جاي خالي روزنامه‌نگاري مستقل در روايت ايذه

وقوع دو قتل دلخراش در ايذه و در زادروز كيان پيرفلك، بار ديگر وجدان عمومي جامعه را آزرد و درگير ابعاد مختلف آن كرد. درباره اين حادثه و ابعاد سياسي - امنيتي آن و پيش‌بيني‌پذيري چنين اتفاقي و تداوم خشونت‌ها و راه‌هاي كنترل آن جاي گفت‌وگوهاي زيادي هست، اما يك مساله مقدم بر اين مباحث وجود دارد و آن مطلع شدن از اصل واقعيت حادثه رخ داده است. در اين ماجرا چه گذشت، طرفين ماجرا چه مي‌گويند و افراد محلي و بي‌طرف چه روايتي دارند. اينها كار گزارشگري ژورناليستي است. احتمالا هيچ رسانه مستقلي امكان يا تمايلي براي اين كار نداشته باشد. هنوز از درد آخرين انجام وظيفه اين گونه رها نشده‌ايم و نيلوفر حامدي و الهه محمدي دقيقا در پي چنين انجام وظيفه‌اي ماه‌هاست در بازداشت به سر مي‌برند. شايد گفته شود اتهامات آنها موارد ديگري بوده است. بسيار خب؛ ولي پيرو انجام وظيفه روزنامه‌نگاري خود گرفتار بازداشت و پرونده قضايي شده‌اند وگرنه همان موارد ديگر هم كه ادعا مي‌شود، امروز برايشان موجب دردسر نشده بود. بگذريم. حالا بايد به روايت چه كسي در اين باره اعتماد كنيم؟ نيروي انتظامي كه يك طرف دعواست. صدا و سيما هم همين طور. نهادهاي رسمي ديگر به همين ترتيب. چه نهاد مستقلي براي روايت بي‌طرفانه وجود دارد كه اكثريت خاكستري و دغدغه‌مند حقيقت آن را باور كند؟ نقش نهادها و نيروهاي مستقل و بي‌طرف واسط ظاهرا در هيچ حوزه‌اي قرار نيست جدي گرفته شود. احزاب و ميانه‌روها در سياست، سمن‌ها در حوزه‌هاي مدني، نهادي با كاركرد شوراي نگهبان براي موضوعي چون انتخابات و داوري بر اساس قانون اساسي، روزنامه‌نگاري مستقل و قدرتمند در ميان حوادث و موضوعات مختلف اجتماعي و سياسي و فرهنگي و  از همه مهم‌تر عدليه مستقل و بي‌طرف كه حداقل برداشت عمومي درباره‌اش اين گونه نيست. در اين بين مي‌خواهم بر نقش روايتگري مستقل و موثق تاكيد كنم.   منطقا كسي نبايد انتظار داشته باشد كه روايت صدا و سيما هر قدر كه حرفه‌اي به نظر برسد مورد قبول اكثريت جامعه قرار بگيرد. اين رسانه حتی ظاهر بي‌طرف را هم نه خواسته و نه توانسته رعايت كند. در هر اختلافي كه رخ داده، اين رسانه يك طرف دعواست. مي‌ماند رسانه‌هاي ديگر همچون روزنامه‌ها. آيا امروز مدير مسوول و سردبيري هست كه ريسك فرستادن روزنامه‌نگاران خود به ايذه براي تهيه گزارش مستقل را به جان بخرد؟ احتمالا در بين روزنامه‌نگاران هنوز آرمانگرايي‌هاي فراواني هست تا تن به خطر بدهند و به دل ماجرا بزنند، اما مديران و سردبيران هنوز عاقبت دو روزنامه‌نگار در بند پيش چشم‌شان است. و تازه فرض كه رفتند و گزارش را تهيه كردند؛ اگر نتيجه گزارش‌شان خلاف روايت رسمي باشد چه؟ آيا امكان انتشار بي‌دغدغه آن را دارند؟ آيا هنوز معلوم نشده كه با فرض هزينه‌هاي موردي كه چنين نقش‌آفريني رسانه‌ها براي حاكميت دارد، در مجموع و در يك نگاه كلان، وجود چنين ظرفيتي براي كشور و فيصله‌بخشي بسياري از اختلافات و خصومت‌ها لازم است؟