روزنامه اعتماد
1403/02/06
به حقيقت ساعتها شهادت ندادهايم
آدمها هر طرف كه باشند و هر چيزي كه بگويند، ترديدي ندارند كه در سمت درست تاريخ ايستادهاند، غافل از اينكه تاريخ ميگويد كه سمت كداممان درست است و كداممان در طرف تاريك تاريخ ايستادهايم و صد البته پيشفرضش اين است كه تاريخ، آدممان حساب كند و سمت و سويي برايمان در نظر بگيرد، ولو به اندازه يك كف دست . بسيار بودند كساني كه حنجرهها پاره كردند . صفحهها سياه كردند . اتهام زدند و كسان ديگر را در سوي غلط تاريخ دانستند با فرض اينكه جايشان در سمت درست تاريخ تثبيت شده است، ولي تاريخ بيرحمانه به سمت تاريك پرتشان كرد و لعن و نفرين آدميان - كه بيشتر همقماشانشان بودند- را نصيبشان كرد . آدمها در طول زيستن هزارسالهشان قانونها ساختند و از پس آن ايجاد عرف كردند و درستي و غلطي اعمال خود و ديگران را بر اساس تصوير ذهني برآمده از همان عرف پيشساخته، اندازه ميگيرند ولي تاريخ نه بر مدار نگرش متغير ما تصميم ميگيرد و نه هايوهوي آدمها برايش مهم است . چه در سياست، آدمها دور و برت جمع شوند و چه در هنر برايت هورا بكشند . تاريخ اگر بخواهد، همهشان را هيچ ميكند و حتي از تو خاطرهاي به جا نميگذارد .البته كه به عكس اين فرضيه هم نمونه زياد است . روزگاري كه بابك خرمدين از كوههاي آذربايجان پايين كشيده و به جرم دشمني با جانشينان خدا - خلفاي عباسي - به دار آويخته شد، كمتر كسي براي او سمت و سويي در تاريخ ميديد ولي نام معتصم عباسي به مدد كاتبان و شاعران در بيشتر كتب تاريخي آورده ميشد . اما امروز سهم بابك، سمت درست تاريخ ايرانيان است و معتصم عباسي در تاريخ اعراب هم سمت روشني ندارد . دژ ساخته شده ساسانيان با نام بابك خرمدين به ياد آورده ميشود و جز مزار متروكي از معتصم چيز ديگري نمانده است . بيشتر هنرمندان شناخته شده امروز هم در روزگار خودشان به حساب آورده نميشدند تا اينكه جا و مكاني در تاريخ برايشان متصور بشود . بيشترشان يا ديوانه خوانده ميشدند يا متهم به انواع رذيلهها . حافظ و خيام در زمانه خودشان اتهام كافري نصيبشان شد و مولوي را ديوانه ميخواندند. فردوسي را هم در گورستان مسلمانان دفن نكردند . اتهام سهروردي الحاد بود و عينالقضات اگر در مدرسهاش بر دار نميشد، شرم عمومي با تاريخ پيوندش نميداد . هدايت ممنوعالقلم و فراري ميشود و بوف كور را در پنجاه نسخه چاپ ميكند . هنرمندان آن سوي آبها هم براي جامعه پيرامونشان سمتي نداشتند كه در تاريخ بايستند . براي داستايوفسكي تقاضاي حكم اعدام كردند و به سيبري فرستادندش . حتي براي او و همبندانش جوخه اعدام نمايشي ساختند . خواهران برونته براي چاپ بلنديهاي بادگير - كه بعدها يكي از برترين رمانهاي جهان شناخته ميشد - مجبور به عذرخواهي شدند . آمادئو موديلياني را در پاريس نفرين شده صدا ميزدند و در طول زندگياش، فقط يك نمايشگاه برپا كرد و بيپول از دنيا رفت . اما بلافاصله پس از مرگش، آثارش با قيمتهاي زياد فروخته ميشد . شعرهاي اميلي ديكنسون براي نزديك شدن به ذائقه عمومي دستكاري ميشد . اما پس از مرگش چاپ همان نسخههاي به دور از ذائقه عمومي، سمت و سوي روشن او را در تاريخ تثبيت كرد . حالا ديگر هيچ كدامشان نه نيازي به تاييد ما دارند و نه برايشان فرقي ميكند در كجاي تاريخ ايستادهاند . ولي بيترديد موقعيتشان در سمت درست تاريخ غيرقابل انكار است . با اين اوصاف كدام شاخصه ميتواند براي ايستادن در سمت درست تاريخ مطمئنمان كند يا با كدام برهان عقلي ميتوانيم جايگاه تاريخي ديگران را مشخص كرده و خودمان را به سبب اين حكم دادنها شرمنده تاريخ ندانيم .همين كه لطفي به ما بشود و با قرار نگرفتنمان در سمت غلط تاريخ، تن و بدن مردهها و زندههايمان را تا سالها نلرزانيم، بايد كلاهمان را بالا بيندازيم و راضي بشويم وگرنه تاريخ بعضا غافلگيرمان ميكند و هماني ميشود كه نبايد . هزاران سال است كه مخالفخوانيهاي تاريخ، نقشههايي را بر آب كرده كه از توبه و تقصير هم كاري بر نميآيد.
سایر اخبار این روزنامه
اسراييلضربه راهبردي خورده است
خطر از بين رفتن بينايي يك بازداشتي
اگر روال همینطور باشد باید پزشک وارد کنیم
از پيامهاي خوانندگان
رژيم صهيونيستي بايد از سرزمينهاي اشغالي اخراج و مجازات شود
حق با آقاي ذوالنور است
پديدههاي اجتماعي و جبر مستقيم
رودي به نام زمان
روايتي پُرخون از تجربههاي زيسته
ابتكارِ پتوي نجات براي گرافيستها
كتابفروش عاشق
به حقيقت ساعتها شهادت ندادهايم
برسد به دست شما
تصوير محروميت در ايران
حق با آقاي ذوالنور است
از پيامهاي خوانندگان
بازي شكستخورده بايدن با كارت هستهاي ايران
خوب شدن حالکارگر یعنیخوبشدن حالکشور