قديم هر كسي با خانواده قهر مي كرد، خواننده مي‌شد اين روزها برنامه‌ساز

صداوسیما ، روزهای عجیبی را می گذراند ؛ روزهای سختی و بی اعتباری. سیاست های این سازمان در سال های گذشته سبب شده است تا میزان اعتماد عمومی سیاسیون و جامعه نسبت به این سازمان به شدت افت کند و از طرفی ضعف عمومی و ساختاری رسانه ملی در تولید آثار نمایشی جذاب، بینندگان همیشگی این سازمان را نیز نسبت به عملکرد آن دلسرد کرده است. در چنین روزهایی شاید تنها امید سازمان به برنامه سازان جوان و خلاقی است که می توانند با ایده های خود، رسانه ملی را از تضعیف بیشتر نجات دهند. «رضا توداری» و «مهردادتابع گر» از آن دست برنامه سازانی هستند که سال هاست برای تلویزیون برنامه می سازند و با پیچ و خم های برنامه سازی برای سازمانی چون صداوسیما آشنا هستند. از طرفی به‌واسطه تحصیلات وموقعیت اجتماعی شان به خوبی از شرایط جامعه آگاهی دارند و می‌توانند آن حلقه مفقوده ای باشند که سازمان صداو سیما این روزها به آن احتیاج دارد. با این دو برنامه ساز در خصوص نحوه کار در تلویزیون،برنامه سازی و کارهای جدیدشان در سیمای ملی به گفت و گو نشسته ایم.
از چه زمانی و چگونه وارد كار رسانه و برنامه‌سازي شديد؟
توداری: سال 80 بود كه من وارد اين حوزه شدم. درمدرسه عالي بازيگري درس خواندم. حضورم براي اولين بار درسال 84 در تلويزيون به عنوان كارگردان يك ويژه‌‌برنامه درشبكه دو بود. تابع گر: كوچك‌تر كه بودم، عاشق سينما و بازيگري بودم. يك روز، مهماني اهالی سینما و تلویزیون بود و من خودم را به آنجا رساندم. تا مهماني تمام شد، پريدم جلوي در و گفتم مي‌خواهم بازيگر شوم. شماره ای به من دادند و گفتند که تماس بگيرم. وقتي شماره را گرفتم و رسيدم خانه، متوجه شدم که سرکاری است. خيلي دوست داشتم و قدم هم برداشتم و در مدرسه كمال‌الملك ثبت نام کردم. اما نكته مهم كه درد خيلي از بچه‌هاي هنر هست، اين است كه خوب مدرسه تمام شد ولي الان چه؟ يكي از ايرادات بزرگ دوران مدرسه و دانشگاه، اين است كه شما را با يك فضاي عجيب و غريب هنري بزرگ مي‌كند و به شما مي‌گويد شما هيچكاكي وشما را مي‌برند به نمايشنامه‌هاي بزرگ.بعد ديپلم را می دهند دستت و مي‌گويندحالا برو دنبال زندگي‌خودت. من بعد از مدت‌ها برگشتم رشته سينما را خواندم و يك فرصت برايم به‌وجود آمد. فقط يك فرصت، اينكه براي دستيار دو صحنه يك كار تلويزيوني رفتم سرکار. همين‌طور پروژه به پروژه كار کردم. خيلي جاها طرد شديم و جواب منفي شنيديم. تا اينكه در نهایت با آقاي توداري آشنا شدم و ماحصل اين همكاري، برنامه دست‌انداز بود كه برد‌ترين كار ما هست.
مسير پرپيچ و خمي را طي كرديد؛ روالش اين است يا خودتان خواستيد؟


توداری: معمولا دوست نداشتم كه يك‌جا مستقر باشم. هميشه ساختار برنامه‌هايم اين‌گونه بوده است که در فيلد مشخصي كار نمي‌كنم.دوست داشتم هميشه تجربه كنم و اين فرصت هم فراهم شد كه ساختار برنامه‌سازي بين‌المللي را تجربه كنم؛ اينكه مخاطبم،مخاطب جهاني باشد. يكي از افتخاراتم اين است كه اجلاس سران را براي مستند ايران، من ساختم و كل دنيا نگاه كردند.
