سینما گران چه انتظاری از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دارند؟ گر مرد رهی میان خون باید رفت!

سید عباس صالحی روز گذشته، مقابل نمایندگان مخالف و موافق ایستاد و از خودش و برنامه‌هایش دفاع کرد. او قرار است مسئولیت وزارت پرحاشیه‌ای را بر عهده بگیرد که با توجه به صحبت‌‌های حسن روحانی و وعده‌‌هایش به اهالی هنر، با چالش‌های عجیب و غریب - چالش‌هایی که پیش‌تر هم وجود داشته و مقابله با تفکری که خود را ورای قانون می‌داند - و نگاه‌های متوقع هنرمندان، وظیفه سنگین و طاقت‌فرسایی است. در همین رابطه سراغ چند سینماگر رفته‌‌ایم که تجربه چشیدن طعم تلخ توقیف و حواشی را داشته‌اند. سینماگرانی که هم‌چنان با یاس و دودلی راجع به عباس صالحی و ‌کوره‌راه پر پیچ و خم پیش‌رویش حرف می‌زنند.
فرهنگ و هنر کی می‌خواهد از بازخوانی، سانسور و توقیف بعد از مجوز هفت خوان رها شود؟
روز گذشته، قاسم میرزایی‌نکو، نماینده دماوند و فیروزکوه، به عنوان یکی از مخالفان عباس صالحی در مجلس می‌‎گوید: « جناب صالحی، موضع سیاسی شما باید شفاف باشد، خط فکری شما اگر معلوم نباشد، آش همان آش و همان کاسه می‌شود. مسلخ اصلاح‌طلبان و روشن‌فکران به دست تعصب، تحجر و دلواپسی و به قول جانباز اصلاحات رای ما هم می‌شود؛ قدرت به مثابه کالا.»
او در ادامه می‌گوید: «قطعا آمده‌ام با تمام توان به سوگندم عمل کنم و مخالفت کنم. شما 100 درصد به تفکر 24 میلیونی خیلی بدهکار هستید. مردمی که به شما و شعارهایتان در برابر جناح رقیب اعتماد کردند، مبادا سلب این اعتماد به کل جریان اصلاح‌طلبِ حامی نسبت داده شود و بی‌تفاوتی و دلزدگی از کلیه طیف‌ها و جریان‌ها در راس امور برای جوانان پرشور و امید ما رقم خورد.»


میرزایی با اشاره به چهره‌های ماندگار عرصه هنر می‌گوید: «وزارت ارشاد، حق مسلم هنرمندان و چهره‌های ماندگار و نخبگان فرهنگ و هنر و ادب این مرز و بوم نیست؟ آقای صالحی، ربنای استاد پیشکش، شما در کسوت نماد تلفیق حوزه و دانشگاه بیایید یک بار برای همیشه تکلیف ما را روشن کنید، از نسبت حلال‌ها و حرام‌ها و هنر به خصوص موسیقی. وزارت فرهنگ و هنر کی می‌خواهد از بازخوانی، سانسور و توقیف بعد از مجوز هفت خوان رها شود؟ جناب صالحی، سرنوشت و سرگذشت صاحب نفسان تاریخ تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی و الباقی در سایه سکوت بماند، حمایت از کیارستمی‌ها و اسکار فرهادی، تسلیت، تبریک،‌ افتخار و این مسائل را نخواستیم، دستخطی له یا علیه مسئله‌ای دیده‌ایم؟»
او در آخر می‌گوید: «آقای صالحی صفحات اجتماعی شما کی، کجا و چند ساله است؟ استفاده از شبکه‌های اجتماعی و کلا دنیای مجازی بدون فیلتر یا ممنوع؟ اختیار امنیت جامعه فرهنگی دقیقا با چه کسی است؟ جناب صالحی، بنده ذره‌ای به دغدغه دینی جنابعالی در سطح اجتهاد حوزوی شک ندارم اما شما به عنوان عضوی از بدنه وزارت از حضورتان از جشنواره‌ها، کنسرت‌ها و تئائر مثل این روزها، جشنواره‌های صنفی به صورت شفاف بگویید.»
امیدوارم تمامیت سینما را ببیند
جواد نوروزبیگی، تهیه‌کننده فیلم توقیفی «خرس» می‌گوید: «طبیعتا ویترین اصلی وزارت ارشاد، سینما است. عباس صالحی در صحبت‌هایش چندین بار به سینما اشاره کرده و از اهمیت آن گفته است. امیدوارم نگاه ویژه‌ای به سینما داشته باشند و فراتر از نگاهی ویترینی، به تولید در سینما، محتوا و توجه به زیرساخت‌‌ها را مورد توجه قرار بدهد.»
نوروزبیگی راجع به معضل فیلم‌های توقیفی می‌گوید: «امیدوارم در دوره جدید تدبیری اندیشیده شود تا فیلم‌ها قبل از ساخت وضعیت‌شان مشخص شود و هیچ فیلمی آرشیو نشود. امیدوارم تمامیت سینما را ببیند و به زیرساخت‌ها، تولیدات مشترک سینمایی و اکران فیلم‌ها توجه داشته باشد.»
