«نه» بزرگ

آنچه در تاریخ برای یک نهضت اجتماعی، مطرح و در عصرها و نسل‌ها به آن پرداخته می‌شود، یک پرسش کلیدی با این عبارت ساده است که «رمز شکل‌گیری آن حرکت چه بوده است؟» صاحبان افکار گوناگون، هرکدام از دریچه نگاه خود به تفسیر این رمز مشغول می‌شوند و تلاش می‌کنند با نوشتن کتاب‌ها و مقالات از کشف خود دراین‌باره داد سخن سر دهند و نقطه پیدایش نهضت را موشکافی کنند. نزدیک به یک هزاره است که واقعه عاشورای حسینی، محمل بحث‌های فکری شده و چرایی آن در میان فرقه‌های مسلمین، حضوری محسوس داشته است اما به شکل جدی‌تر در همین سده اخیر و در گستره‌ای از محافل عالمان و تاریخ‌دانان، تحلیل این واقعه، دامنه‌دار و ژرف‌تر شده است زیرا که نهضت حسینی همچنان از پس قرن‌های متمادی زنده و پویا مانده است. قاعده بر این است که دینداران برای عبور آسان از مشکلات پیش‌روی خود، به دین پناه می‌برند و به‌طورمعمول احساس سعادتمندی و آرامش درونی، فرجام نیک این روی‌آوری است اما آیا ممکن است خود دین در مقطعی از تاریخ، دچار تلاطم شود؟ یعنی درمسیر کارکرد خود با مانعی جدی برخورد کند؟ اگر پاسخ مثبت باشد، تکلیف اهل دین چه می‌شود؟ با مطالعه دوران پس از شهادت امیرمؤمنان علی علیه‌السلام، نشانه‌هایی از این حقیقت تلخ نمودار شد که دین خدا به دست گروهی از اهل قدرت در قلمرو شام به بازی گرفته شد و با فرزندان پاک آن حضرت که نگران دین جدشان بودند و مخالف وضع موجود، به شکل ناجوانمردانه‌ای برخورد شد. راه‌هایی که این دو برادر  برگزیدند، قربانی‌شدن برای نجات دینی بود که در مقطع پیش از آن تصویر نادرستی از آن در حال شکل‌گرفتن بود و نمی‌توانست از اعتبار خویش دفاع کند. در عصر حاضر مسلمانان جهان شاهد خشونت و تندرویِ کسانی هستند که خود را سخنگوی واقعی اسلام می‌دانند. سلفی‌ها و تکفیری‌ها معتقدند که تنها آنان‌اند که به حقیقت دین رسیده‌اند؛ اما آنچه در صحنه عمل دیده می‌شود، نمونه‌هایی از رفتارهای غیرانسانی است که بیانیه حقوق بشر، تمامی دولت‌ها و مراکز قدرت را از آن نهی کرده است. این تصویر نادرست از چهره دین به تفسیرهایی برمی‌گردد که در چند دهه اخیر به نام فهم دین مرسوم شده است. با‌وجود‌آنکه علمای تسنن و تشیع حساب شریعت را از این‌گونه مسائل جدا می‌دانند اما برای مخاطبانی که از بیرون به اسلام نگاه می‌کنند، قانع‌کننده نیست. اینجا نیاز به نهضتی عالمانه است که آگاهان و متولیان دینی مي‌توانند محور آن باشند. تصمیم بزرگی چون کنفرانس نجات زمین بر دوش علماست تا بر معاصران در پنج قاره جهان محرز شود که دامن شریعت از این تهمت‌ها و خرافات عدیده، مبراست. سلام و رحمانیت، بسم‌الله دین است. هرآنچه برای کشتارها، ویرانی و سبعیت در محدوده زیست مسلمانان تجویز می‌شود، ربطی به ماهیت دین ندارد. به نظر می‌رسد هنوز آن خطر جدی در میان متولیان دینی احساس نشده که فقط به تکذیب‌های پراکنده و دفاعیات جزئی بسنده می‌کنند. تدبیری استوار لازم است تا آیین محمدی بتواند بار دیگر شخصیت حیات‌بخش خود را نشان دهد. عنصر وحدت یک مقدمه حیاتی است تا همه اصحاب فکر در میان فرق اسلامی بتوانند با آزادی بیان دور هم بنشینند و دردها و درمان‌ها را هم‌اندیشی کنند و مصوبات خود را در قلمروی کشورهای اسلامی به اجرا بگذارند. محور پیشنهادی بحث‌ها چه می‌تواند باشد؟ شاید تعبیر زیبای نبوی درباره سرور آزادگان جهان راهگشا باشد و چاره اختلافات امروز مسلمین قلمداد شود، پیامبر رحمت‌(ص) فرزندش را کشتی رهایی امت اسلام از ورطه هلاکت دانسته‌اند؛ به معنای روشن‌تر کلام، این سلاله پاک، فرمول تجربه‌شده‌ای در دست دارد. امام حسین(ع) وقتی می‌بیند که شریعت در نظر عامه مردم در لباسي ظاهر شده که دین را با وجهه اشرافی و موروثی تعریف می‌کند و بیعت آن پیشوای هدایت را هم می‌طلبد، یک «نه بزرگ» را فریاد می‌زند و پای حرفش با تمام وجود می‌ایستد. چنین است که «اصلاح دین محمدی» با خون حسین(ع) و یارانش و اسیری خاندانش امضا می‌شود و به عبارت روشن، او به پیشگاه تاریخ اعلام می‌کند که آیین ایزدی، پالوده از این پلیدی‌هاست که به‌نام دین رقم می‌خورد و بدین‌گونه از پسِ ابرهای سیاه جهل و کینه و خصومت، دین حنیف الهی قامت حقیقی و مهرآفرین خویش را نمایان مي‌كند.