علی‌اکبر ثقفی، کارگردان و تهیه‌کننده کهنه‌کار سینما: فیلمساز چاله را نشان می‌دهد تا جامعه در چاه نیفتد

سعید طاهری
علی‌کبر ثقفی فعالیت حرفه‌ای‌اش را سال 1359 و با کارگردانی مستند جنگی برای تلویزیون آغاز کرد و نزدیک به دهه بعد از فیلم سینمایی‌اش را جلوی دوربین برد. ثقفی مدتی است در مقام تهیه‌کننده، فیلم‌های دو فرزند فیلمساز خود را تهیه می‌کند که در این بین می‌توان به «مرگ کسب و کار من است»، «همه‌چیز برای فروش» و «مردی که اسب شد» به کارگردانی امیر ثقفی و «بیوگرافی» به کارگردانی فاطمه ثقفی اشاره کرد. «بیوگرافی» اولین تجربه کارگردانی فاطمه ثقفی است که به موضوع تغییر جنسیت می‌پردازد. گفت‌وگوی ما با علی‌اکبر ثقفی درباره دغدغه‌های سینمایی‌اش، ضرورت پرداخت به «بیوگرافی» تا بحث هنر و تجربه که این روزها در کانون توجه‌هات قرار گرفته است که چکیده‌اش را در ادامه می‌خوانید.
شما سابقه تهیه‎کنندگی داستان‌های اجتماعی و هنری‌ای مانند «مردی که اسب شد»، «همه چیز برای فروش»، «مرگ کسب و کار من است» را دارید. در همین راستا فیلم «بیوگرافی» داستانی اجتماعی و البته با تاکید بر یک معضل خاص را مورد توجه قرار داده است. این فیلم آگاهی‌دهنده چگونه شما را برای تهیه کردن آن متقاعد کرد؟
«بیوگرافی» هم مانند آن فیلم‌های قبلی به لحاظ سوژه اجتماعی است. اساسا ساخت چنین فیلم‌هایی با موضوعات آگاهی دهنده ضرورت دارد. شخصیت‌های ترنس به طورکلی درگیر یک بیماری هستند اما چون جامعه از این موضوع آگاهی کافی ندارد معمولا به این افراد به چشم یک حالت انحرافی نگاه می‌کنند. در واقع مسئله این افراد این است که روح مردانه با ظاهر زنانه دارند یا بالعکس و این موضوع با یک عمل جراحی قابل رفع و تعدیل است. امام خمینی(ره) هم دراین باره فتوا داده است. در فیلم «بیوگرافی» ما به این مشکل توجه کردیم و خواستیم ازطریق یک داستان دراماتیک مردم را با این مقوله آشنا کنیم. چرا که در خانواده‌ها نسبت به این موضوع تعصب وجود دارد و ضرورت دارد که به آن‌ها آموزش داده شود. معمولا اگر دختری تغییر جنسیت بدهد راحت‌تر با آن برخورد می‌شود اما برای پسرها این موضوع سخت‌تر است.


بنابراین شما قصد داشتید درباره این افراد یک پیام یا هشدار اجتماعی در قالب سینما بدهید؟
جامعه ما در این موضوع به شناخت کافی نرسیده است و به این افراد خندیده است. تحقیر و مسخره کردن بیشترین نوع برخوردی است که با این افراد صورت گرفته است. من فکر می‌کنم ما درباره ترنس‌ها آموزش کافی ندیده‌ایم. همان طور که درباره خیلی از بیماری‌ها مانند اعتیاد، ایدز و... آموزش کافی نداریم. به طور مثال اگر اعتیاد را به عنوان یک بیماری بشناسیم آن وقت به دنبال راه چاره برای حل آن بیماری هستیم. درباره ترنس‌ها هم موضوع به همین منوال است. ما زندگی افراد درگیر این موضوع را در قالب یک قصه و با پرداخت دراماتیک مطرح کردیم.
