توفان الاقصي ريشه‌ها و پيامدها

 گروه‌هاي مقاومت فلسطيني يعني حماس و جهاد اسلامي در غزه در تاريخ ۱۵ مهر ماه۱۴۰۲/ ۱۷ اكتبر ۲۰۲۳ عملياتي را بر عليه رژيم صهيونيستي در درون سرزمين‌هاي اشغالي انجام دادند كه به توفان الاقصي مشهور شد. در مراحل اوليه عمليات نيروهاي مقاومت براي نخستين ‌بار موفق به عبور از موانع چند لايه امنيتي‌ رژيم صهيونيستي و حمله به مراكز نظامي، اسارت تعدادي از نيروهاي اسراييلي و ضربه زدن به مراكز نظامي شدند. رژيم صهيونيستي پس ‌از خروج از شوك اوليه با حمايت دولت‌هاي غربي به‌ويژه امريكا ابتدا اقدام به بمباران شديد هوايي غزه و سپس عمليات زميني عليه غزه براي تصرف و نابودي كامل مقاومت انجام داد؛ عملياتي كه عملكرد رژيم صهيونيستي در خلال آن تداعي‌كننده نوعي نسل‌كشي در عصر حاضر به‌ شمار مي‌آيد. عمليات توفان الاقصي از چند بعد اهميت دارد مضافا اينكه پاي بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي را نيز به اين موضوع باز كرده است. اين عمليات از چند نظر حائز اهميت بود. 
 ۱- غافلگيري رژيم صهيونيستي ۲- مشخص شدن ناكارآمدي سيستم امنيتي - دفاعي اسراييل ۳- همزمان شدن عمليات با تلاش اسراييل براي عادي‌سازي روابط با كشورهاي عربي به‌خصوص عربستان ۴- گستردگي و عمق عمليات نيروهاي مقاومت. اگر چه علت اصلي عمليات درواقع نوعي واكنش به رفتار خشونت‌آميز و جنايتكارانه اسراييل است ولي در خصوص انگيزه و عوامل موثر در تحريك گروه‌هاي مقاومت براي انجام اين عمليات تحليل‌هاي متفاوتي و وجود دارد. برخي آن را اقدامي از سوي حماس براي گسترش نفوذ خود در غزه و كرانه باختري و بركناري تشكيلات خودگردان و به دست گرفتن كامل اداره امور دو منطقه غزه و كرانه باختري مي‌دانند عده‌اي ديگر علت اصلي عمليات را تحريكات جمهوري اسلامي ايران براي برهم زدن تحقق صلح ابراهيم به خصوص برقراري روابط ميان عربستان و اسراييل و گروه ديگر اين اقدام را عملي طراحي‌ شده از سوي نتانياهو، نخست‌وزير كنوني رژيم صهيونيستي براي خارج كردن خود از فشارهاي دروني در داخل جامعه اسراييل مي‌دانند. حتي برخي نيز آن را طرحي از سوي روسيه براي درگيركردن غرب در جبهه ديگر و باز شدن دست خود در جبهه اوكراين مي‌دانند. اما آنچه مهم است اين نكته كه اگر چه نخست‌وزير رژيم صهيونيستي موفق به بسيج مخالفان در داخل براي مقابله با اين تهديد خارجي شده است اما به اذعان تمامی كارشناسان اين تحول و اين شكست مي‌تواند نقطه پاياني شايد بر حيات سياسي آينده نتانياهو باشد. البته نبايد اين نكته را ناديده گرفت كه نخست‌وزير اسراييل نيز درصدد حذف كامل حماس از صحنه سياسي و سپردن امور غزه به تشكيلات خودگردان است ولي به ‌نظر مي‌رسد نابودي كامل مقاومت يك رويا باشد چرا كه مقاومت بر اساس يك انديشه و فكر شكل‌گرفته و امكان نابودي يك تفكر از منظر جامعه‌شناسي وجود ندارد. با شكل‌گيري عمليات توفان الاقصي طبيعي به ‌نظر مي‌رسيد كه با توجه به حساسيت كشورهاي غربي نسبت ‌به اهميت موضوع بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي در قبال اين موضوع موضع‌گيري كنند. دولت‌هاي غربي به‌ويژه امريكا از همان مراحل اوليه به انحای مختلف از دولت اسراييل حمايت و سعي كردند كه مانع از شكست اسراييل در اين عمليات شوند البته نقش محوري را در ميان دولت‌هاي غربي امريكا برعهده داشته است. اين كشور سعي كرده در عين ‌حال كه تعهد خود را به اسراييل به عنوان متحد استراتژيك خود انجام مي‌دهد اما در عين‌ حال با اتخاذ برخي مواضع ديپلماتيك