نتيجه جنگ روسيه با اوكراين منافع ملي و ...

بيش از يكسال است كه روسيه و اوكراين در حال نبردند و هنوز هيچ چشم‌اندازي در مورد شكست، يا پيروزي يكي از اين دو وجود ندارد. نه روسيه مي‌تواند با سلاح‌هاي غير متعارف به اوكراين حمله كند و آن كشور را كه عضو سازمان ملل است اشغال نمايد و نه اوكراين توان شكست اين ابرقدرت را دارد. اينكه اين تعادل موقتي باشد، يا به نفع يكي از طرفين، وضع جديدي رخ دهد، چندان معلوم نيست. آنچه مسلم است، اين كشور‌هاي غربي و امريكا هستند كه نداشته‌هاي اوكراين را هم از لحاظ تسليحاتي و هم از لحاظ تبليغاتي، تامين مي‌كنند و اين تعادل را تا كنون حفظ كرده‌اند. جنگ اوكراين سبب شد ناتو كه در برخي گرفتاري‌هاي خود دست و پا مي‌زد، براي نفس تازه كردن و جاني دوباره گرفتن، روزنه‌اي پيدا كند و هزينه سرسام‌آورش را از جيب ماليات‌دهندگان اروپايي و به ويژه از فرانسوي‌ها و آلماني‌ها بگيرد.  در هياهوي اين جنگ، قدرت كدخدا براي تسلط بيشتر بر اروپا افزون مي‌شود و درآمد فروش تسليحاتي‌اش نيز بيشتر مي‌گردد.  به قول دكتر محمدجواد حق‌شناس «حدود ۷ ميليون مهاجر جديد، سربار اروپا مي‌شوند و آنها را ياراي نپذيرفتن اين مهاجران نيست. در اين بين، اضافه بر موارد پيش‌گفته، هژموني و هيمنه امريكا افزون و هژموني و هيمنه روسيه ريزش خواهد كرد. در اين گير و دار، چه بسا كه نه تنها در بين نخبگان كه شايد در برخي از استان‌هاي ۶۴ گانه‌اش هم اختلاف نظرهايي با دولت مركزي رخ نمايد».  برخي از اعضاي كنگره امريكا معتقدند كه به دليل نامعلوم بودن نتيجه اين جنگ، بهتر است كه كمكي به اوكراين نشود. ولي اين يك تبليغ دروغين بيش نيست. زيرا آنها تا اين جاي كار را درست گفته‌اند، ولي اين مطلب را نگفته‌اند كه اين همان برنامه‌اي است كه خود غربي‌ها پيگير آنند تا جنگ همچنان دوام يابد. غربي‌ها خواهان آنند كه جنگ آنقدر دوام يابد كه هم اوكراين جاي سالمي نداشته و به قهقرا برود تا براي بازسازي‌اش بازار خوبي براي كشورهاي غربي باشد و هم روسيه نتواند حتي يك گام در جهت سازندگي و اجراي برنامه‌هاي كوتاه‌مدت و بلندمدتش بردارد. غرب همين دوام در جنگ را مي‌خواهد و ديگر هيچ. اين ديگر هيچ، يعني تا زماني كه صلح و آتش‌بس به نفع غرب و به بيچارگي روسيه و اوكراين بينجامد. حال بر هواداران بعدي، يا طرف سوم است كه با توجه به منافع ملي خود و ديگر هيچ، تصميم بگيرند كه بر كدام صندلي بنشينند و چه كاري بكنند تا حداقل براي خود دردسري نسازند. كشور‌هاي طرف سوم بايد تصميم بگيرند كه بي‌طرف بمانند، يا به همكاري با يكي از اين دو ادامه دهند و در نتيجه نهايي هم شريك باشند.  بي شك آنچه از طرف خود كشورها و ديپلمات‌هاي‌شان گفته مي‌شود ملاك نخواهد بود، بلكه آنچه ماشين تبليغاتي قوي‌تر مي‌تواند القا، يا مستندسازي نمايد، ملاك تصميمات بعدي قرار خواهد گرفت.