سفر رئیسی به چین روابط اقتصادی و سیاسی را تقویت می‌کند

آرمان ملی - احسان انصاری: ابراهیم رئیسی به چین سفر کرده است؛ سفری که از جنبه‌های مختلف در شرایط کنونی حائز اهمیت است. از سوی دیگر آمریکا بالن‌های چینی را سرنگون کرده و بین چین و آمریکا از نظر امنیتی تنش‌های جدیدی به وجود آمده است.«آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوعات با حسن بهشتی‌پور، تحلیلگر روابط بین‌الملل گفت وگو کرده است. بهشتی‌پور معتقد است: « سفر رئیس جمهوری ایران به چین بعد از دو دهه، یک اقدام مهم است که می‌تواند پیامدهای بالقوه مثبت متعددی برای هر دو کشور داشته باشد. یکی از اهداف اصلی این سفر تقویت روابط اقتصادی ایران و چین به ویژه در بخش انرژی است. چین به شدت به واردات نفت وابسته است و ایران یکی از تامین کنندگان اصلی نفت ارزان برای این کشور است. ایران امیدوار است از طریق تقویت روابط اقتصادی با چین، تأثیر تحریم‌های آمریکا را جبران کند و بازارهای صادراتی خود را متنوع کند.یکی دیگر از اهداف مهم این سفر تقویت روابط سیاسی بین دو کشور است. ایران به دلیل تقویت توان هسته‌ای و نیز اتهام نقض حقوق بشر و حمایت از نیروهای مقاومت در منطقه، به طور فزاینده‌ای از سوی آمریکا و متحدانش تحت تحریم شدید است». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید. سفر آقاي رئيسي به چين با چه هدفي صورت گرفته است؟ اين سفر از ابعاد مختلف چه اهميتي دارد؟
سفر ابراهيم رئيسي، رئيس جمهوري ايران به چين رويداد مهمي است که توجه بسياري از ناظران را به خود جلب کرده است. چين و ايران روابط ديرينه‌اي دارند که به قرن‌ها قبل بر‌مي‌گردد و در سال‌هاي اخير براي تقويت روابط اقتصادي و سياسي خود تلاش کرده‌اند. اين سفر را مي‌توان از منظر استراتژيک براي درک پيامدهاي بالقوه آن براي هر دو کشور و منطقه گسترده تر مورد تجزيه و تحليل قرار داد. ايران و چين بيش از 50 سال است که روابط ديپلماتيک خود را حفظ کرده‌اند و روابط آنها در چند دهه گذشته به طور قابل توجهي تکامل يافته است. در دهه 1980، چين يکي از معدود کشورهايي بود که در طول جنگ ايران و عراق از ايران حمايت کرد، در حالي که ديگر قدرت‌هاي بزرگ کمک‌هاي نظامي و اقتصادي به عراق مي ‌کردند. پس از جنگ، چين با سرمايه گذاري در زيرساخت‌هاي کشور از جمله پروژه‌هاي انرژي و حمل و نقل به حمايت از ايران ادامه داد. در دهه 2000، ايران و چين شراکت استراتژيک خود را تقويت کردند و چين به بزرگترين شريک تجاري ايران و خريدار عمده نفت ايران تبديل شد. امروز ايران و چين شرکاي مهم اقتصادي هستند و چين مقادير قابل توجهي نفت از ايران وارد مي کند و در پروژه‌هاي زيرساختي مختلف در ايران سرمايه گذاري مي‌کند. با اين حال، روابط اقتصادي آنها به دليل تحريم‌هاي آمريکا عليه ايران پيچيده شده است که توانايي شرکت‌هاي ايراني را براي تجارت با شرکت‌هاي چيني که در ايالات متحده فعاليت دارند، محدود کرده است. به‌رغم اين چالش‌ها، چين به حمايت از ايران ادامه داده است و دو کشور اخيراً قرارداد مشارکت راهبردي 25 ساله را امضا کرده‌اند که شامل همکاري در بخش‌هاي مختلف اقتصادي است. چرا اين سفر در مقطع کنوني انجام شد؟ ايران و چين در اين سفر به دنبال چه مسائلي هستند؟ سفر رئيس جمهوري ايران به چين بعد از دو دهه، يک اقدام مهم است که مي‌تواند پيامدهاي بالقوه مثبت متعددي براي هر دو کشور داشته باشد. يکي از اهداف اصلي اين سفر تقويت روابط اقتصادي ايران و چين به ويژه در بخش انرژي است. چين به شدت به واردات نفت وابسته است و ايران يکي از تامين کنندگان اصلي نفت ارزان براي اين کشور است. ايران اميدوار است از طريق تقويت روابط اقتصادي با چين، تأثير تحريم‌هاي آمريکا را جبران کند و بازارهاي صادراتي خود را متنوع کند.