مشهد 150 سال قبل چه شکلی بود؟

جواد نوائیان رودسری – آدم‌ها، مانند همه موجودات زنده و غیرزنده، گرفتار بُعد چهارم هستند؛ زمان! اصلاً این بُعد چهارم دست و پای بشر را بسته‌است و اجازه نمی‌دهد از جایش تکان بخورد. به خاطر همین مسئله، شما، دست کم تا موقعی که گرفتار این کالبد مادی هستید، نمی‌توانید در آنِ واحد دو جا باشید، یا هر وقت دلتان خواست پَر بکشید و بروید به گذشته یا آینده؛ حتی با این ماجرای بُعد چهارم، نمی‌شود برگشت به یک ثانیه قبل! با این حال، آدم‌ها وقتی هوسِ کاری به سرشان می‌زند، ول کن ماجرا نیستند، مثلاً همین ناممکن بودن سفر به گذشته؛ هرچند نمی‌شود به عقب برگشت، اما حداقل می‌توان از آن نشانه‌ای، چیزی، برای آینده ذخیره کرد که وقتی هوس سفر به سرمان زد، برویم آن را ببینیم یا بخوانیم، بعد در ذهنمان، سفر کنیم به گذشته‌ای که دیگر گذشته! خوشبختانه زور بُعد چهارم، به خیال و تصورات ما نمی‌رسد. حالا با این تفاصیل، سفر کردن به مشهد 150 سال قبل، خیلی دور از دسترس به نظر نمی‌رسد؛ کافی است تاریخ را جست‌وجو کنیم و عکس‌های به جا مانده را ببینیم؛ خیلی زیاد نیستند، اما آن‌قدر عکس و نوشته در اختیار ما هست که جوابگوی یک سفر رؤیایی و جذاب باشد؛ یک سفر رؤیایی به 150 سال قبل. تناسب رنگ شهر و 37 برج دیده‌بانی آن مشهد از همان ابتدای شکل گرفتنش در هزار و 200 سال قبل، هویتی زیارتی داشت و مقصد زائرانی بود که از همه جای دنیا  به پابوس حضرت رضا(ع) می آمدند. شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا(ع)» روایت‌هایی از زائران مصری و حتی افرادی از اندلس نقل می‌کند که به مشهد آمدند، زیارت کردند و برخی، ماندند برای خدمت. بنابراین، وقتی از مشهد 150 سال قبل حرف می‌زنیم، زائران و مسافران، بخش دایمی و همیشگی آن را تشکیل می‌دهند و اصلاً، هویت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شهر، حول همین مقوله دور می‌زند. مشهد 150 سال قبل، هفت دروازه داشت که غیر از یکی، بقیه باز بودند و می‌شد از طریق آن ها وارد شهر شد؛ دروازه‌های «بالاخیابان»، «پایین‌خیابان»، «عیدگاه»، «ارگ»، «نوغان»، «سراب» و «میرعلی آمو». دروازه میرعلی آمو را بسته بودند؛ چون مشهدی‌ها اعتقاد داشتند اگر باز شود، بلایی بزرگ بر شهر نازل خواهد شد؛ حق هم داشتند، آخر در دوره صفوی هر وقت ازبک‌ها هوس غارتگری به سرشان می‌زد، از سمت همین دروازه به شهر هجوم می‌آوردند! مشهد 150 سال قبل، یعنی دوره‌ای که ناصرالدین‌شاه سلطنت می‌کرد، بارویی به طول بیش از هفت کیلومتر داشت و طبق گزارش برخی جهانگردان خارجی، به جز برج‌های دو طرف دروازه‌ها، 37 برج دیده‌بانی روی باروی شهر ساخته‌بودند؛ یعنی تقریباً هر 180 متر، یک برج دیده‌بانی. دیوار شهر، یادآور خاطرات دوره شاه تهماسب یکم صفوی (درگذشته 955 خورشیدی) بود. دروازه‌ها را از چوب ساخته‌بودند و آن طور که هانری دالمانی، جهانگرد فرانسوی، می‌نویسد، باروی شهر نیز، با کاهگل پوشانده شده‌بود و نمای خانه‌های شهر هم، اعم از کوچک و بزرگ، تفاوتی با نمای باروها نداشت. بنابراین، در مشهد 150 سال قبل، شما با شهری مواجه می‌شدید که رنگ آن از تناسب و هارمونی بسیار جذابی برخوردار و البته بسیار چشم‌نواز بود. ورود به شهر: از بالاخیابان یا پایین‌خیابان؟! 