هنر در کلام خدا

آرمان امروز- رها معيري: شنيدن آيه «يا ايّتها النفس المطمئنّة...» با صداي زنده ياد استاد «عبدالباسط» هنوز اشک‌ها را سرازير مي‌کند. تجربه شيريني که ما را برآن داشت تا درباره موسيقي نهفته در آيات قرآن و اين‌که فراز و فرودها و فواصلي که قاريان، قرآن را در آن چارچوب قرائت مي‌کنند خاستگاهش کجاست با صاحب‌نظران به گفتگو بنشينيم. موضوعي که البته بسياري از محققان را نيز به تفکر واداشته تا در اين زمينه پژوهش کنند و خاستگاه اين علم و هنر را بيابند  استاد «ايرج نعيمايي»، پژوهشگر تاريخ موسيقي کشورمان نيز از آن دست محققاني است که پژوهش‌هايي در اين زمينه انجام داده است.
  جرقه اوليه ايجاد اين علم و هنر قرائت قرآن را چه کساني و در کجا زدند؟
دوره عباسي، دوره آغاز اين علم و هنر بود. در زماني که «اسحاق موصلي» به همراه «ابراهيم» پدرش و دايي‌اش زلزل(عود نواز) بودند. ابراهيم اصالت شيرازي داشت و مادر اسحاق از اهالي شهرري بوده است. اين خاندان فواصلي را اختراع کردند که اين فواصل بعدها مبناي موسيقي در جهان اسلام شد و تمام موسيقي مقامي جهان اسلام در چارچوب اين فواصل گنجانده و از آن تعبير به ادوار شده است. شخصي به نام «صفي‌الدين ارموي» اهل اروميه در قرن هفتم هجري براساس اين فواصل کتابي به نام «ادوار موسيقي» به چاپ رساند و با استفاده از دواير، دور، دايره و حرکت‌هاي اسليمي که معمولاً در هنرهاي ديگر نشاني از آن داريم، طراحي اين موسيقي را بنيان گذاشت و فواصلي را ايجاد کرد که بعدها با تعبيرهاي متفاوتي از آن نام برده شد و تا امروز رسيد. همچون نشيت، مقام، برسام، دستگاه، رديف و هر عنواني که در جهان اسلام اطلاق مي‌شود. فواصلي که توسط اين افراد شکل گرفت براساس کار علمي انجام شد و آنان بنياني را گذاشتند با ماهيت ديني که ايراني بود.
  از ديد برخي اين افراد عراقي بودند، در حالي که بنا به گفته شما ايراني هستند، به نظرتان چرا تنها ايرانيان توانستند چنين بنياني را بنا کنند و مـوسيـقيدانان ساير کشورها از اين کار عاجز بودند؟


تمدن ايراني داراي سابقه‌اي کهن‌تر از اسلام است و تجاربي که ايرانيان در دوره‌هاي مختلف تاريخي ازجمله در دوره هخامنشي داشتند به ياري آنان آمد تا توانستند اين کار را انجام دهند و اين فعاليت بسيار عالمانه توسط اين دانشمندان انجام شد.  اسحاق از بزرگترين شخصيت‌هاي زمان خود بود.
همچنين افرادي همچون «ياقوت مستعصمي» نزد صفي‌الدين تلمذ مي‌کردند و اين افراد بنيان موسيقي دوره اسلامي را پايه گذاشتند. اين بنيان مربوط به فواصلي است که ما تعبير به فواصل دوره اسلامي يا ماهيت موسيقي اسلامي مي کنيم و بخش هويت ايراني آن نيز درموسيقي‌هاي نواحي ايران در خراسان، کردستان، بلوچستان و... قابل مشاهده است. لازم است اشاره کنم که موسيقي قرآن يک ماهيت دارد که توحيدي است و يک هويت دارد که ايراني است. بخش ماهيت تماما مديون ايرانيان است.
ايرانيان فواصلي را ايجاد کردند که نه تنها در موسيقي اسلامي بلکه در الحان مذهبي قرائت قرآن هم به کار برده مي‌شود. دستگاه هاي «سه گاه»، «چهارگاه»، «راست پنجگاه»، «همايون»، «نوا»، «شور» و تمامي دستگاه‌هايي که وجود دارد و 12 مقامي که در موسيقي مقامي داريم، در قرائت قرآن نيز رعايت مي‌شود و الحان ديني و عبادي که به نوعي تقدس و طهارت دارد، عموماً در اين قالب‌ها خوانده مي‌شود و اين فواصل مشترک است زيرا ماهيت يکي است.
