جنگ غزه هم فرصت و هم تهدید است

قاسم محبعلي، در بخش ابتدايي اظهارات خود در ارتباط با تاثير جنگ غزه بر مناسبات ايران و غرب گفت: «هر رخداد يا بحراني حاوي فرصت‌ها و تهديداتي براي تمامي بازيگران است. اينكه چگونه اين بحران مديريت و مورد بهره‌برداري قرار بگيرد از اهميتي ويژه برخوردار است. هم براي منافع ملي ايران و هم براي مردم فلسطين كه تحت تهاجم و تجاوز اسراييل هستند، بسيج بازيگران دولتي و غيردولتي براي پايان دادن به فاجعه انساني در حال وقوع در غزه اهميت زيادي دارد. اگر مديريت پايان فاجعه به درستي صورت بگيرد، ممكن است به مناسبات ايران با غرب كمك كند. اينكه تا چه اندازه ديپلماسي تهران اين هنر و توانايي را داشته باشد، در صحنه ميداني زمينه پايان بحران را فراهم كند، حتي مي‌تواند امتيازاتي را در روابط با غرب به همراه داشته باشد. در سوي مقابل اين روايت، گسترش جنگ و كشيده شدن ميدان جنگ به ايران به صورت خواسته يا ناخواسته مي‌تواند همراه با تهديداتي جدي در مناسبات تهران با غرب باشد. در اين حالت جنگ تنها بين اسراييل و فلسطين يا ايران و اسراييل نيست، بلكه جنگ مي‌تواند دامنه‌اي منطقه‌اي و حتي جهاني داشته باشد.»
وي افزود: «اكنون افكار عمومي جهاني به دو قسمت تقسيم شده است. قسمت بزرگ و اكثريت حامي مردم مظلوم فلسطين و قسمت محدودتر حامي اسراييل هستند. همان‌گونه كه اين شكاف در سطح خيابان‌هاي شهرهاي مختلف در اروپا و امريكا ميان عامه مردم مشاهده مي‌شود، در سياست و سطح بين‌المللي نيز بازنمود پيدا مي‌كند و به شكل روزافزون در حال افزايش است. در اين بين نكته مهم اين است كه ايران نقش خود را به خوبي ايفا و به سلامت از اين بحران عبور كند. به‌گونه‌اي كه هم بتواند منافع ملي را حفظ و هم ياري‌رسان به فلسطيني‌ها در نجات از يك وضعيت فاجعه‌بار باشد.»
مديركل سابق خاورميانه وزارت امور خارجه، در بخشي ديگر از اظهارات خود تاكيد كرد: «بر اين باور هستم كه تمامي طرف‌هاي جنگ اعم از حاميان و جبهه مقابل اسراييل، نسبت به هزينه‌ها و تبعات جنگ واقف هستند. بايد توجه داشت كه در ابتداي امر اين تل‌آويو بود كه خود را قرباني معرفي مي‌كرد، اما حالا اين اسراييل و حاميانش هستند كه بايد جنگ را به نحوي مديريت كنند و خاتمه دهند كه منجر به ايجاد نوعي ثبات باشد. پيروزي در درگيري چندان اهميت ندارد؛ بلكه اين موفقيت در صحنه بعد از جنگ است كه اهميت دارد. اگر فاجعه انساني در غزه رخ بدهد، تبعات آن دامنگير همه خواهد شد. خشونت‌هاي نهفته در شرايط بعد از جنگ، تهديدي براي همه است. نمي‌شود كه بخشي از جهان سركوب و تحقير شود و بخش ديگر به صرف استفاده از قوه قهريه خود را در امان ببيند. تهديدات خشونت‌هاي بعد از جنگ، حتي بيش از همه متوجه امريكا و اروپا خواهد بود. در صورت وقوع فاجعه انساني، هيچ اسراييلي در جهان و هيچ غربي‌اي در منطقه امنيت نخواهد داشت. بنابراين مديريت صحنه بسيار اهميت دارد. ايران در اين زمينه مي‌تواند نقشي بسيار مهم داشته باشد. اينكه جنگ متوقف شود و ريشه‌هاي خشونت خشكانده شوند، بسيار اهميت دارد. تنها راه تحقق اين هدف نيز اين است كه پذيرفته شود، فلسطيني‌ها هم حق دارند، وطن خود را داشته باشند؛ وطني آزاد، مستقل و داراي حق حاكميت ملي. اگر منطقه به سلامت از يك فاجعه بزرگ انساني و خشونت بي‌سرانجام نجات پيدا كند، همه منتفع خواهند شد. در اين بين مساله مهم اين است كه شايد غربي‌ها نيز حاضر به پرداخت اين هزينه نباشند، لذا ايران مي‌تواند نقش سازنده‌اي داشته باشد.»
سفير سابق ايران در مالزي و يونان در بخش پاياني اظهارات خود تاكيد كرد: «ما بايد يك سياست همه‌جانبه و متناسب با منافع و امنيت ملي داشته باشيم. ما بايد با همه كشورها و بازيگران در سطح منطقه و جهان ارتباط متناسب داشته باشيم. ارتباط متناسب بدين معنا نيست كه با همه ارتباط يكسان داشته باشيم. وجود مناسبات ديپلماتيك و گفت‌وگو با همه طرف‌ها در دنياي امروز يك ضرورت تاريخي است. ما به يك رابطه همه‌شمول و همه‌جانبه با همه طرف‌ها نياز داريم. ما بايد سطوح روابط را بر اساس سه قاعده همكاري، رقابت و منازعه تعيين كنيم. با كشورهايي كه نزديكي و منافع مشترك داريم بايد همكاري صورت بگيرد. با بازيگراني كه رقيب هستند بايد رقابت صورت بگيرد و در عرصه تنازع مديريت هوشمند صورت بگيرد. يعني در زمان‌هايي كه درگيري نظامي ضروري است بايد با قدرت وارد شد و زمان‌هايي كه ضرورت مقابله سخت وجود ندارد، فضا را به سمت رقابت تنزل داد. مجموع اين روند نيازمند يك ديپلماسي متوازن و همه‌جانبه است.»