گفتید که سال 84 وارد تلويزيون شديد. در اين سال‌ها، مخاطبان تلویزیون به طرز محسوسی كم شده و از طرفی برنامه‌سازها نيز تحت فشاربوده‌اند. همين الان اگر كسي بخواهد وارد سازمان شود، شرايط همين‌گونه كه براي شما پيش رفته، پيش خواهد رفت يا خير؟
توداری:در حال حاضر سازمان صدا و سيما، 5000 نيروي برآوردي دارد. قديم مي‌گفتند هركسي با خانواده قهر مي كند، خواننده مي‌شود؛ اين روزها همه برنامه‌ساز مي‌شوند. كافي است كه يك حامي مالي يا اسپانسر داشته باشي و برنامه‌بسازي. متاسفانه چون سازمان با مشكل مالي مواجه است، اين روزها آنتن را مي‌فروشد و آدم‌هاي غيرحرفه‌اي وارد كار شده‌اند. در صورتي كه شما يك ساختمان هم مي‌سازيد روي يك اصولي بايد بسازيد. تلويزيون ما فقط سرگرمي نيست.الان اگر كسي بخواهد بيايد تلويزيون اصلا راه نمي‌دهند. بچه‌هايي كه از دانشكده صدا و سيما فارغ‌التحصيل مي‌شوند هيچ‌كدام جذب سازمان نمي شوند و بيكارند چون اعتمادي نيست.
تابع گر: تمام جوانان قدرت مالي ندارند. شما مي‌توانيد به راحتي با يك چك، با كارگردان و تهيه كننده معامله و بازي كنيد. ولي باز اين سوال مطرح است كه اين كار هم پخش شود بعدش چي؟ يك چك ديگر. يعني ممكن است انتهايي نداشته باشد. اگر جواني بخواهد وارد اين رشته شود پيشنهادم فقط غيرت و تعهد و تلاش هست.
تلويزيون در حال حاضر پايگاه مردمي‌اش خيلي افت كرده است.مي خواهم بدانم آيا اين سياست‌ها، به برنامه‌ساز ديكته مي‌شود ودست او را مي‌بندند و برنامه‌ساز نمي‌تواند خلاقيت به خرج دهد یا اینکه اصولا با مشکل کمبود ایده مواجهیم؟
توداری: در حوزه اجرا، اجراي پروژه‌هاي تلويزيوني از فيلم، سريال، برنامه‌هاي اجتماعي، اقتصادي، معارفي در اجراي اين‌ها مي‌توانيم همپاي مطرح‌ترين شبكه‌هاي دنياي تلويزيون باشيم. يعني اين‌قدر كه ما در سازمان صدا و سيما با داشتن حداقل 100 شبكه تلويزيوني و حداقل 5000 نيروي برآوردي، نتوانستیم اندازه یکی از شبکه های آن ور آبی که با چند نفر اداره می شود جذب مخاطب کنیم.
دوم پرداخت به موضوعات نيز بسیار مهم است. موضوعاتي كه ما استفاده مي كنيم يا در مورد گذشته است يا امروز. در مورد آينده اصلا حرف نمي‌زنيم. اما به طور مثال در آمريكا امكان ندارد كه از هر صد فيلمی که در سال توليد شود 99 فیلم در مورد آينده نباشد.مورد بعدي هم وجود محدودیت هاست و البته مديران هم به اين محدوديت‌ها دامن مي‌زنند. در برنامه آخر برنامه دست‌انداز، همسر يكي از هنرمندان كنارش بوده كه رفته بازبيني پخش، ايراد گرفتند كه اين همسرش چرا كنارش نشسته است؟ متاسفانه مديراني كه در حال حاضر در گروه‌هاي برنامه‌سازي در تلويزيون سركار هستند انسان‌هايي هستند كه جامعه‌شناس و روانشناسند ولي رسانه‌اي نيستند يعني سواد رسانه‌اي ندارند.ما در كشور برنامه‌ساز مستقل نداريم. برنامه‌ساز مستقل به كسي مي‌گويند كه برنامه‌اش توليد شود و از يك رسانه مستقل پخش شود.
يكي از بزرگ‌ترين ضعف‌هاي رسانه ما اين است كه شبكه خصوصي نداريم. درست است؟
توداری: بله ودر این صورت فضاي رقابت به‌وجود نمي‌آيد.
در نهايت از خروجي کار راضي بوديد؟ تا به حال کاری بوده است که بگویيد اي كاش نمي‌ساختم؟
بله برنامه آخرما این‌طور بود. دليلش هم اين است كه مديران در تلويزيون سليقه اي عمل مي‌كنند. يعني در زماني كه ما توليد اين برنامه را شروع كرديم دو نفر رييس سازمان عوض شد. دو مدير شبكه و دو مدير گروه عوض شد. هر كدام از اين مدیران هم كه مي‌آيند يك سليقه‌اي دارند ما تا مي‌آمديم تغييرات مورد نظر مدیر جدید را اعمال كنيم مديربا مدیری دیگر عوض مي‌شد.