  آيا اين شخصيتها همه با قرآن رابطه تنگاتنگ داشتند؟
بله، به عنوان مثال «اسحاق محدث» در عصرش او را به عنوان يک موسيقيدان نمي‌شناختند بلکه او به محدثي مشهور بود و «عاصم» قاري مطرح شاگرد وي بوده است. من اعتقاد دارم که اين، افراد چون گرايش ايراني و شيعي داشتند به خاندان اهل بيت متصل بودند و براي فرار از اشرافيت و مسائل حواشي حکومت به خاندان اهل‌بيت  پناه بردند و از اين نمونه حتي مي‌توان به هنرمنداني همچون فردوسي، مولوي و... اشاره‌کرد.
به نظرم همين دليل سبب اتصال بيشتر اين موسيقيدانان با اهل بيت مي شد و مي‌توان اين فرضيه را مطرح کرد که چون اسحاق خودش زمان ائمه معصوم‌(ع) را درک کرده است مبناي قرائت ائمه را ملاک تدوين اين علم گذاشته و قاريان در اين چارچوب خواندند. من معتقدم افرادي همچون اسحاق قطعاً از خاندان اهل بيت بهره بردند و از همين رو مباني که تدوين کردند در قرائت قرآن به کار گرفته مي‌شود و از اين فواصل بعدها موسيقي مقامي و رديفي شکل گرفته است. همان گونه که در روضه‌خواني، تعزيه و نوحه‌خواني از اين فواصل بهره گرفته مي‌شود.
  با توجه به صحبت هاي شما اين فواصل ماهيت ايراني دارد پس چرا برخي قرائت قاريان مصر را قرائت برتر جهان اسلام ميدانند؟
درست است که مبدع اين فواصل ايراني‌ها بودند اما مجريان آن در بخش عربي به خصوص کشورهاي مصر و شمال آفريقا بهتر توانستند آن را حفظ کنند چون از جهت کيفيت فيزيک صدا اين کشورها که به منطقه استوا نزديک هستند قابليت‌هاي آوازي بيشتري دارند و افراد توانمندي داشتند که اصطلاحاً از ششدانگ صدا برخوردار بودند و لحن عربي ملاک اين اجراي فواصل در قرائت قرآن است. به اين دلايل در آنجا بيشتر به کار برده مي‌شود و قاريان مصري قرآن را نيکوتر قرائت مي‌کنند.
در ايران تعداد قاريان از نظر کمي حتي بيش از ساير کشورهاي اسلامي است اما هنوز حرف نخست را در قرائت قرآن مصريان مي‌زنند زيرا در طول تاريخ و ساليان گذشته پس از اسلام قرائت قرآن استمرار داشته و قاريان براساس دستگاه‌هاي موسيقي آموزش مي‌ديدند و افرادي در اين مکتب رشد يافتند که قرآن را حيرت‌انگيز مي‌خوانند و به قول يکي از استادان آن گونه تلاوت مي‌کنند که انگار همان گونه نازل شده است.
  به نظرتان کشورمان در اين ميان چه جايگاهي دارد؟
در 20 سال اخير گسترش فرهنگ قرآني و قرائت قرآن را شاهدبوده ايم و آموزش خوبي در اين زمينه صورت مي‌گيرد که اين روند در آينده نويد دهنده پيشتازي قاريان ايران در مقابل ساير قاريان است. هر چه به مسئله آموزش فني قرآن بيشتر توجه شود نتايج درخشاني را در زمينه تربيت قاريان برجسته شاهد خواهيم بود. اين را هم بگويم همه حروف داراي موسيقي است و بايد از مخارج درست تلفظ شود. بافت قرائت قرآن پيچيدگي دارد و قاري لازم و واجب است که اين مباني را فرا بگيرد و از عهده اداي صحيح کلمه و حروف برآيد.
  کمي برايمان درباره لحن حزنانگيز قرآن بگوييد، چرا لحن حزنانگيز قرآن غالبتر است؟ آيا اين به انتخاب قاريان است يا اينکه دستگاههاي قرآن اينگونه چارچوبي دارند؟
هر مقامي يک قابليت دارد مثلاً چهارگاه بافتي حماسي دارد، يا دشتي به ذات حزن‌انگيز است، گرچه در عين حال قاري مي‌تواند با قابليت شخصي خود اين دستگاه‌ها را تغيير دهد. قاري مي‌تواند به اقتضاي مفهوم آيه مثل سوره الحاقه که ابتدايش درباره حالات جهنميان و کساني که نامه اعمالشان به دست چپ آنها داده مي‌شود، از دستگاه‌هاي محزون استفاده کند و قسمت‌هايي از سوره که مربوط به توصيف حالات بهشتيان است در دستگاه‌هاي شاد قرائت کند و تمامي اين موضوعات برمي‌گردد به اين‌که قاري معناي آيات را بداند و مشکل ما نيز در قرائت اين است که برخي قاريان چون مفهوم را نمي‌دانند اين دقت را ندارند که آيه را در چه گوشه و مقامي اجرا کنند.