جنگجو از جنگ بازگشت

حسن جنگجو نوجوان 21 ساله تبریزی که بیش از ربع قرن در تاریخ دفاع مقدس پنهان بود و سالها در خاکی نامعلوم اما مقدس آرمیده بود تصمیم گرفت بعد از 34 سال به فراق مادرش پایان دهد و ایثار، فداکاری، مقاومت را دوباره معنی بخشد.
در روزگاری که نه کسی «زاده آقا» بود، و نه علم به تکنولوژی شناسایی «ژنهای خوب» دست یافته بود، حسن با لهجه ترکی آذربایجانی مرزهای قومی را در نوردیده و از میان شنیدن صدای خمپاره ها از پناهگاهها و دیدن آنها در میدان جنگ راه دوم را انتخاب کرد. در سال 61 از مسجد شهید شمچیان تبریز قرار بود 10 نفر به جنگ‌های نامنظم اعزام شوند و حسن بدون داشتن هیچ بورسیه‌ای و صرفا بخاطر روحیه شجاعت و غیرت انتخاب می‌شود.
حسن جنگجو، در مقابل وطن با آنکه شاید وظیفه ای بر دوشش نبود ولی احساس وظیفه می کرد چرا که او خوب از ستارخان آموخته بود که خاک می خوریم ولی خاک نمی دهیم،
آری حسن بازمانده نسل ستارخان‌ها و باقرخان‌ها بود. او بعد از 34 سال به موطن خود، دیار آذربایجان برگشت، تا مردم از این به بعد در کنار باکری‌ها و تجلایی ها، همت ها و.... از حججی ها و جنگجوها حماسه سرایند.


حضور یک نوجوان 21 ساله در عملیاتهای مهم همچون فتح المبین، والفجر ۴ و خیبر نه داستان است نه قصه بلکه بر واقعیتهای تاریخ زندگی جنگجوهاست. اگر امروزه تلاشهای فراوان برای تصدی پستها و در کنار رجالیون قرار گرفتن بدون هیچ شایستگی رواج گرفته آن روزگار امثال جنگجو بدون هیچ سفارشی همرزم شهید چمران در جنگهای نامنظم می شدند
و بدون حضور عکاسان دشمن را به عقب می راندند و به هیچ فردایی جز فردای میهن نمی اندیشیدند.
اعتقاد و نگرانی به همین فردای مام میهن بود که زمانی حسن جنگجودر عملیات خیبر تیر را بر پای خود احساس می کند، لحظه ای از عزم و اراده خود پا پس نمی کشد و با پای لنگان در عملیات مهم خیبر حضور می یابد. از پسردایی‌ او که «جانباز» دوران جنگ است نقل شده :
"به خاطر ترکش پایش نمی‌توانست پوتین بپوشد برای همین یک دمپایی پوشیده و با کش به پایش بسته بود به همین شکل هم در عملیات حضور یافته و آنگونه که خود می‌خواست پا برهنه به دیدار معبودش شتافت."
شهید حسن جنگجو علی رغم سن و جثه کوچکی که داشت غیر از عملیات خیبر در فتح المبین و والفجر ۴ نیز حضور می یابد.
بزرگی این نوجوان به قدری بود که چمران این شهید بزرگوار را حتی به اسم کوچکش می شناخت و گواه این ادعا،
درد دلهای مادرش است که می گوید آن زمانها که با چمران تلفنی صحبت می کردم
او می گفت «حسن منیم بالامدی»؛ حسن بچه خودم است.
حسن جنگجو بعد 34 سال از جنگ بازگشت، او برگشت تا بار دیگر هزاران عاشق میهن اسلامی را به فکر و تامل فرو ببرد. آری باید از او عشق و وفاداری به خاک و دین و ارزشها را آموخت. آری باید از او معنی رشادت و خدمت به مردم را یاد گرفت. (این یادداشت پیش از درگذشت مادر این شهید نگاشته شده است. مادر شهید جنگجو در روز تشییع فرزندش دعوت حق را لبیک گفت.)