در واقع شما نقد یک دیدگاه رایج و البته نادرست را مدنظر داشته‌اید؟
فیلمساز گودال را نشان می‌دهد تا جامعه در دره نیفتد. فیلمساز باید یک گام از جامعه خودش جلوتر باشد تا بتواند اتفاقات را دیده و نسبت به آن به جامعه‌اش آگاهی بدهد. برای همین موانع مختلفی بر سر راه او وجود دارد. امیدوارم بعدها فیلم‌های مختلف و مناسبی با این سوژه ساخته شود. در این فیلم خانواده‌ای را نشان می‌دهیم که یک فرزند بیمار دارد. قهرمان زن قصه نسبت به برادرش ایثار می‌کند چرا که برادر به کمک بیشتری نیاز دارد. در این قصه تاکید می‌شود که نباید بر اساس ظاهر درباره افراد قضاوت کرد. آدم‌های بزرگ روح بزرگی دارند و مبنا ظاهر افراد نیست. مثلا گاندی 40 کیلو بود اما روح بزرگی داشت. تمام شاعران و نخبگان به درون بیشتر توجه دارند. متاسفانه در جامعه امروز ما به تییپ و ظاهر بیشتر بها می‌دهند و کمتر به اخلاقیات و درونیات افراد ارجاع می‌دهند.
فیلم در جشنواره فجر در بخش هنروتجربه رونمایی شد و در این مدت سینماگران مختلفی آن را دیده اند واکنش‌ها به فیلم چه طور بود؟
بدون اغراق واکنش‌ها نسبت به «بیوگرافی» خوب بوده است. به اعتقاد من در ابتدا باید صاحب اثر از فیلم خودش خوشش بیاید. فیلمسازی شبیه امتحان است و نمره‌ای که کسب می‌کنید مهم است. من به این فیلم امیدوارم هستم. 50 کارگردان و تهیه کننده کشور فیلم را دیده‌اند و واکنش‌هایشان خوب و امیدوار کننده بود. باید توجه داشت که این فیلم لوباجت است و جا داشت که با هزینه‌های سنگین ساخته شود و امکانات بیشتری می‌داشت.
یعنی با بودجه بیشتر با فیلم متفاوت‌تری روبه روبودیم؟
در این شرایط فیلمبرداری، دکور و... فیلم تغییر می‌کرد. مثلا در این فیلم ما از موسیقی انتخابی استفاده کردیم در صورتی که اگر بودجه کافی داشتیم موسیقی می‌ساختیم یا فیلمبرداری را بهتر ی کردیم. به نظر من فیلم با امکانات موجودش خارق‌العاده است. یک فیلم حرفه‌ای با حداقل امکانات.
فیلم در گروه هنروتجربه اکران شده است؛ نظر شما درباره این گروه سینمایی چیست؟
هنروتجربه مثل یخ است. یخ برای بیماری که تب دارد و یا گرمازده شده بسیار نجات بخش و خوب است اما اگر همین یخ را مصرف نکنی زایل می‌شود. سینمای هنروتجربه می‌تواند سینمای ما را نجات دهد. اما نباید در این جا دوغ و دوشاب قاطی شود. در واقع نباید هر فیلمی که اکران نمی‌شود و مهجور است را به این گروه سینمایی آورد. باید دید که آن فیلم قابلیت نمایش روی پرده سینما را دارد یا نه. عنوان هروتجربه عنوان بزرگی است. هنروتجربه جایی برای فیلم‌های عباس کیارستمی، امیر نادری، و... است. مثلا جای فیلمی مثل «مردی که اسب شد» و «ماهی و گربه» در هنروتجربه است. اما بعضی فیلم‌ها قابلیت اکران ندارند و باید مراقبت کرد.
