«فراخوان نخبگان» آن‌هم با شما پیران افسرده‌حال تمامیت‌خواه؟!

چندرویی وحشتناک این حزب و این فرد که تک‌ساحتی‌ترین و غیرتکثرگرا‌ترین شیوه مدیریتی را در دوره دولت سازندگی دنبال می‌کردند، فقط در خاطرات مرحوم هاشمی آنچنان متبلور است که بی‌نیاز از هر تحقیق تاریخی دیگری است. خلاصه خاطرات مرحوم هاشمی این می‌شود که بسا مسئولان و شخصیت‌های سیاسی که پشت اتاق ایشان در صف بودند تا مرحوم هاشمی در مسیری خلاف قانون و با سفارش و توصیه همه قوانین را دور بزند. خط به خط خاطرات این است: «فلانی آمد. تقاضا داشت توصیه کنم که به فلان امتیاز [فرا قانونی]برسد. گفتم کمکش کنند!»
در همین خاطرات مرحوم هاشمی صراحتاً آمده است که خاتمی فقط اندکی بعد از ریاست‌جمهوری‌اش برای تعیین رئیس‌قوه قضائیه به هاشمی فشار می‌آورده است؛ و برای یکدست‌کردن مجلس با نمایندگان همسوی دولت، در دفتر هاشمی برنامه و نقشه می‌کشیده است و این نقشه‌کشی حتی برای آینده نظام هم در آن زمان یعنی سی‌سال قبل جریان داشته است. حالا خاتمی از اینکه مبدع اصطلاح «مردم‌سالاری دینی» بوده اظهار پشیمانی می‌کند و دل در سودای دموکراسی لیبرال می‌برد. کاش خاتمی در همین ایام تحرکات جدید توضیح می‌داد که چطور هم لیبرال دموکراسی می‌خواهد و هم برای تعیین تکلیف برای نظام و رؤسای قوای دیگر در دفتر شخصی که مسئولیت قانونی برای این تغییرات نداشته لابی می‌کرده است؟! مردم کجای آن تصمیمات خاتمی و هاشمی در اتاق دربسته بودند وقتی او فهرست رؤسای موردنظرش را برای ریاست قوه قضائیه به هاشمی می‌داد و برای بقیه قوا و ارکان نظام نیز لابی می‌کرد؟! چرا اصلاح‌طلبان درباره این تمامیت‌خواهی خاتمی و این چندرنگی او در اظهارات اخیر ساکت‌اند؟! تمامیت‌خواه بودند وقتی تمامیت‌خواهی مد نبود و الان پرستیژ مرزبندی با مشی سیاسی غیرتکثرگرا به خود می‌گیرند؟!
مرعشی در اظهاراتش در جلسه حزب سازندگی سعی می‌کند نظام را از مشی احتمالی خاتمی و اصلاح‌طلبان که به‌زعم او می‌خواهند خطی عمل کنند و بگویند یا اصلاحات پانزده‌گانه خاتمی را عمل کنید یا ما وارد انتخابات نمی‌شویم، بترساند! ظاهراً اصلاح‌طلبان از خاتمی تا حزب سازندگی چنین تصور کرده‌اند که جمهوری اسلامی برای انتخابات اسفند نگران مشارکت است و اکنون وقت خوبی برای باج‌خواهی است. اگر چنین باشد، تحلیلی وارونه و نشان خواب عمیق سی‌ساله است. ۱۰ سال پیش نیز اصلاح‌طلبان به تصریح همین آقای مرعشی امیدی به اقبال مردم به خود نداشتند و مرحوم هاشمی را زیر فشار گرفته بودند تا وارد انتخابات شود و سپس به‌نفع نامزد حزب مشارکت و خاتمی کنار برود. مرعشی همین اواخر دراین‌باره سخنی گفت که هرچند به فاصله یک‌روز با اصرار حزب مشارکت مجبور به پس‌گیری آن حرف شد، اما غوغای تمامیت‌خواهی و لابی‌گری به جای قانونمداری و مردم‌سالاری از خط خط آن موج می‌زد. مرعشی گفت: «دوستان حزب مشارکت و متحدانشان مرتب پیش آقای هاشمی می‌رفتند که آقا! شما بیایید. من می‌گفتم بچه‌ها! این بازی را با آقای هاشمی نکنید. شما که نمی‌خواهید از آقای هاشمی حمایت کنید، شما می‌خواهید که با بودن آقای هاشمی کاندیدایتان تأیید صلاحیت شود. شما دارید هاشمی را برای خودتان
هزینه می‌کنید.»