به ‌ظاهر مخالفت اندك با شدت عمليات اسراييل در بمباران يا عمليات زميني در غزه داشته باشد. اتخاذ چنين سياستي از سوي امريكا بيشتر ناشي از ترس از فشار افكار عمومي در داخل جامعه امريكا، منطقه و جهان بين‌الملل است ضمن آنكه بايدن در اتخاد هر تصميمي انتخابات آينده رياست‌جمهوري امريكا را هم در نظر دارد. البته اين سياست جواب نداده و نزد افكار عمومي در منطقه و جهان، امريكا شريك اصلي جرم تلقي مي‌شود. هدف اصلي امريكا ممانعت از گسترش جنگ است البته در عين اينكه خواهان فرصت دادن به اسراييل براي نابودي تمامي زيرساخت‌ها و در صورت امكان از بين بردن كامل گروه‌هاي مقاومت است چرا كه گسترش جنگ سياست‌هاي اين كشور در خصوص آينده خاورميانه، طرح صلح ابراهيم، موضوع اوكراين و مهم‌تر از همه رويارويي با چين در شرق آسيا را با چالش مواجه مي‌كند. جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از بازيگران اصلي منطقه‌اي سعي كرده است با اتخاذ يك رويكرد عمل‌گرايانه در قبال اين موضوع ضمن حمايت از تلاش ديپلماتيك براي توقف هرچه سريع‌تر عمليات نظامي اسراييل به‌ منظور جلوگيري از گسترش جنگ و گسترش خون‌ريزي به‌گونه‌اي عمل كند تا اسراييل را از سلاح اصلي تبليغاتي خود يعني نقش ايران در شروع جنگ محروم و در عين ‌حال نقش خود را به عنوان يك بازيگر جديد در تحولات منطقه‌اي به دولت‌هاي بزرگ بقبولاند. البته نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه يكي از اهداف كليدي اسراييل كشاندن پاي ايران به جنگ است اما در مقابل جمهوري اسلامي سعي كرده است با ايفاي نقش ميانجي‌گري اين سلاح تبليغاتي را از دست اسراييل خارج كند. روسيه و چين دو قدرت فرامنطقه‌اي هستند كه از موضوع و طولاني شدن آن خوشحال به ‌نظر مي‌رسند چرا كه طولاني شدن بحران سبب مي‌شود تا براي روسيه تمركز غرب از موضوع اوكراين به سمت اسراييل متوجه شود و سلاح‌هاي ارسالي از سوي كشورهاي غربي به ‌جاي اوكراين براي اسراييل ارسال شود. موضوعي كه مي‌تواند فرصت مناسبي در اختيار روسيه براي برقراري سلطه كامل خود در اوكراين فراهم كند. چين نيز به ‌دنبال اين مهم است تا از اين بحران براي تحقق سياست راهبردي خود در خاورميانه يعني معرفي خود به عنوان يك كشور ميانجي و از سوي ديگر تسلط بيشتر بر حوزه‌هاي انرژي در منطقه استفاده كند. تأمل در حوادث و رويدادهاي شكل‌گرفته پس ‌از توفان الاقصي بيانگر اين مهم است كه اين عمليات و اين رويارويي فرصت مناسبي براي كارگزاران سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران فراهم كرده تا با اتخاذ يك رويكرد عمل‌گرايانه نگاه امنيتي به ايران از سوي اسراييل را تغيير داده و از شدت ايران‌هراسي و شيعه‌هراسي كاسته مضافا اينكه از موضوع براي تقويت و گسترش روابط با همسايگان استفاده كرده و جبهه عربي - اسلامي را تحكيم و از آن به عنوان ابزاري براي مقابله و وارد آوردن فشار بر اسراييل استفاده كنند. اكنون با گذشت اندك زماني پس ‌از حمله زميني برخي از اهداف اصلي اسراييل يعني تلاش براي حذف مقاومت و سپردن امور غزه به تشكيلات خودگردان مشخص شده است اما به ‌نظر مي‌رسد موضوع به اين آساني نيز نباشد. بدون ترديد اسراييل روزهاي سختي را در پيش رو خواهد داشت و شايد يكي از بازندگان اصلي اين جنگ صرف‌نظر از نتيجه آن بنيامين نتانياهو باشد اما آنچه مهم است اين كه مسوولان سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بتوانند از اين فرصت براي تأمين حداكثري منافع ملي جمهوري اسلامي ايران استفاده كنند.