منظور شما مراقبت در انتخاب فیلم است یا در زمان پخش در سینما؟
سینمادار کمتر از فیلم‌های هنروتجربه حمایت می‌کند. آن‌ها بیشتر دغدغه گیشه دارند و به فیلم‌های این چنینی سانس نمی‌دهند و بعضا سانس آن‌ها را می‌گیرند تا فیلم کمدی نمایش دهند. نوع اکران فیلم‌ها در هنروتجربه چرخشی است و تماشاگر ما تماشاگر اینترنتی نیست که برود از سینماتیکت بلیت بخرد. اگرچه این مدل مخاطبان درحال تربیت شدن هستند اما فعلا فضا به این شکل است. وزارت ارشاد، سازمان سینمایی، شورای صنفی نمایش باید برای هنروتجربه تبلیغ مضاعف کند و اکران بهتر و بیشتری بدهد. الان اگر یک فیلم 37 اکران پراکنده داشته باشد از طرف مخاطب جا نمی‌افتد. این اکران شوخی است و فیلم مهجور می‌ماند. بحث به تعداد صندلی هم مربوط نیست. این سینما هنوز مخاطب خودش را پیدا نکرده است. مخاطب ما به سینما می‌رود اما چون سانس خودش را پیدا نمی‌کند مخاطب یک فیلم دیگر می‌شود. باید از مکانیسم‌هایی برای بیلبورد شهری، تیزر تلویزیونی و...سود برد تا این مبادله فرهنگی بهتر انجام شود.
به نظر شما خود فیلم‌ها قابلیت جذب تماشاگر دارند؟
فیلم‌ها تاحدود زیادی قابلیت دارد. اما اگر سینمای هنروتجربه دوتا سالن ثابت داشت با دو سانس مشخص اتفاقات بهتری می‌افتاد و هنروتجربه تبدیل به یک پایگاه می‌شد. قبلا سینما بهمن پایگاهی شده بود برای فیلم‌هایی مانند «مغول‌ها» یا «طبیعت بی‌جان». بنابراین فیلم‌ها خوب ساخته می‌شوند اما تماشاگر آن پراکنده می‌شود. مثلا «خواب تلخ» محسن امیریوسفی به دلایلی اکران گسترده نشد و آمد هنروتجربه اما نتوانست مثل یک فیلم سینمای بدنه بفروشد چون یک سال اکران چرخشی خروجی ندارد. سینمای ما با عباس کیارستمی، امیر نادری، سهراب شهید ثالث و... در دنیا شناخته شده است. من می‌دانم که سینما به اقتصاد نیاز دارد و به آن متکی است و من مخالف فیلم‌های کمدی و عامه‌پسند نیستم اما کدام فیلم کمدی در ارتقا جایگاه فرهنگی ما نقش داشته است؟ اگر سینمای ما را می‌شناسند به خاطر سینمای کیارستمی است. کیارستمی در بودن و نبودنش ماندگار است.
سایر اخبار این روزنامه
وزیر اطلاعات: ایران با ناتوی اطلاعاتی مواجه است نگاه اصلاح طلبان درباره شورای عالی سیاستگذاری چگونه باید باشد؟ اصلاح به جای حذف «مریم میرزاخانی» نابغه ایرانی ریاضی پس از 4 سال مبارزه با سرطان در 40 سالگی درگذشت جلال خوشچهره مصلحت‌ها در انتخاب کابینه دوازدهم چرا برای کابینه دوازدهم بر تغییر تیم اقتصادی دولت تاکید می شود؟ هارمونی اقتصادی بدون نت های فالش علی‌اکبر ثقفی، کارگردان و تهیه‌کننده کهنه‌کار سینما: فیلمساز چاله را نشان می‌دهد تا جامعه در چاه نیفتد شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان و فراکسیون ولایی مجلس برای دولت بعدی رایزنی و مشورت می‌کنند ادعای تابش لیزر به بالگرد آمریکایی تکذیب شد معاون پارلمانی رئیس‌جمهوری: اخبار منتشر شده در مورد کابینه دولت دوازدهم گمانه‌زنی است در گفت و گو با یک کارشناس مسائل ترکیه بررسی شد ترکیه، یک سال پس از کودتا دستور آملی لاریجانی برای تسریع در رسیدگی به پرونده آتنا اصلانی معاون اول قوه قضائیه خبر داد پرداخت وجوه سپرده‌گذاران کاسپین تا سقف ۲۰ میلیون تومان شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان و فراکسیون ولایی مجلس برای دولت بعدی رایزنی و مشورت می‌کنند جابری‌انصاری: حضور ایران در سوریه بنا به خواست دولت این کشور است دو سالگی برجام و رویکرد آمریکا