بازگشت به آموزش عملگرا، راهی برای عبور از گسست به کودکان ما بوییدن گل رایاد بدهید

حمزه علی‌نصیرى: این روزها همزمان با بازگشایی مدارس یادداشتی جالب و خواندنی از دکتر محسن رنانی با عنوان «اول خلقت» در فضای مجازی منتشر شده و در دسترس قرار گرفته است که به لحاظ صراحت بیان، بسیار تاثیرگذار است.
دکتر محسن رنانی از «مدرسه‌های زنگ‌زده» سخن می‌گوید، از «کتاب‌های زنگ‌زده»، از «معلمان زنگ‌‌زده» از «مغزهای زنگ‌زده»، از بوی زنگ‌زدگی دل‌ها!
وی ۱۳ میلیون دانش‌آموز را به‌مثابه ۱۳ میلیون زندانی می‌داند که صبح‌به‌صبح راهی زندان‌های زنگ‌زده می‌شوند و به دست زندان‌بان‌های زنگ‌زده سپرده می‌شوند!او نظام آموزشی را یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ‌زده می‌داند که «هی پیچ و مهره‌هایش را روغن می‌زنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد.»
وی از زبان وزیر پیشین آموزش و پرورش می‌گوید:«الان دغدغه دولت، آموزش نیست.»!و خطاب به معلمان می‌نویسد:«آی معلم‌های عزیز، ما می‌دانیم که شما در این زنگ‌زدگی بی‌تقصیرید، شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ‌زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید مبادا آنان زنگ بزنند.»!


او «مشق شب» را «شیوه‌ای زنگ‌زده» می‌داند و «ارزیابی کودکان براساس نمره» را «سمی» می‌نامد که «شخصیت کودکان را متلاشی می‌کند»!
دکتر رنانی بازهم خطاب به معلمان می‌نویسد:«لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی‌مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس‌دادن بردارید. آموزش کودکان ما ساده است ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم، ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم.»او در ادامه می‌گوید:«پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی‌کردن را یاد بدهید. به آن‌ها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست‌داشتن حیوان را، لذت‌بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی‌کردن را، رقصیدن و شادبودن را، از موسیقی لذت‌بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت‌کردن را، شنیدن و گوش‌دادن را، اعتماد کردن را، دوست‌داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.»
او در پایان یادداشت خود از معلمان می‌خواهد: برای بچه‌ها شعر بخوانند، به آن‌ها موسیقی بیاموزند، بگذارند با هم آواز بخوانند، اجازه بدهند همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، زبان‌شان را برای نقد آزاد بگذارند، بگذارند خودشان باشند و از کودکی نفاق و ریا را در آن‌ها نهادینه نکنند.
درماندگی نهاد آموزش و پرورش در انجام رسالت ذاتی خویش
اما این فقط دکتر رنانی نیست که درماندگی نهاد آموزش و پرورش در انجام رسالت ذاتی خویش را دریافته و دست به قلم برده و به طور صریح و عریان به نقد آن پرداخته و پیشنهادهایی برای بهبود اوضاع آموزش ارائه می‌دهد. امروزه از رئیس‌جمهور گرفته تا شهروندان عادی و از کارشناسان وزارت‌نشین آموزش و پرورش تا آموزگاران و دانش‌آموزان، به ناکارآمدی مدارس به عنوان واحدهای عملیاتی نهاد آموزش و پرورش و کهنگی و بیهودگی آموزش‌های آن اذعان دارند.
