مسئله ای حیاتی که اولویت نظام برنامه ریزی نیست!

دیری نپایید که محیط زیست از مفهومی روشنفکرانه و دغدغه ای محدود به برخی خواص جامعه به دغدغه ای عمومی تبدیل شود. سال های نه چندان دور، محیط زیست در کشور ما دغدغه ای صرفا متعلق به طبقه متوسط و روشنفکر محسوب می شد. حفظ فضای سبز، جلوگیری از قطع درختان و از بین بردن پوشش جنگلی و تفکیک زباله، دغدغه هایی بود که عموما به قشر نخبگان جامعه محدود می شد اما از زمانی که گرد وغبار نفس اهواز را گرفت، خشکی و قطع حقابه هیرمند، کشاورزان سیستانی را مستاصل کرد و دریاچه ارومیه به عنوان نگین شمال غرب ایران و خاطره جمعی مردم آذری زبان کشورمان، هر سال خشک و خشک تر شد، مسئله محیط زیست دغدغه عموم مردم شد. مردمی که می دیدند گردوغبارهای ناشی از کانون های داخلی و کشورهای همسایه چگونه راه تنفس آن ها را تنگ کرده و امکان زندگی در برخی مناطق کشور را سخت کرده است. برای شهروند اهوازی که به چشم خود دیدم به قصد مهاجرت به مشهد آمده است و از وی شنیدم که می خواهد از محل کار خود در اهواز به مشهد انتقالی بگیرد، مسئله تغییر اقلیم و امکان فرار از گرمای 50 درجه همراه با گردوغبار و کمبود آب با کیفیت، مسئله ای حیاتی است که وی را به مهاجرت از جنوب غرب به شمال شرق ایران و زندگی در جوار حرم امام مهربانی ها حضرت علی بن موسی الرضا (ع) سوق می دهد اما شاید بتوان گفت مشهد و برخی مناطق دیگر کشور نیز تا نزدیک شدن به آن چه که در خوزستان، سیستان و بلوچستان و آذربایجان شرقی و غربی به وقوع پیوسته فاصله ای ندارد. دوشنبه هفته قبل، 2 مرداد در گزارشی با تیتر «موج بیابان زایی؛ هجوم ریزگردها» آمارهای عجیبی از تغییر اقلیم در خراسان رضوی منتشر شد. در این گزارش براساس اظهارات مدیر کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان آمده است: «طی چهار سال، بین سال های 1397 تا 1401 کانون های گرد و غبار در استان افزایش دو برابری داشته و تعداد آن به 30 مورد رسیده است. تقریبا نیمی از مساحت استان دارای اقلیم بیابانی است که حدود نیمی از این مساحت نیز تحت فرسایش بادی قرار گرفته است. طبیعت نیز یاری نمی دهد و میزان بارش در مشهد در سال های گذشته که به طور میانگین 200 میلی متر بوده، در سال آبی جاری به رقم بی سابقه 85 میلی متر رسیده است! از سوی دیگر، کمبود اعتبارات منجر شده است که 4 میلیون هکتار از اقلیم بیابانی استان تحت کنترل قرار نگیرد.» این ها به وضوح نشانه یک تغییر اقلیم است. ممکن است این تغییر اقلیم پایدار نباشد و با افزایش بارندگی از تبعات تغییر اقلیم و خشکسالی ناشی از آن و معضلاتی نظیر فرونشست زمین در غرب دشت مشهد، افت شدید سفره های آب زیرزمینی، افزایش بیابان‌ها و ازدیاد گرد وغبار، رهایی یابیم اما برخی پیش بینی های بلندمدت و روند طولانی مدتی که به طور تدریجی کاهش بارندگی و افزایش شدید مصرف در این خطه را نشان می دهد، به ما می‌فهماند که مسیر تغییر اقلیم به عقب باز نمی‌گردد و خوش بینانه ممکن است سرعت تغییر اقلیم کندتر شود. انتظار می رود چنین مسئله ای، مسئله اول استان خراسان رضوی و استان هایی که درگیر پدیده تغییر اقلیم هستند باشد اما پرسش این است که در عمل و در مهم ترین اسناد بالادستی مرتبط با برنامه ریزی توسعه، چگونه به این مسئله نگاه شده است؟ بررسی لایحه برنامه هفتم توسعه نشان می دهد که به جز یک سری احکام کلی درباره جلوگیری از تغییر کاربری اراضی کشاورزی و ملی و برخی مواد قانونی مناسب برای بهینه سازی مصرف آب، در زمینه دیگر وجوه تغییر اقلیم، تدبیر خاصی اندیشیده نشده است. جلوگیری از رشد بیابان ها، مهار کانون های ریزگرد و احیای مراتع، اقداماتی است که برای مواجهه با پدیده تغییر اقلیم ضروری است اما لایحه برنامه هفتم توسعه تدبیر خاصی در این موارد پیش بینی نکرده است. انتظار می رود که در هیاهوی برخی موضوعات کم ارزش سیاسی و مسائل دست چندم مطرح شده در دولت و مجلس و حتی دستگاه های محلی درگیر با معضل تغییر اقلیم، تغییر نگاه رخ دهد و مسئله ای که تبعات آن بر سلامت، رفاه و حتی به تعبیری زندگی و حیات غیرقابل چشم پوشی است، جایگاه محوری در تصمیم گیری های کلان پیدا کند و نقش همه دستگاه ها از بعد دیپلماسی و مذاکره با همسایگان در زمینه منابع آبی مشترک و بیابان هایی که کانون ریزگرد هستند، تا بخش کشاورزی به عنوان مصرف کننده اصلی آب، نظام شهرسازی از نظر استقرار جمعیت در مناطق دچار بحران و دیگر دستگاه ها، مشخص شود تا بتوان برای مواجهه با معضل اساسی تغییر اقلیم تدبیرهای مناسبی اندیشید.