نگاهی دوباره به برجام

محمدرضا ستاری*- به طور کلی رهیافت‌های کلان روابط بین‌الملل در خصوص ساختار جهانی به 4 بخش عمده تقسیم‌بندی می شوند. رهیافت نخست، واقع‌گرایی (رئالیسم) نام دارد که بیشتر بر مبنای عمل گرایی قرار گرفته و معتقد است که دولت ها همچنان واحدهای اصلی تشکیل دهنده روابط بین‌الملل محسوب شده و محیط جهانی وضعیتی هرج و مرج گونه دارد. این دیدگاه البته به قواعد و قوانین نظام بین بین‌المللی اشاره می‌کند اما تاکیدش بر این است که یک قانون مشخص و قدرت مرکزی در عرصه جهانی وجود ندارد و کنش‌های بین‌المللی مبتنی بر کسب بیشترین حد ممکن منافع ملی است.
رهیافت دوم، دیدگاهی آرمان‌گرایی (لیبرالیستی) دارد و ترسیم و تصویر آن از جهان کاملاً متفاوت با دیدگاه نخست است. این رهیافت عمدتاً بر وابستگی متقابل تاکید دارد و معتقد است که این وابستگی متقابل ناشی از نیازهای متقابل بوده و منافع هم در سایه همکاری‌های متقابل با مرکزیت سازمان‌های بین‌المللی از قبیل سازمان ملل متحد تحقق پیدا می‌کند.
رهیافت سوم ساختارگرایی است که جامعه بین‌المللی را بر مبنای رقابت اقتصادی بین طبقات تقسیم‌بندی می‌کند. این رهیافت عمدتاً دیدگاهی مارکسیستی دارد و می‌گوید که دولت‌ها اگر به عنوان بازیگران عرصه بین‌المللی فعالیت می‌کنند، این فعالیت مستقل نبوده و بر پایه یک طبقه اقتصادی کنشگری می‌کند.
رهیافت چهارم به سازه‌انگاری مشهور است و معتقد است که جامعه بین‌الملل متشکل از واحدهای فرهنگی و هویتی است که بازیگران آنها را دولت‌ها و سازمان‌هایی از قبیل اتحادیه اروپا، سازمان کنفرانس اسلامی، شورای همکاری خلیج فارس و ... تشکیل می‌دهد.


با توجه به موارد ذکر شده، امروزه اکثر متفکران روابط بین‌الملل معتقدند که شواهد نظام جهانی و نحوه کنش بازیگران بین‌المللی حکایت از آن دارد که رهیافت واقع‌گرایی همچنان رهیافت غالب در عرصه روابط بین‌الملل است. دیدگاهی که معطوف به منافع ملی و کسب بیشترین مزیت‌ها بر پایه مرکزیت دولت‌هاست. زدر چنین محیطی مذاکره و همکاری‌های بین‌المللی از پیچیدگی‌ها و دشواری‌های خاص خود برخوردار است، به طوری که هر بازیگری سعی دارد با تکیه بر ابزارهای قدرت و نادیده گرفتن منافع طرف مقابل، بر بیشینه ساختن مطلوبیت‌های خود تاکید کند.
در همین رابطه است که می‌توان فضای مذاکرات هسته‌ای میان ایران و گروه 1+5 را بهتر درک کرده و مورد ارزیابی دقیق قرار داد. مذاکراتی که از سال 92 در فضای فشارهای گسترده بین‌المللی روی ایران آغاز شد و پس از 22 ماه رایزنی فشرده توسط تیم جدید مذاکره کننده هسته ای ایران به ریاست محمدجواد ظریف، در تیر ماه 94 در قالب برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به نتیجه رسید. در این میان با توجه به فضای حیاتی ایران و طرفین مذاکره کننده می توان دستاوردهای برجام را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. البته در این خصوص برخی آنچنان نسبت به دستاوردها اغراق کرده و برخی آنچنان بدبینانه آن را نقد کرده‌اند که اگر آنها را در چارچوب علمی قرار دهیم، غیرکارشناسی بودن آنها به وضوح ملموس و مشخص خواهد بود.