ناکامی آموزش و پرورش در انجام رسالت راستین خویش تاحدی برای همگان روشن و آثار منفی این ناکامی، از نظر افکار عمومی، چنان گسترده و سهمگین است که حتی گاهی جرم ناکارآمدی سازمان‌ها و نهادهای دیگر نیز به پای آموزش و پرورش نوشته می‌شود و پدیده‌های نامبارکی مثل بیکاری و بزهکاری و انواع مختلف ناهنجاری‌های اخلافی و اجتماعی هم به حساب آموزش و پرورش گذاشته می‌شود!سال‌هاست که آگاهان جامعه از نارسایی‌های پیدا و پنهان سیستم آموزشی سخن می‌گویند؛ نزدیک به سه دهه است که گفته می‌شود محتوای کتب درسی متناسب با نیاز روز نیست، شیوه‌های آموزشی کسل‌کننده‌اند، فضاهای آموزشی خشک و بى‌روح و منزجرکننده هستند، آموزه‌های انتزاعی و حافظه‌محور و نمره‌مدار و کمیت‌گرای مدارس روح‌کُش‌اند. محتوای دروس در عرصه کار و زندگی کاربردی ندارند. فرزندان‌مان بعد از دوازده سال درس‌خواندن، نه سواد درست و حسابی دارند، نه مهارتی می‌آموزند و نه معارفی برای احترام به حقوق دیگران و حفظ محیط زیست می‌اندوزند و... و البته همه این قضاوت‌ها متاسفانه درست است و اکنون ما را هیچ راهی جز پذیرش این واقعیّت نیست که همه این قضاوت‌ها حاکی از نوعی شکاف بین نهاد آموزش و پرورش و جامعه و نشانگر وجود گسستی نومیدکننده میان آموزه‌های مدرسه و نیازهای واقعی فراگیران است.
برماست که برای برقراری پیوند عاطفی و عقلانی میان این نهاد گسترده با جامعه خودمان و جامعه جهانی بکوشیم. برای این کار چاره‌ای جز شناسایی نقص‌ها و کاستی‌ها و ناراستی‌‌ها و پذیرش آن‌ها نداریم. بدیهی است که گام بعدی پس از تشخیص نقص‌ها و کاستی‌ها و ناراستی‌ها، تصمیم و اقدام خردمندانه و عاجل برای اصلاح اشتباهات است وگرنه نباید امیدی به ترمیم این گسست بست.
اهتمام به ایجاد تعادل میان نیمه تئوریک آموزش با نیمه کاربردی آن؛ الگوی آموزشی نیاکان
همه به خوبی می‌دانیم که نیاکان ما با این‌که سواد خواندن و نوشتن نداشتند اما سخن گفتن و کار کردن را خوب بلد بودند. آنان مهارت حرف‌زدن و کارکردن را از طریق شنیدن و تکرارکردن، به خوبی یاد می‌گرفتند. کاربرد واژگان را به‌طور شفاهی از هم می‌آموختند و باهم به نیکی ارتباط برقرار می‌کردند. آن‌ها بی‌آنکه شکل و ساختار نوشتاری کلمات و جملات را بشناسند، باهم به تبادل اطلاعات می‌پرداختند و منظور هم را می‌فهمیدند و در کنار هم و باهم محترمانه کار و زندگی می‌کردند. بدون اینکه دستور زبان بخوانند و دوره‌های آموزشی دستور زبان و قوانین نگارش را بگذرانند، به طور صحیح حرف می‌زدند و حرف دیگران را می‌فهمیدند و به رفع نیازهای اساسی خود و دیگران همت می‌گماشتند.
همچنین بدون اینکه دوره‌های آموزش ریاضی و هندسه و فیزیک و مکانیک را بگذرانند محاسبات معمول روزانه را انجام می‌دادند، باهم داد و ستد می‌کردند، نقشه آلونک سر مزرعه و کلبه و خانه و استراحت‌گاه و کارگاه خود را طراحی و اجرا می‌کردند، ابزار کار مورد نیاز خود را در اشکال و ابعاد مختلف و دلخواه می‌ساختند، به تعیین حدود مزارع و مراتع خود می‌پرداختند، مساحت اراضی خود را برآورد می‌کردند و بالاخره بی‌آنکه شکل نوشتاری اعداد را بشناسند دام و احشام خود را می‌شمردند و آمار امول و دارایی های خود را به خاطر می‌سپردند و... . آنان با اینکه مثل ما و به‌اندازه ما از امکانات و منابع و مراکز آموزشی برخوردار نبوده‌اند، لیکن شرایط آموزشی ارزشمندی را برای ما پدید آورده‌اند. آن‌ها سیستم آموزشی نوین را برای ما به یادگار گذاشته‌اند. ما باید به‌رسم قدردانی از آنان، بهترین استفاده را از تجارب و دستاوردهای آن‌ها به عمل آوریم.
