رضا پهلوی: مردم به من لاو می‌ورزند!

رضا: سلام آقا بهنود! مقداری دلخورم.
مسعود: سلام دلبندم. به انقلابمون فکر کن. این‌قدر هم در مجازی وقت تلف نکن!
رضا: اما یک «گاو مهربون» چکار می‌تونه برای انقلاب بکنه؟! من حتی سعودی نیستم که شیر بدم. هنوز پول توجیبی‌ام را از مامان‌فرح می‌گیرم.
مسعود: ببین! من گفتم «نوار دستکارى شده صداى من است، اما صفت به کار رفته، وصله شده».


رضا: یعنی فقط «گاو» وصله شده؟! پس قبول داری که گفتی من «نمی‌فهمم»؟ اگر نه به اندازه یک گاو، پس به‌اندازه چی نمی‌فهمم؟!
مسعود: اون متر را بذار کنار! من اولش گفتم که به دلایل شخصی به تو علاقه دارم.
رضا: اما گفتی «رضا پهلوی اندازه یک گاو مهربون هم نمی‌فهمه»، حالا میگی «گاو» را وصله کردند. خب الان بگو جای گاو، چی گفته بودی؟
مسعود: تو خودت هرچی دوست داری بذار!
رضا: مثلاً اندازه یک شاه مهربون هم نمی‌فهمم؟! این خوبه؟ یا ماه مهربون؟ کاه مهربون؟ چاه مهربون؟
مسعود: چرا با شاه قافیه می‌سازی؟ اگر می‌خواهی اثر اون صوت لو‌رفته را پاک کنی باید با گاو قافیه بسازی!
رضا: ناو خوبه؟ واو؟! لاو؟!
مسعود: آفرین! پیداش کردی. لاو مهربون! عشق مهربون همه ما!
رضا: خب قدری خاطرم از تکدر درآمد. البته با سعی وافر و قافیه‌اندیشی‌خودم! می‌دونم که مردم به من لاو می‌ورزند! الان از مامان‌فرح پول می‌گیرم بچه‌ها را دعوت می‌کنم یک جشن کوچولو بگیریم!
مسعود: ما همه به تو لاو می‌ورزیم.
رضا: کلک! نگفته‌بودی این‌قدر منو دوست داری! حالا که دلم از بابت خودم راحت شد. گله کوچکی هم از بابت طرفداران خودم دارم. تو به طرفداران من گفتی خر!
مسعود: من مجموعه ملت را گفتم خر! البته جو سخنرانی در جمع جوانان مرا فراگرفته بود. شوری در نهادم افکنده بود و افسار سخن مرا با خود به این‌سو و آن‌سو می‌کشید!
رضا: چرا وقتی از انگلیسی‌ها حرف می‌زنی این‌قدر جنتلمنی و با لفظ‌قلم حرف می‌زنی، ولی از من و طرفدارام فقط با خر و گاو یاد می‌کنی؟!
مسعود: شاهزاده! مگه نشنیدی که سعدی میگه «گاوان و خران باربردار/به زآدمیان مردم‌آزار»؟
رضا: جدی میگی؟! نشنیده بودم! سعدی چه پسر خوبی بوده! قلبم آرام گرفت! پس می‌شه گاو و خر بود، ولی از انگلیسی‌های مردم‌آزار هم بهتر بود؟!
مسعود: به‌شرطی که به قواعدش پای‌بند باشی. یعنی باید باربر خوبی باشی: «مسکین‌خر اگر چه بی‌تمیز است/چون بار برد همی عزیز است».
رضا: اوکی! الان به مرحله رضایت رسیدم. اگر مامان‌فرح اجازه بده و پول تو‌جیبی خوبی هم بده حتماً به افتخار این خوبی گاوان و خران یک میهمونی ساده می‌گیرم. تو هم خیلی مهربونی مسعود.
مسعود: خوبی از خودتونه. مهربون باشی همیشه. بای!