به طور کلی روند برنامه سازی درتلویزیون ایران چگونه است ؟
برای ساخت يك برنامه، نخست تهيه كننده، طرحي را به شبكه مي‌دهد. مدير شبكه اگر صلاح بداند طرح را مي‌فرستد به شوراي طرح و برنامه گروه. حالا آن برنامه اقتصادي است يا گروهي يا سياسي و برنامه مي‌رود در گروه مربوط به خودش. مدير گروه اگر تمايل داشته باشد برنامه را مي‌دهد به شوراي گروه. اگر آنجا تاييد شد مي‌دهند به مدير گروه او هم تاييد مي‌كند و بعد طرح را مي دهند به شوراي طرح و برنامه . در شوراي طرح و برنامه هر شبكه همه مديران آن شبكه حضور دارند از قائم‌مقام، مدير گروه اجتماعي، اقتصادي، معارف، مالي، تفريحات سرگرمي و.... اگر در آنجا هم تاييد شد و اگر برآورد شد که ساختش فشار مالی به شبكه نمی آورد برنامه، كد مالي مي‌گيرد؛يعني برنامه تاييد مي‌شود كه ساخته شود. بعد از اينكه فرايند توليد انجام شد كه در توليد هم ناظر كيفي هميشه وجود دارد، برنامه را مي‌دهيم به گروه. گروه و مدير نگاه مي‌كنند و ايرادات را مي‌گيرند. بعد از اصلاح دوباره به مدير ارجاع داده مي‌شود و در نهايت مي‌رود به دست بازبين. بازبين حقوق مي‌گيرد كه ايراد بگيرد. چه ايراد محتوايي چه ايراد تكنيكي ولي شرح وظايفش ايرادات محتوايي هست.
خوشبختانه الان بازبينان قدرت‌شان از مدير شبكه هم بيشتر هست. و ما مجبوريم با همه اينها كنار بياييم و سر تعظيم خم كنيم. بعد از اينكه بازبين اصلاحيه داد دوباره اصلاحيه انجام مي‌شود و برنامه مي‌رود براي پخش. اين پروسه در هر شبكه متفاوت هست. براي مثال در پخش شبكه‌ها يك سري‌ها هنوز روي نوار هست يعني شما مثل 20 سال پيش نوار مي‌بريد. الان شبكه سه نوار مي‌بريم.
برنامه ای در دست اقدام دارید به نام :«رییس نامحسوس» که نمونه و در حقیقت کپی یک نمونه خارجی است. آیا این موجب نقد به کار نمی‌شد؟
توداری: من فكر مي‌كنم ما عادت كرديم نظر شخصي‌مان را بدهيم. مديران هم همين‌طور البته بعضي از نظر هاي شخصي موافق ما هستند و برخي مخالف. وقتي ما از نامحسوس گفتيم همه مي‌گفتند كار خوبي است اما سوال اين است كه توليد شود يا نشود؟ وقتي كه دلايل‌مان گفته شد همه گفتند كه اين برنامه بايد به اين شكل توليد شود يعني همه رفتند به سمت اينكه بهتر توليد كنند. به نظر من كپي، كار خوبي هست به شرطي كه در آن غرق ودچار تكرار نشويم.
بعد از چند قسمت می توان برنامه را کاملا خلاقانه پیش برد.
شما در رسانه ملي كار مي كنيد و مخاطب شما از سراسر کشور است با توجه به اینکه ما تعدد فرهنگ داريم فکر می کنید این برنامه تا چه حد با استقبال مواجه شود؟
تابع گر: من فکر می کنم رييس نامحسوس مي‌تواند فرهنگي بين كارمندان به‌وجود بياورد.
توداري: چند داستان دارد. داستان اول اين است كه برنامه خيلي جذاب مي شود به خاطر اينكه مديران ما هميشه پشت ميز نشينند. مديران ارشد را مي‌گويم به خودشان اين اجازه را نمي‌دهند كه از پشت ميز تكان بخورند. حالا شما حساب كنيد مديري كه كچل است كلاه گيس فرفري و ريش بگذارد و بين كارمندان برود. هرچقدر رابطه مدير با پرسنل صميمي‌تر باشد رونق كار بيشتر است. در دفتر مديري كه باز است با مديري كه بسته است در اقتصاد و كسب و كارش تاثير دارد. اول اينكه مديران را به حركت وامي‌داريم.
امسال سال اقتصاد مقاومتي و توليد ملي و اشتغال‌زايي است. ما در راستاي اين شعار رهبر فرزانه مملكت‌مان بايد اقدام كنيم يعني ما بگوييم بنگاه‌هاي خرد و كلاني هستند كه توليد ملي و اشتغال‌زايي مي‌كنند و چرخ مملكت را مي‌چرخانند.
به نظر شما مي‌شوداین برنامه را در ایران با كيفيت همان ورژن اصلي ساخت؟
توداری:از نظر ساختار تلاش مي‌كنيم ولي از نظر پخش آن را ديگر بايد مديران سازمان زحمت بكشند.