یک بساط خان‌سالاری و تمامیت‌خواهی بین مرحوم هاشمی و خاتمی و احزاب اصلاح‌طلب پهن بوده است و همه چیز را درون همین بساط جفت‌و‌جور و رتق‌وفتق می‌کردند و بالای سر این گردهمایی فامیلی، تابلوی پلورالیسم و تکثرگرایی و اجماع‌باوری و عبارات فریبنده دیگر می‌آویختند. مشارکت مردم در انتخابات را اگر خودشان به قدرت می‌رسیدند، نشانه شعور بالای اجتماعی و انتخاب دقیق و هوشیارانه و معنادار می‌دانستند و اگر خودشان به قدرت نمی‌رسیدند، با توهین به مردم آن را نتیجه پخش‌شدن سیب‌زمینی قبل از انتخابات و تقلب در صندوق و فریب‌خوردن مردم می‌دانستند و فریاد می‌زدند.
حتی یک بار برای تعیین پشتوانه مردمی احزاب اصلاح‌طلب، فراخوان تجمع و گردهمایی ندادند، اما برای ریز و درشت آنچه ادعا می‌کنند تقاضای فراخوان و همه‌پرسی می‌دهند. برای بیانیه‌ها و ادعا‌های سیاسی احزاب اصلاح‌طلب، شأن علمی و بالاتر از آن ریاضیاتی قائل می‌شوند که هیچ خطایی در پیش‌بینی ندارد، اما پایه‌ای‌ترین مبنای سیاست را که مشارکت مردم و داشتن احزاب پرطرفدار است، نادیده می‌گیرند، یا در اتاق‌های دربسته همه‌چیزخوری می‌کنند یا اگر رقیب با مشارکت مردم به قدرت رسید کشور را به آشوب می‌کشانند تا انتخابات باطل شود. در صحنه و پشت تریبون، تئوری «گفت‌وگوی آزاد درون‌گروهی و برون‌گروهی» می‌دهند، اما در عمل تهدید می‌کنند که یا اصلاحات پانزده‌گانه ما را بپذیرید یا نظام و انتخاباتش را تحریم می‌کنیم.
کاش یک بار برای همیشه خاتمی پشت تریبون می‌آمد و شاخص‌های اصلی لیبرال‌دموکراسی موردنظرش را که در آن یک رئیس‌جمهور منتخب می‌تواند با یک فرد غیرمسئول در یک اتاق دربسته برای رؤسای قوای دیگر و مواد قانون اساسی نقشه تمامیت‌خواهی بکشد، شرح می‌داد، شاید دانشکده‌های علوم سیاسی جهان از او برای معرفی به عنوان واضع تئوری‌های جدید سیاسی دعوت می‌کردند!
مشی اصلاح‌طلبی از آغاز حول مرحوم هاشمی بار‌ها چرخش کرده است. اول او را کنار زدند که در تاریخ هست. بعد دور او جمع شدند تا مرحوم را وسیله ابقای خود کنند. بعد از چندبار چرخش دیگر حالا که او نیست تا از خود دفاع کند هرچه را بخواهند به او نسبت می‌دهند. مرعشی و فرزندان هاشمی و اعضای حزب سازندگی هفته‌ای یک‌بار ادعا می‌کنند که اگر هاشمی بود الان مشکلات مملکت حل می‌شد و در همین فراخوان نخبگانی هم به سیاستمداران و اقتصاددانان جوان اشاره ندارند بلکه به همان جماعت افسرده دماغی ارجاع می‌دهند که دوباره در آستانه یک انتخابات بوی کباب دماغ‌شان را تیز کرده است. البته مرعشی در اظهارنظری مرحوم هاشمی را فاقد درک مدیریت سیاسی معرفی کرد: «در مدیریت سیاسی به او (هاشمی) نمره ۱۳ یا ۱۴ می‌دهم»! و معلوم نیست با این نمره ضعیف مردودی چطور هر روز آرزوی بازگشت روح مرحوم هاشمی برای نجات کشور را دارد و اتفاقاً نجات کشور را در مدیریت درست سیاسی می‌داند! چنین متناقض‌نما و مفلوک!
