیر باشد با این ساختار نمی‌تواند موفق باشد، ذهنی که در اینجا به دنبال اصلاح امور است هم به دنبال اصلاح ساختار تشکیلاتی خواهد بود و هم اینکه این مورد را می‌سنجد که فلان شخص توانایی ادامه کار را دارد یا خیر.