يکي ديگر از اهداف مهم اين سفر تقويت روابط سياسي بين دو کشور است. ايران به دليل تقويت توان هسته‌اي و نيز اتهام نقض حقوق بشر و حمايت از نيروهاي مقاومت در منطقه ، به طور فزاينده‌اي از سوي آمريکا و متحدانش تحت تحريم شديد است.به همين دليل انتظار دارد با تقويت روابط با چين، بتواند جايگاه خود را در سطح جهان و منطقه بهبود بخشد و متحد قدرتمندتري در درگيري‌هاي خود با ديگر قدرت‌هاي منطقه‌اي به دست آورد. براي چين، سفر رئيسي فرصتي براي تقويت موقعيت خود در خاورميانه و به دست آوردن يک تامين کننده قابل اعتماد انرژي است. چين در سال‌هاي اخير مشارکت خود را در خاورميانه با تمرکز ويژه بر پروژه‌هاي انرژي و زيرساخت افزايش داده است. چين با تقويت روابط با ايران مي‌تواند به منبع قابل اعتماد نفت دسترسي پيدا کند و نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد. سفر رئيس جمهور رئيسي به چين در زمينه رقابت گسترده ژئوپليتيک بين ايالات متحده و چين نيز قابل توجه است. همزمان با اعمال تحريم‌هاي آمريکا عليه ايران، چين فرصتي براي گسترش نفوذ خود در منطقه و به دست آوردن اهرم فشار عليه ايالات متحده ديده است. چين با تعميق روابط اقتصادي و سياسي خود با ايران مي‌تواند سلطه آمريکا را در منطقه به چالش بکشد و نفوذ جهاني خود را افزايش دهد. سفر آقاي رئيسي رئيس جمهور ايران به چين يک اقدام مهم است که مي‌تواند پيامدهاي مثبتي براي هر دو کشور و کل منطقه داشته باشد. ايران و چين با تقويت روابط اقتصادي و سياسي مي‌توانند نفوذ خود را گسترش داده و سلطه آمريکا را در منطقه به چالش بکشند. با اين حال، روابط آنها به دليل تحريم‌هاي ايالات متحده بر ايران نيز پيچيده شده است که توانايي شرکت‌هاي ايراني را براي تجارت با شرکت‌هاي چيني که در ايالات متحده فعاليت دارند، محدود مي کند. به اين ترتيب، روابط ايران و چين در پاسخ به واقعيت‌هاي ژئوپليتيکي در حال تغيير به تکامل خود ادامه خواهد داد و جالب است که ببينيم اين رابطه در سال‌هاي آينده چگونه توسعه مي‌يابد. آمريکا از يک طرف بالن‌هاي چين را سرنگون کرده و از سوي ديگر در پشت پرده توسط وزير خارجه قطر براي ايران پيغام فرستاده است.تحليل شما از رويکردي که آمريکا نسبت به ايران و چين گرفته چيست؟ قطر در تلاش است که به نوعي نقش ميانجي را در رابطه ميان ايران و آمريکا بازي کند و به همين دليل بعيد نيست که بخشي از پيام در خصوص مذاکرات هسته‌اي و بخشي ديگر درباره کاهش تنش ميان تهران و واشنگتن باشد. زيرا مشخصا آمريکايي‌ها بعد از اتفاقات و اعتراضات چند ماه گذشته به طور کامل بر اين موضوع متمرکز شده‌ بودند که ببيند چه اتفاقي در درون ايران رخ مي‌دهد و بر اساس آن تصميم‌گيري کنند، اما الان با آرام شدن اوضاع سعي مي‌کنند کم کم فضا را براي بازگشت به ميز مذاکره فراهم کنند. در همين خصوص حتي وزير امور خارجه ايالات متحده در سخنراني خود در مصر هم عنوان کرده است که آن‌ها ديپلماسي را ترجيح مي‌دهند. البته ممکن است خيلي‌ها مخالف اين نظر من باشند، اما من به عنوان يک پژوهشگر پالس‌هايي را مي‌بينم و معتقدم که آمريکايي‌ها بدشان نمي‌آيد رابطه با ايران را حالا که تمام نهاد‌هاي قدرت يکدست شده است، بهبود بدهند. اين اتفاق در دوره‌هاي آقايان خاتمي و روحاني هم رخ داد، اما بنا به دلايلي تداوم نداشتند، اما الان شرايط متفاوت است و بعيد نيست اقدامات در پشت و پرده و غيرمستقيم