جاي خالي ديپلماسي عمومي در دستگاه سياست خارجي

​مهدي بيك اوغلي
بلافاصله پس از آغاز برخي تنش‌ها ميان ايران و پاكستان كه منبع و منشأ اصلي آن گروه‌هاي تروريستي و تجزيه‌طلب بودند، بازار ارزيابي‌هاي تحليلي در خصوص چند و چون ماجرا گرم شد. در يك چنين مواقعي استفاده از «ديپلماسي عمومي »راهبردي است كه كشورها از آن در راستاي انتقال پيام ايران بهره مي‌برند. ظرفيتي كه به اعتقاد اين تحليلگر و پژوهشگر جاي خالي آن در فضاي پر آب و تاب فعلي به ‌شدت به چشم مي‌آيد. توانايي خاصي كه چهره‌اي مانند محمدجواد ظريف در بزنگاه‌ها از آن در راستاي منافع ملي كشورمان بهره مي‌برد و تلاش مي‌كرد تا افكار عمومي جهاني يا كشوري خاص را مورد خطاب قرار بدهد. ظريف با استفاده از همين راهبرد توانست ترامپ را پس از خروج از برجام در صحنه داخلي و خارجي روي صندلي متهم بنشاند و رييس‌جمهور وقت امريكا را گرفتار انزوايي تاريخي كند. در جريان گفت‌وگوي «اعتماد» با احسان هوشمند، پژوهشگر مطالعات منطقه‌اي، به بهانه رخدادهاي اخير ميان ايران و پاكستان ضمن بازخواني روابط دو كشور، تلاش شده درباره اهميت استفاده از ظرفيت ديپلماسي عمومي هم بحث و تبادل نظر شود.
 
ايران و پاكستان روابط پر فراز و نشيبي را طي ادوار گذشته داشته‌اند. از انعقاد پيمان سنتو يا حضور دو كشور و طراحي رباط راهبردي تا مشكلات اخير در مناسبات ارتباطي. اگر قرار باشد روابط ايران و پاكستان در برهه‌هاي مختلف تحليل شود، چگونه مي‌توان اين فضا را تحليل كرد؟