150 سال قبل، بستگی داشت که بخواهید از کدام طرف شهر وارد آن شوید. معمولاً مسافران از دو دروازه بالاخیابان و پایین‌خیابان که در دو سوی «خیابان» مشهد، به طول بیش از دو کیلومتر قرار داشت، وارد شهر می‌شدند. تراکم جمعیت شهر، طبق گزارش زین‌العابدین‌میرزای قاجار در کتاب «نفوس ارض اقدس»، در محله پایین‌خیابان بیشتر بود؛ پس اگر شما در سفرتان، برای ورود به مشهد، از دروازه این بخش عبور می‌کردید، با غلغله جمعیت، کوچه‌های تو در تو و دست‌فروش‌های متعددی روبه‌رو می‌شدید که در کنار کاروانسراها و تیمچه‌های پایین‌خیابان، دربه‌در به دنبال مشتری می‌گشتند. دروازه پایین‌خیابان، ورودی شرقی شهر مشهد بود. اما اگر می‌خواستید از ورودی غربی وارد شهر شوید، منظره‌ای که می‌دیدید، کاملاً فرق می‌کرد. دروازه بالاخیابان، در کنار باغ‌های بزرگ شهری قرار داشت و نمایی که مسافر می‌دید، به ویژه در بهار و تابستان، نمایی سبزرنگ و جذاب بود. در کنار نهر نادری که از وسط خیابان مشهد می‌گذشت و آب چشمه گیلاس و چند قنات مهم را به سوی حرم رضوی می‌برد، تعدادی آسیاب آبی وجود داشت که به آن ها در ادبیات قدیمی «طاحونه» می‌گفتند. علاوه بر این‌ها، در آن‌ منطقه، می‌شد ده‌ها یخچال سنتی را دید که یخ مورد نیاز شهر در تابستان، به وسیله آن ها تأمین می‌شد. آب نهر نادری، در مسیر بالاخیابان، بسیار تمیزتر بود؛ چون قرار بود آب نهر از حرم رضوی بگذرد، زائران و مجاوران، به احترام آن مکان مقدس، از آلوده کردن آب، خودداری می‌کردند؛ این وضعیت، در پایین‌خیابان و بعد از عبور آب از صحن عتیق حرم رضوی، دیگر وجود نداشت و استفاده از آب نهر نادری، به هر شکلی مجاز می‌شد! حرم و جذابیت‌های 150 سال قبل آن اما برگردیم به مهم ترین بنای شهر مشهدِ 150 سال قبل که در دوره ما و البته در دوره فرزندان و نوادگان ما  ، همچنان مهم ترین بنای شهر و بلکه دلیل شکل گرفتن مشهد است؛ یعنی حرم مطهر امام رضا(ع). خیابان مشهد، از دو سو، به حرم رضوی می‌رسید و این مکان مقدس، توسط محلات شش‌گانه مشهد، یعنی «نوغان»، «بالاخیابان»، «سراب»، «سرشور»، «عیدگاه» و «پایین‌خیابان» احاطه می‌شد. هر کدام از این محلات، از نعمت مجاورت حرم رضوی برخوردار بود. 150 سال قبل، هر کدام از محلات مشهد، برای خودش قبرستان مجزا داشت، اما مهم ترین قبرستان شهر، یعنی قبرستان «قتلگاه» در شمال حرم رضوی، جنبه عمومی به خود گرفته‌بود و حتی مردم دیگر مناطق ایران و   کشورهای همجوار نیز، اموات خود را برای دفن به آن‌جا منتقل می‌کردند. قتلگاهِ 150 