فرمول رفتار با طالبان

یک سال و نیم از قدرت‌گیری طالبان در افغانستان می‌گذرد، درطول این18 ماه همواره در ایران سه دیدگاه درباره پرونده افغانستان وجود داشته است. دیدگاه اول، دیدگاه افرادی است که عقیده داشته و دارند که تهران باید دخالت مستقیم ضدطالبان کند. به نظر، این افراد که چه در سال ۷۶ و چه در سال ۱۴۰۰ دیدگاهشان به شدت رد شد، به شکلی دیگر و با نزدیکی به برخی افراد موثر، تلاش کردند به گونه‌ای غیرمستقیم ایران را وارد پرونده داخلی افغانستان کنند. گروه بعدی افرادی هستند که عقیده دارند تهران هیچ راهی جز پذیرش طالبان نداشته و باید آن را بدون هیچ شرط و شروطی به رسمیت بشناسد. گروه سوم نیز بر تداوم روند فعلی، یعنی تحکیم حلقه پیوند با ملت افغانستان و همکاری در حد رفع نیازها با طالبان تاکید دارند. واقعیت این است که هنوز بسیاری از اهداف طالبان و توافقاتی که با آمریکا داشته اند برای ما نامشخص و حداقل مبهم است و واقعاً کسی نمی داند برای آینده افغانستان چه طرحی دارند و اصولاً تا چه حدی خودشان تصمیم‌گیرنده هستند و چگونه و در قالب چه سازوکاری می خواهند حکومت آینده را با وعده هایی که مبنی بر ایجاد حکومت عادلانه بر پایه دوری از عصبیت های قومی و قبیله ای می دهند، پایه‌ریزی کنند، از این رو به نظر می رسد با توجه به این شرایط، دیدگاه گروه سوم قابل قبول تر باشد. اما این روزها اگرچه هنوز ایران طرف طالبانی را به رسمیت نشناخته، حضور دیپلمات هایی با انتخاب طالبان در سفارت افغانستان درتهران هم در سطح جامعه ایران و هم افغانستان خبرساز شده است. بسیاری معتقدند که ایران نباید تا زمان تشکیل دولت فراگیر، سفارت را به طالبان تحویل می‌داد اما باید گفت که  اقدام تهران در حکم امتیاز سیاسی به دولت موقت وسرپرستی افغانستان نیست بلکه الزاماتی بین دو کشور وجود دارد که حل و فصل آن ها نیاز به همکاری های بیشتر دارد. همچنین باتوجه به این که حدود 5 میلیون مهاجر افغانستانی در ایران سکونت دارند، رسیدگی به امور کنسولی آن ها به همکاری دولت افغانستان نیازمند است ولی به دلیل نبود روابط دیپلماتیک بین ایران و طالبان، این مسئله به معضلی برای ایران و گرفتاری بزرگی برای مهاجران و اتباع افغانستانی تبدیل شده بود. از سوی دیگر بدنه‌ سفارت و دیپلمات ها نیز بیشتر متعلق به حزب جمعیت اسلامی بوده و از قدرت تصمیم‌گیری و توان اجرایی لازم که نیازمند هماهنگی با کابل است، برخوردار نبودند. از طرفی، حضور میلیون ها مهاجر در درون مرزهای ایران، هزینه‌های زیادی را روی دوش تهران گذاشته و خواهد گذاشت. این درحالی است که ایران قبل از قدرت‌گیری طالبان، بر اساس توافقات انجام شده با دولت اشرف غنی، سالانه هزاران نفر از مهاجران غیرقانونی  را به افغانستان عودت می‌داد و در صورت بازگرداندن آن ها به افغانستان، یکی از چالش های چند دهه‌ای ایران نیز حل خواهد شد. در این بین «شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان» متشکل از رهبران جهادی که فعلاً اکثرشان در ترکیه ساکن هستند نیز بیانیه‌ای علیه واگذاری سفارت افغانستان صادر کردند.البته بیانیه را فقط عطامحمد نور در صفحه‌اش منتشر کرد و سایر رهبران این شورا آن بیانیه را منتشر نکردند. اما این شورا درخصوص واگذاری کنسولگری افغانستان در استانبول ترکیه به طالبان تاکنون سکوت کرده و بیانیه‌ای نداده است. واگذاری سفارت افغانستان در تهران طوری انعکاس خبری یافت که گویا اولین سفارت افغانستان در خارج از کشور است که تسلیم طالبان می شود، حال آن که قبل از آن نیز سفارت افغانستان در پاکستان، چین و روسیه نیز تحویل طالبان شده بود.اما برخی هم  به مخاطرات امنیتی حضور نیروهای طالبان در سفارت افغانستان در تهران اشاره دارند، جدای از این که این مسئله چقدر اهمیت دارد و محل بحث است، باید به این نکته توجه داشت که طالبان از زمانی که قدرت را به دست گرفته اند، هنوز به وعده‌های خود نه فقط در قبال مردم افغانستان بلکه در تعامل با جمهوری اسلامی ایران عمل نکرده است. همچنان تنش های مرزی بین ایران و افغانستان گهگاه بر روابط دو کشور سایه می افکند. نیروهای طالبان همچنین پس از روی کار آمدن، حقابه ایران از رود هیرمند را قطع کرده اند که تبعات زیانباری برای کشاورزان در سیستان و بلوچستان داشته است و... که طبیعتا با درک این شرایط دستگاه دیپلماسی و مسئولان مربوط در کشور، ضروری است به دور از مدارا و سیاست محتاطانه و با دقت و نکته سنجی به این مسائل مهم توجه داشته باشند. رفتار ایران با طالبان باید براساس اقتضائات همسایگی باشد، نه مماشات کامل.