واقع آن است كه روابط ايران و پاكستان طي 75 سال گذشته بسيار مستحكم بوده است؛ حتي در دوره‌هايي ايران با پاكستان روابط راهبردي داشته است. نمونه بارز اين روابط راهبردي، پيمان سنتو بود كه دو كشور را داراي روابط راهبردي مي‌ساخت. متاسفانه در دهه‌هاي گذشته آن گونه كه بايد و شايد نسبت به توسعه ورابطه با پاكستان، برنامه‌ريزي خلاقانه نشد. غلظت رويكردهاي ايدئولوژيك در سياست خارجي و فقدان توجه به مشتركات و منافع ملي باعث شد تا استفاده از ظرفيت‌هاي مشتركي مانند جمعيت عظيم و 100 ميليون نفري طريقت سهرورديه در پاكستان كه براي منافع ملي ايران داراي اهميت بسياري هستند، مورد بي‌توجهي قرار بگيرد. امروزه به‌رغم جمعيت بزرگ اين طريق صداي جريان رقيب گيوبنديه كه از نظر تعداد شمار كمتري از مردم پاكستان را شامل مي‌شود بر فضاي فرهنگي پاكستان سيطره مي‌يابد. مكتب سهرورديه در پاكستان روح ايراني دارد و تحت‌تاثير شيخ شهاب‌الدين سهروردي است.
اگر قرار باشد به يك فقدان اساسي در خصوص مشكلات اخير ايران و پاكستان اشاره كنيد، كدام كمبود به نظر شما و كدام موارد برجسته‌تر است؟
به نظرم فقدان نظرات كارشناسان، ديپلمات‌ها و تحليلگران نخبه در قبل، حين و پس از بروز وقايع اخير به ‌شدت به چشم مي‌آيد. وقتي افراد نخبه، كاربلد و كارآمد كمتر در بدنه ديپلماسي كشور حضور داشته باشند و استفاده بهينه‌اي از ظرفيت اين نيروهاي متخصص نشود، طبيعي است كه باعث بروز برخي چالش‌ها در حوزه ديپلماسي شود. فارغ از ضرورت‌هاي راهبردي و امنيتي كه مسوولان مربوطه در خصوص آنها اظهارنظر و تصميم سازي مي‌كنند، در حوزه سياست خارجي و ديپلماسي معتقد هم مي‌شد و هنوز هم مي‌توان تحركات و تصميمات مناسب‌تري را اتخاذ كرد.
چه شد كه روابط راهبردي دو كشور كه شما هم بخشي از آن را تشريح كرديد كار را به اينجا كشاند؟
بخشي از اين مشكلات به طرف مقابل و پاكستان باز مي‌گردد و اينكه در پهنه سياسي و حاكميتي اين كشور گروه‌هاي خاص با تفكرات افراطي‌تر به كار گماشته شدند. اما اين سكه يك روي ديگر هم دارد و آن ايران است. معتقدم گرفتاري‌ها و درگيري‌هاي كشورمان در اقصي نقاط خاورميانه باعث غفلت اساسي از توسعه روابط با پاكستان شد به گونه‌اي كه در اين فرآيند در روزهاي گذشته به مناقشات جدي ميان دو كشور رسيده‌ايم. اين در حالي است كه در زمان آيت‌الله هاشمي رفسنجاني پايه‌هاي ايجاد خط لوله صلح و ساير ظرفيت‌هاي اقتصادي پايه‌ريزي شده بود. اين روند در سال‌هاي بعد كمتر مورد توجه قرار گرفت. اينكه دو كشور پس از پيمان راهبردي سنتو به وضعيت اخير برسند، نشان‌دهنده غفلت دو كشور از ظرفيت‌هاي مشترك و راهبردي است. كار به جايي رسيده كه دو كشور مدعي حضور جريانات افراطي و تجزيه‌طلب در خاك يكديگر شده‌اند. (فارغ از اينكه آيا ادعاي پاكستان صحت دارد يا نه؟)
فارغ از بحث‌هاي نظامي به نظر شما دستگاه ديپلماسي كشورمان چطور بايد با اين پرونده مواجه شود؟
يكي از ويژگي‌هاي برجسته دستگاه سياست خارجي ايران در زمان زعامت محمدجواد ظريف، استفاده درست و به موقع از ديپلماسي عمومي بود. در واقع ظريف و همكارانش به درستي مي‌دانستند چگونه بايد از ظرفيت شبكه‌هاي اجتماعي جهاني بهره برده و براي ايران ارزش افزوده سياسي و ديپلماتيك خلق كنند. اين ويژگي‌ها اما در دولت سيزدهم كمتر مورد توجه قرار گرفته و از اين ظرفيت‌هاي ارتباطي جهاني آن‌گونه كه بايد و شايد استفاده نمي‌شود. نمونه آن تحرك گسترده مقامات پاكستاني در شبكه ايكس (تویيتر سابق) و ارسال پيام‌هاي تسليت و واكنش‌هاي مناسب به مناسبت‌هاي گوناگون است. مثلا پس از رخدادهاي اخير در مناطق مرزي ايران و پاكستان و بمباران دو نقطه از كشور توسط نيروهاي مسلح دو كشور، تعدادي از مسوولان و مقامات كشورمان از جمله وزير امور خارجه در سخناني اعلام كردند كه كشته‌شدگان در پاكستان، شهروندان ايراني بودند نه پاكستاني. از سوي ديگر پس از رخدادهاي اخير در سراوان مقامات ايراني اعلام كردند كشته‌شدگان ناشي از حمله پاكستان شهروندان پاكستاني هستند. دولت پاكستان بدون اينكه اشاره‌اي به هويت كشته‌شدگان در پاكستان كند، صرفا با خانواده‌هاي قربانيان ابراز همدردي كرد و به آنان تسليت گفت. بهداد شريف در تویيتر پست مي‌گذارد و از كشته‌شدگان در پاكستان اظهار تاسف كرده و به خانواده‌هاي آنان تسليت مي‌گويد اما در مقطع مقابل، مسوولان رده‌هاي مختلف وزارت خارجه ايران و مقامات دولتي هنوز نسبت به كشته‌شدگان تعدادي از شهروندان در خاك ايران، هيچ گونه واكنشي نداشته و ابراز تاسفي نكردند. به نظر مي‌رسد لازم است مقامات ايراني در حوزه ديپلماسي عمومي، فعال‌تر عمل كرده و از ظرفيت‌هاي ارتباطي عمومي و شبكه‌هاي اجتماعي و انتقال پيام خود سريع‌تر عمل كنند. مسوولان وزارت خارجه ايران بايد به سرعت مردم پاكستان را مخاطب پيام‌هاي خود قرار بدهند و به آنان اين پيام را منتقل كنند كه ايران به جز مقابله با گروه‌هاي تروريستي و تجزيه‌طلب هيچ راهبرد خاصي را دنبال نمي‌كند.