در اين راستا صورت بگيرد. به اين دليل مي‌گويم غيرمستقيم، زيرا مقامات آمريکايي تمايلي براي تشديد فشار‌هاي افکار عمومي بر خودشان ندارند و خيلي‌ها در خارج سعي دارند فضاي ميان تهران و واشنگتن را به سمت جنگ و يا حداقل فشار و تحريم بيشتر ببرند. تجربه نشان داده است که نمي‌توان به طرف‌هاي اروپايي اعتماد کرد و اگر قصد حل مشکلات را داريم بهتر است به توافق برسيم. مخصوصا با توجه به مواضع اخير کشور‌هاي اروپايي، کاملا واضح است که ما نمي‌توانيم با آن‌ها به توافق برسيم يا حتي به عنوان واسط به آن‌ها اعتماد کنيم. البته پيش از مذاکره ما لازم داريم که مشکلات اقتصادي و اختلافات را رفع کنيم. آن زمان قطعا مي‌توانيم در راستاي رفع تحريم‌ها وارد مذاکره شويم. تنش بين آمريکا و چين بر سر بالن‌هايي که ساقط شده به چه ميزان در شرايط کنوني حائز اهميت است؟
در شرايط کنوني ما با دو روايت متضاد از سوي دو کشور مواجه هستيم. آمريکايي‌ها معتقدند اين بالن يک مسير مورب را از شمال غرب تا جنوب شرق آمريکا را طي کرده است و در نزديکي سواحل کاروليناي جنوبي با هواپيماي اف 22 منهدم شده است.البته در ابتداي ورود به خاک آمريکا در ايالت مونتانا در شمال غرب ديده شده منطقه‌اي که در آن مراکز حساس هسته‌اي وجود دارد.در حقيقت بالن چيني از مرز کانادا وارد شده و در ايالات مونتانا به حدي پايين آمده که با چشم عادي قابل رويت بوده است.آمريکا همچنين مدعي است مي‌توانسته در همان لحظات ورود به آسمان اين کشور منهدمش کند اما به علت اينکه نخواسته به شهروندانش لطمه‌اي وارد شود اقدامي نکرده تا بالن به روي اقيانوس برود. اما بايد توجه داشت که اين بالن به لحاظ حجمي به اندازه 3اتوبوس است. سوخت آن هم با جهت باد بوده و هم از سوخت خورشيدي استفاده مي کرده و کنترل از زمين هم داشته است. بنابراين فناوري پيشرفته‌اي که چيني‌ها به کار گرفته‌اند اين پرسش را به وجود مي‌آورد که چگونه توانستند اين بالن را از کانادا وارد خاک آمريکا کنند. البته آنها مدعي هستند به صورت اتفاقي وارد آمريکا شده است. اما چگونه اين بالن سر از اقيانوس اطلس درآورده است. با توجه به فناوري پيشرفته اين بالن بعيد به نظر مي‌رسد کنترل آن از دست چين خارج شده باشد. به نظر بنده اين کار يادآور رقابت‌هاي شوروي با آمريکا بود و اکنون در حال تکرار است، اما روايت چين متفاوت از اين ادعاست.پکن معتقد است اين بالن براي مسائل زيست محيطي و هواشناسي به آن منطقه رفته و مقاصد جاسوسي را دنبال نمي‌کرده است.پکن ابراز نارضايتي کرده و گفته که شرکت سازنده اين بالن در دادگاه‌هاي آمريکا شکايت خواهد کرد. برخي‌ها در داخل ايران با تکيه بر اينگونه حوادث مدعي مي‌شوند چين در مقابل آمريکا ايستاده است. در حالي که اين موضوع نشان دهنده اين است که چين با وجود روابط اقتصادي با آمريکا اما رويکردهاي سياسي و امنيتي خود را حفظ مي کند. چين در آمريکا حدود 2هزار ميليارد دلار سرمايه گذاري کرده است و آمريکا نيز حدود 1200 ميليارد دلار در چين سرمايه گذاري کرده است. در مجموع هم سالانه بيش از 400 ميليارد دلار روابط تجاري با يکديگر دارند.اين آمارها نشان مي‌دهد تقابل امنيتي و سياسي تاثيري بر روابط تجاري ندارد. اين يک پديده جالب است.آمريکا و شوروي کاملا مقابل يکديگر بودند و سطح تعاملات تجاري شان هم پايين بود.تعليق سفر بلينکن به چين نشان مي‌دهد حدي از تنش در روابط بين پکن و واشگتن به وجود آمده است که اگر بخواهيم واقع بينانه نگاه کنيم اينکه چيني‌ها بدشان نمي‌آيد از فناوري پيشرفته‌اي که بدست آوردند در راستاي کسب اطلاعات آمريکا استفاده کنند.