اکنون فعال‌شدن خاتمی و روحانی و حزب سازندگی برای انتخابات اسفند واجد چند مسئله پارادوکسیکال مهم است. آن‌طور که از اظهارت ایشان معلوم است، قصد دارند با سه دستاویز به عرصه انتخابات وارد شوند: «یک/ تنها راه نجات کشور همان برجام است و دولت فعلی هم دنبال همان برجام «ما» است، ولی فقط ما می‌توانیم آن را احیا کنیم؛ دوم/مسئله حجاب دیگر باید عرفی شود و بر شرعی و قانونی بودن آن تأکید نشود؛ سوم/رفراندوم دوای درد‌های کشور است.».
اما سران اصلاحات و سازندگی در تاریخ خلاف این سه رویه عمل کرده‌اند! از آقای روحانی به‌عنوان یکی از پیشگامان اجباری‌کردن حجاب در ارتش و ادارات یاد می‌شود، مرحوم هاشمی در خطبه‌های نمازجمعه صراحتاً کم‌حجاب‌هایی را که به قول خودش «اندکی از موی سر» را بیرون گذاشته بودند، تهدید به بازداشت و اعزام به اردوگاه‌های کار اجباری می‌کرد و بوقچی‌های رسانه‌ای آنان در زمانه مسئولیت سختگیرانه‌ترین برخورد‌ها را برای حجاب زنان داشتند. در بحث برجام هم موفقیت و توانایی آنان هنوز آثارش برجاست! یک «تقریباً هیچ» خشک‌خالی که در ادامه به‌رغم هشت‌سال ممارست و گردن‌کج‌کردن مقابل غرب و امریکا هم نتوانست دستاوردی داشته باشد و خسارتی مادی و معنوی برجاگذاشت که باید برای پیدا کردن نمونه آن از هخامنشیان تا زمانه آنان را مرور کنیم. جه تضمینی هست که شما بعد از به‌قدرت رسیدن دوباره هوس اردوگاه‌های کار اجباری نکنید یا ترامپ دوباره شما را از برجام بیرون نکند، یا دوباره در عین در دست‌داشتن قدرت، ادای اپوزیسیون در نیاورید که رئیس‌جمهور منتخب‌تان مثل خاتمی ۷۶ به شما نگوید «من نمی‌توانم همزمان رئیس‌جمهور و اپوزیسیون باشم»؟! چرا مردم باید هزینه گزاف تغییرات و تبدیلات شما را هرچندسال یک‌بار بدهند؟!
اما رفراندوم! پیشنهاد آن است که اصلاح‌طلبان «فولکس‌واگن» حزب خود را اگرچه به‌عنوان یک موجود تخیلی برای تخمین میزان مشارکت مردمی و طرفداری از حزب به مزایده بگذارند! اگر انتخابات ۷۶ را نشانه مقبولیت خود می‌دانند، انتخابات ۸۴ را هم باید نشانه منفوریت خود تلقی کنند. اگر به انتخابات باور ندارند، یا گمان می‌کنند نظام «یک‌در‌میان» انتخابات را «سالم و تقلبی» برگزار می‌کند، ودر سالم‌ها آن‌ها پیروز می‌شوند و در تقلبی‌ها آن‌ها شکست می‌خورند، با چنین موجودات وهمی حرفی باقی نمی‌ماند.
مرعشی و حزب‌سازندگی و خاتمی و اصلاح‌طلبان هیچ‌جا مثل خاطرات مرحوم هاشمی رسوا نشده‌اند. باید آن استخر را که مرحوم هاشمی در هر صفحه از خاطرات خود یک‌بار شیرجه‌زدن در آن را به‌عنوان بخشی مهم از خاطرات یادآوری می‌کند، با گلاب پر کرد و به موزه تبدیل کرد که مرحوم هاشمی را سرکیف و تازه‌دماغ می‌کرده است تا این حوصله کند و این خاطرات را بنویسد!