چرا مدیران لمپن‌ها را می‌بینند؟
اسماعیل براری که تجربه توقیف فیلم و دور ماندن از اکران را دارد، در این مورد می‌گوید:‌ «از کوزه همان برون تراود که در اوست. دلیلش این است که شرایط اجتماعی جالبی نداریم ؛ چه در عرصه مدیریت و چه در عرصه اجتماعی. به خانه سینما نگاه کنید، مثل جزیره‌های پراکنده کنار هم هستند و اگر مراسم خاصی باشد دور هم جمع می‌شوند؛ وگرنه مدام در حال زیرآب ‌زنی هستند. همان تعریف معروف تفرقه بیانداز و حکومت کن.»
براری می‌گوید: «شما حتما آوازه مافیای سینمای ایران به گوش‌تان خورده است. کسانی که از امکانات ناچیز استفاده می‌کنند و جای آنکه آن را گسترش دهند، مال خود کرده‌اند تا به منافع‌شان برسند. ما در حالی صحبت می‌کنیم که به راحتی قاچاق را در هر حوزه‌ای را قلع و قمع می‌کنند اما فیلم‌های سینما قاچاق می‌شوند.»
او در ادامه می‌گوید: می‌خواهم از حرف‌هایم نتیجه بدی بگیرم؛ هر چه هست زیر سر مدیران دولت است. مدیران دولتی صرف نظر از ناتوانی در ارائه راه حل‌های خوب، گاهی مروج مافیای سینما هم هستند. نمی‌خواهم بگویم که مدیران دنبال منافع مالی هستند که بعید نیست اما با یک حساب سر انگشتی متوجه می‌شوید که از میان صد و پنجاه فیلم تولید شده در سینمای ایران در سال، کمتر از ده فیلم فروش میلیاردی بالا دارند و باقی فیلم‌ها از بین می‌روند. در واقع توسط فیلم‌های پرفروش زیر گرفته می‌شوند. به نظرتان این وضعیت از چشم مدیران پنهان مانده است؟ آنها عادت کرده‌اند که روزهای زیادی از سال، کارگردان‌های عصبی و افروخته را پشت در اتاق‌شان ببینند؛ در حالی که درخواست رفع مشکل‌‎شان را دارند.»
اسماعیل براری می‌گوید: «فیلم‌های توقیفی‌ای سراغ دارم که بعد از به اکران رسیدن، به مافیا سپرده می‌شوند. در واقع دست راست، دست چپ را می‌برد یا چاقو دسته خودش را می‌برد.»
براری درمورد حمایت مدیران از مافیای سینما می‌گوید: «یاد سکانسی از یک فیلم افتادم؛ بچه‌خرسی از مادرش جدا مانده بود و پلنگی او را دنبال می‌کرد تا در زمان مناسب شکارش کند. خرس کوچک به رودخانه پرید و پلنگ هم موازی با رودخانه او را همچنان دنبال می‌کرد. جایی از رودخانه که باریک می‌شد و پلنگ می‌توانست خرس را شکار کند؛ بچه‌خرس با تمام قدرتش فریاد کشید و پلنگ ترسید و عقب رفت. بچه‌خرس فکر می‌کرد پلنگ را ترسانده اما دوربین چرخید و ما با خرس بزرگی مواجه شدیم که فریاد می‌زند... ما این آدم‌های مفلوک را که با دوچرخه و پیژامه به سینما آمده‌اند و امروز با ماشین‌های گران‌قیمت و کت و شلوار هستند را می‌شناسیم و تحت تاثیرشان قرار نمی‌گیریم ولی یادتان باشد که تنها کاری که آنها کردند، ارتباط با مدیران و انتظار پشت دفترشان بوده است.»
براری در آخر هم می‌گوید: «دیروز 28 مرداد بوده؛ در کودتای 28 مرداد سالی که مصدق سرنگون شد، آمریکایی‌ها بودند، شاه بود، اما اوباش هم بودند. چرا حکومت‌ها از میان مردم دست اوباش را می‌گیرند و با لمپن‌ها دست می‌دهند؟ چرا مدیران سینمایی میان سینماگران، تنها لمپن‌ها را می‌بینند؟ عباس صالحی به یک خط فرضی رسیده است؛ یا در یادها می ماند و یا دورانش را بدون دردسر می‌گذراند و فراموش می‌شود.»
باید خون بدهد
شهرام شاه‌حسینی که فیلم «خانه دختر»ش همچنان توقیف مانده هم می‌گوید: «وزیر ارشاد اگر بفهمد که وزیر مخابرات نیست، وزیر راه و شهرسازی نیست و وزیر فرهنگ و هنر است و بار سنگینی روی دوشش است، باید خون بدهد. انگار توی جبهه ایستاده است، ولی اینجا دشمن مثل صدام نیست و متاسفانه خودی است. صالحی اگر فقط آمده که دورانش را بگذراند و برود که هیچ؛ خوش آمده و مبارکش باشد، اما اگر فهمیده است که چه جای مهمی آمده، باید خون بدهد. اینجا باید جنگید و خون داد.»