تابع گر: دوربيني كه آن‌ها دارند ما هم مي‌توانيم داشته باشيم ديالوگ‌هاي آن‌ها را هم مي‌توانيم داشته باشيم. خط داستان‌مان يكي است فقط آن‌ها بازبيني و مديران ما را ندارند.
توداري: قديم‌ها مي‌گفتند مميزي، خط قرمز، الان ما مي‌گوييم لبه تيغ. لبه تيغ‌مان خيلي برنده است. يعني به قدري كه مثلا الان من و شما گفت‌وگو داريم آن دوربين ما را مي‌گيرد، مثلا مي‌گويد خانم را حذف كن. اين‌طوري است. هيچ منطقي وجود ندارد.وقتی بازبين مي‌گويد نمي‌خواهم؛یعنی نمي‌خواهد و ديگر تمام. ولي ما تمام تلاش‌مان را مي‌كنيم كه طي اين سال‌ها برنامه‌هايي كه ساختيم مردم خوش‌شان بيايد تا مسئولين. چون ماندگاري‌اش در اذهان بيشتر است. ولي متاسفانه ما بيشتر از اينكه با مردم سروكار داشته باشيم با مسئولين سروكار داريم.
تهيه‌كننده‌اي كه آزمون و خطايش را كرده و تجربه‌اش را داشته، او هم بايد دنبال اسپانسر برود؟
توداری: الان پرمخاطب‌ترين برنامه تلويزيون كه ماه عسل و نود و دورهمي بوده اسپانسر داشتند. ما هم مجبوريم. اگر مي‌خواستيم برويم بازاريابي كنيم و بازارسازي و بيزينس كنيم كه سراغ هنر نمي‌آمديم، دانشگاه نمي‌رفتيم، شاگر بقال مي‌شديم. تابع گر:پول را در نهایت مي‌دهند ولی طوري پرداخت می‌کنند که دیگر خودتان پول‌تان را نگیرید.
توداري: الان رييس نامحسوس مثلا براي دقيقه‌اي 1000 بخواهيم بسازيم سازمان مي‌گويد من ده تا تك توماني مي‌دهم. اين برنامه هيچ‌وقت درنمي‌آيد. خيلي از همكاران ما هستند كه متاسفانه به خاطر مشكلات عديده اقتصادي به این شرایط تن مي‌دهند و علاوه بر اينكه جايگاه خودشان را تضييع مي‌كنند توقع سازمان را از بقيه بالا مي‌برند و مخاطب تلويزيون هم كاهش مي‌يابد. به خاطر همين، شاهد برنامه‌هاي بي‌كيفيت و فاقد هرگونه انگيزه هستيم كه توقع سازمان و توقع مخاطب و بيننده را برآورده نمي‌كنند.
به جز رييس نامحسوس برنامه‌اي بوده كه ببينيد و بگوييد كاش من اين برنامه را مي‌ساختم.
توداری: كودك شو را خيلي دوست دارم ولی حتما پژمان بازغي عزيز را عوض مي‌كردم و يك مجري مي‌گذاشتم برايش. اما فضاي آن برنامه را خيلي دوست دارم. زن و شوهرها دست هم را مي‌گيرند و مي‌آيند. اولين باري است كه اين اتفاق مي‌افتد. خيلي حالش خوب است و فضاي گرمي دارد. در كودك شو مردم خودشان هستند و ادا درنمي‌آورند.
در برنامه‌هاي ديگر اين شكل نيست. همه سعي مي‌كنيم كه غير از مردم مديران خوش‌شان بيايد.
الان اسپانسر هم اضافه شده. حامي مالي برنامه هم بايد خوشش بيايد. ولي به‌نظر من دوست داشتم اين برنامه را كار كنم.
به عنوان حرف نهايي.
تابع گر: شايد سال قبل از اينكه دست‌انداز را بسازيم، می گفتيم كه دست‌انداز را خيلي دوست داريم، الان مي‌گوييم كه دست‌انداز را ساختيم ولی براي‌مان كوچك است. امسال که با شما مصاحبه مي‌كنيم و اين صحبت‌هاي ما آرشيو مي‌شود سال بعد مي‌گوييم رييس نامحسوس را دوست داشتيم ولي ايده بعدي ما خيلي قشنگ‌تر است و اين يعني پيشرفت.
توداری:تا به امروز ارگاني از كار ما تقدير نكرد، تحقير زياد كردند ولي تقدير خير. اما امروز انجمن ناشنوايان از ما تقدير كرد اين براي ما خيلي قشنگ است، ما هم به پاس اين تقدير تيتراژ برنامه را تغيير داديم و يك ناشنوا در تيتراژ اجرا كرد و اين‌ها مجددا يك لوح تشكر براي ما فرستاند. شايد باورتان نشود بالاي 50 ، 60 لوح داريم. ولي اينكه ناشنواها تقدير كردند حسابي ذوق‌زده شده ایم.