سال قبل که نام خود را از واقعه سال 512ق و حمله مردم تابران به مشهد گرفته‌بود، وسعت بسیار داشت و شاید هزاران قبر را در بر می‌گرفت. در داخل حرم رضوی 150 سال قبل، افزون بر صحن عتیق که یادگار امیرعلیشیر نوایی (درگذشته 879 خورشیدی) و دوران حکومت سلطان‌حسین بایقرای تیموری بود و در دوره شاه‌عباس یکم صفوی (درگذشته 1007 خورشیدی) به چهار برابر اندازه اولیه گسترش یافت، صحن نو هم، در دوره فتحعلی‌شاه قاجار (درگذشته 1213 خورشیدی) بر زمینی موسوم به «باغ ایلخانی» پا گرفت و در دوره ناصرالدین‌شاه، یعنی همین عهدی که داریم درباره‌اش صحبت می‌کنیم، کارهای مربوط به معرق‌کاری و طلاکاری ایوان آن، رو به پایان بود. ایوان طلای این صحن، بعدها به «ایوان ناصری» معروف شد. در همین دوره، کتیبه‌های بسیار زیبای این صحن، توسط محمدحسین شهیدی مشهدی به رشته تحریر درآمد و در زمره آثار هنری نفیس و ارزنده جهان اسلام قرار گرفت. آثاری که همچنان بر اطراف ایوان‌های صحن نو، خودنمایی می‌کند. حکایت بازارهای مشهد بازارهای مشهدِ 150 سال قبل، مانند امروز، خیلی شلوغ بود. به غیر از کاروانسراهای پایین‌خیابان و چند کاروانسرای بیرون شهر که محل اتراق کاروان‌های مسافرتی و تجاری محسوب می‌شد، اصلی‌ترین بازار مشهد، در امتداد محله سرشور، از جنوب شهر، تا ضلع غربی حرم رضوی قرار داشت. این بازار، بعد از طی کردن محله سرشور و رسیدن به نزدیکی حرم، به میدان «سرسنگ» و محدوده حمام «مهدیقلی‌بیگ» می‌رسید و از آن‌جا، تا ضلع غربی صحن عتیق امتداد داشت و بعد از صحن نیز، تا ابتدای قبرستان قتلگاه، ادامه پیدا می‌کرد. این بازار، شامل تیمچه‌های مختلفی بود که اصناف گوناگون، مانند کفش دوزها، زرگرها، سنگ تراش‌ها، پوستین‌دوزها و ... در آن مستقر بودند و صدالبته، در فصل‌های زیارتی، جای سوزن‌انداختن نبود. ناصرالدین‌شاه در سفر سال 1262 خورشیدی به مشهد، در این بازار به تفرج پرداخت و دستورهایی برای زیباسازی آن صادر کرد. با این حال، آتش‌سوزی دهه 1340 خورشیدی، آثار آن زیبایی زایدالوصف را از میان برد و امروزه، تنها آب‌انبار «حوض چهل پایه» در بازار فرش مشهد، خبر از روزهای پررونق این بازار باشکوه می‌دهد. ثبت کنندگان خاطرات قدیم علاوه بر گزارش‌هایی که نویسندگان و محققانی مانند «اعتمادالسلطنه» در «مطلع‌الشمس» و «نوروزعلی بسطامی» در «فردوس التواریخ» آورده‌اند که می‌تواند گوشه‌ای از سیمای مشهد قدیم - مشهد 150 سال قبل - را در ذهن ما تداعی کند، خوشبختانه عکس‌هایی از این دوره تاریخی – حالا چند سال این‌ورتر یا آن‌ورتر، زیاد توفیری نمی‌کند – وجود دارد که می‌تواند به سفر رؤیایی ما، فضایی حقیقی‌تر بدهد؛ عکس‌هایی که توسط عکاسانی ایتالیایی مانند «آنتونیو جیانوزی» و «لوئیجی پِشِه» یا عکاسانی ایرانی مانند «عبدا... قاجار» و «آقارضا عکاسباشی» گرفته‌شده است و شما امروز، تعدادی از آن ها را مقابل دیدگان خود دارید.