بارانداز نشوی آقای دبیر!

اميد مافي
برنده طلاي المپيک سيدني، بيست و سه سال پس از فتح دايره طلايي حالا در قامت سکاندار فدراسيون کشتي گويي نخواسته و نمي تواند در اتمسفري آکنده از آرامش و دور از تشنج کارها را پيش ببرد. حاليه که بازوانِ گوش شکسته چهل و پنج ساله پنهان شده اند و او بر سرير صدارت تکيه زده، انتظار اين است از عرصاتِ مشوش بيرون بيايد و در هر وضعيت تب آلودي در جلد مديران مذبذب فرو نرود. مردي که دم از فضايل غلامرضا تختي و عبداله موحد و امامعلي حبيبي مي زند و قلندران کشتي را ستايش مي کند، در ميدان عمل به گونه اي ديگر مي انديشد و از کـــران تا به کران در اقيانوس احساس غرقه مي شود تا دورتر از لوکيشن هاي احساسي انگشت حيرت به دهان بگيريم. برخورد تند و عجيب ناخداي کشتي با يک خبرنگار در مجمع انتخابات کشتي مازندران اتفاقي نيست که اين استاد دانشکده مديريت به لطف دوستان خبرنگارش بتواند در جهت لاپوشاني آن گام بردارد. برخورد چکشي و دور از اخلاق همراه با واژه هاي دلخواه و عتاب و خطاب ديگراني که قطعا در جبهه مقابل دبير جاي نگرفته اند، قهرماني که در آتن خاک و ناچار به خداحافظي با دوبنده سرخ خويش شد را در اتمسفري ديگر در آستانه خاک شدن قرار داده است. چه اينکه او اگر نتواند از گردابي چنين هايل جان سالم به در کند و فرو نچکد، روي پل به بارانداز شدن محتوم تن خواهد داد و اسير بازي هاي پيچيده سياسي خواهد شد. نسيان درد وحشتناکي است و کساني که از اتفاقات گذشته درس نگيرند به حتم در افق هاي پيش رو دچار فرسايش شده و با قيقاجي عجيب به انتهاي دره ناکامي سقوط خواهند کرد. حادثه ساري که در پلک بهم زدني در فضاي مجازي وايرال شد، شايد آخرين اولتيماتوم به مردي باشد که به نظر مي رسد وقتي عنان از کف مي دهد،قدرت کنترل خشم خود را نخواهد داشت و در جاده هاي لغزنده گير مي کند. دبير که همه مدال هايش را به موزه آستان قدس رضوي اهدا کرده براي ماندن در جمع کثير توده بايد هاي و هوي حاکم بر فضاي مديريتي را ناديده بگيرد تا گّرد حسرت بر دفترش باقي نماند و در گذر زمان به مديري سوخته بدل نگردد. راستي که روزگار چه ها که با شکسته خوابان محبوب نمي کند. روزگار بي رحم که فارغ از باور کور و کر برخي به وقت لزوم نامداران را از اصل و اسب به زمين خواهد زد و پاسخي مناسب به تشويش هاي فراوان نخواهد داد. حالا اين گوي و اين ميدان آقاي دبير. عصبيت و دندان خشم را به منتقدان نشان دادن و دوري از انعطاف تاکنون فرجام خوبي براي قهرمانان ما نداشته است. در چنين شرايطي دوست نداريم چشم به سوگ مديران جوان و آينده دار، تّر کنيم و به خاک افتادن رييس و دبير و هر شخصيت ديگري که بي هراس به سمت دره سقوط پيش مي رود را به تماشا بنشينيم و دم نزنيم.