در این یادداشت سعی بر این است که از سه منظری که کمتر به آن پرداخته شده، دستاوردهای برجام را برای ایران مورد واکاوی قرار دهیم.
1- اصولاً ده‌ها سال بوده که دیدگاهی نسبت به ایران از سوی آمریکایی‌ها ترویج می‌شد که از آن به عنوان طرح همه چیز منهای ایران نام می‌برند. این دیدگاه سعی داشت در تمام سازوکارهای جهانی و منطقه‌ای کشورمان را منزوی ساخته و اجازه کنش مطلوب و بازیگری را از ایران سلب کند. مذاکرات هسته‌ای در چنین فضایی و با تاکید بر رویکرد سیاست خارجی دولت نهم و دهم که مسبب انزوای هر چه بیشتر ایران بود، شکل گرفت و در پایان ضمن شکسته شدن دیوار سخت ایران‌هراسی، برای نخستین بار شاهد دعوت و حضور ایران در سازوکارهای مهم بین‌المللی از جمله مذاکرات ژنو برای حل و فصل بحران سوریه بودیم. همچنین با تردد آمد و شد مقامات بین‌المللی پس از برجام به ایران، مقدمات حضور و عضویت ایران در سازمان‌های مهم بین‌المللی از قبیل سازمان همکاری‌های شانگهای و آسه آن نیز فراهم شده است.
2- از سال 1386 تا سال 1390 شش قطعنامه تحریمی لازم‌الاجرا توسط شواری امنیت سازمان ملل بر علیه کشور صادر شد و پرونده هسته‌ای ایران که ماهیتی حقوقی داشت به پرونده‌ای امنیتی در سطح جهانی تبدیل شد. در این میان قطعنامه 1929 یکی از سخت‌ترین قطعنامه‌های تاریخ شورای امنیت بر علیه یک کشور بود که بسیاری از کارشناسان آن را در تاریخ سازمان ملل بی سابقه دانسته‌اند. در چنین فضایی با به نتیجه رسیدن توافق هسته‌ای، طی اقدامی کم نظیر هر شش قطعنامه با یک قطعنامه شواری امنیت (2231) ملغی شده و علاوه بر خارج شدن ایران از فشار شش قطعنامه تحریمی لازم‌الاجرا، روندی جدید در حقوق بین‌الملل نیز رقم خورد.
3- با رفتن پرونده هسته‌ای ایران به شورای حکام و پس از آن شورای امنیت سازمان ملل، ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار گرفت. ماده 42 این فصل تاکید می‌کند که کشوری که ذیل فصل هفت قرار می‌گیرد، تهدیدی علیه صلح و امنیت بین‌المللی است و تمام کشورهای جهان موظف هستند با تمام ابزارهای ممکن با این تهدید جهانی مقابله کنند. در تاریخ سازمان ملل تمام کشورهایی که ذیل فصل هفتم قرار گرفته بودند با حمله نظامی مواجه شده‌اند (مانند: عراق، افغانستان، یوگوسلاوی سابق و ...) اما ایران تنها کشوری بود که توانست با دیپلماسی و بدون حمله نظامی از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج شود. لذا با نگاهی به این سه دستاورد مهم باید گفت عرصه روابط بین‌الملل امروزه عرصه مذاکره و تعامل بر پایه دیدگاه رئالیستی است و ترجیع بند آن را واژه معامله می‌سازد. معامله اکنون مفهومی است که از اقتصاد به سیاست آمده و هنر دیپلماسی یک کشور در آن است که از این پارادایم غالب یک بازی برد-برد را بسازد. بازی که در این پارادایم غالب، توسط تیم هسته‌ای ایران در دولت یازدهم در محیطی نابرابر شکل گرفت و با درک واقع‌بینانه از شرایط جهانی به بازی برد-برد برجام برای ایران ختم شد.
*روزنامه‌نگار