انتظار این است که ما و فرزندان‌مان به دلیل دسترسی آسان به مکان‌ها و منابع و امکانات و ابزارهای آموزشی، نسبت به نیاکان‌مان کامیابی‌های بیشتری در مسیر کار و زندگی کسب کنیم.بی‌گمان برای شکل‌گیری نظام آموزشی و تثبیت آن به شکل منسجم امروزی زحمات زیادی کشیده شده و هزینه‌های بسیاری پرداخت شده است. انسان‌ها و دولت‌های زیادی صادقانه کوشیده‌اند تا آموزش و پرورش را سرپا و فعال نگه دارند و گسترش دهند. قطعاً بعد از این همه زحمت و همت، توقع این نبوده که نگاشته‌های پیشینیان در انبان ذهن ما انباشته و انبار شود. هدف نیاکان ما هرگز این نبوده که ذهن فرزندان و نوادگان‌شان به صندوقچه‌ای برای نگهداری گوهر دانش و تجربه آن‌ها بدل شود. بلکه آن‌ها بى‌هیچ تردیدی برای بهبود اوضاع زندگی نسل بشر کوشیده و دغدغه سعادتمندی فرزندان و نوادگان خود را داشته‌اند. دانش‌های گوناگون را برای بیدار و هشیارکردن اذهان پدید آورده و مدارس و دانشگاه‌ها را برای توانمندسازی خود و آیندگان بنیان نهاده‌اند.البته همه ما عاقلیم و این نکات را به خوبی درک می‌کنیم اما از یک چیز غافلیم؛ غافلیم از اینکه تعادل میان نیمه تئوریک آموزش با نیمه کاربردی آن به‌هم خورده است. غافلیم از اینکه حجم عظیمی از انواع مطالب جدید و قدیم را در برنامه درسی گنجانده‌ایم و هم خود و هم فراگیران‌مان در میان‌شان درمانده‌ایم. غافلیم از اینکه با انباشته کردن صدها مبحث و ماده درسی، زمان آموزش را کلاس‌های نیمه تئوریک آن پر کرده و وقت و فرصتی برای پرداختن به نیمه کاربردی آن باقی نگذاشته‌ایم.تردیدی نیست که چاره کار در توجه به آموزش و پرورش عملگرا است. ما باید معارف را به فرزندان‌مان ارائه دهیم اما حفظ کردن موبه‌موی آن‌ها را از آنان نخواهیم بلکه به صلاح‌‌مان است که کاربرد آن‌ها در میدان عمل را از آنان بخواهیم.باید اجازه دهیم فرزندان‌مان از برنامه‌های آموزشی، حقیقتاً بهره‌مند شوند؛ اجازه دهیم در کلاس‌های درسی، واقعاً زندگی کنند و درس زندگی بیاموزند و پرورش یابند. به جای اجبارکردن یادگیری دستور زبان و گرامر و قواعد دستوری، اجازه دهیم با همدیگر حرف بزنند؛ به فارسی، به کردی، به لرى، به ترکی، به عربی، به انگلیسی، به آلمانی، به فرانسوی، به... . از واژگان ساده و دم‌دستی و پرکاربرد و ملموس استفاده کنند و باهم سخن بگویند و از هم بیاموزند. به‌جای گنجاندن فرمول‌های طولانی و پیچیده ریاضی و فیزیک و مکانیک در کتاب‌های قطور و طلب حفظ آن‌ها، زمینه کاربست تعداد معدود و ملموس و پرکاربرد آن‌ها را برایشان فراهم کنیم. اجازه دهیم به جای حفظ‌کردن فرمول‌های متعدد محاسبه سطوح و احجام، حیاط مدرسه و میادین فوتبال و والیبال و کلاس درس و آزمایشگاه و سالن مدرسه را مساحی کنند و طول و عرض و ارتفاع دیوارها و محیط و حجم کلاس درسی خود را اندازه بگیرند. به جای اجبارکردن اثبات قضیه فیثاغورث اجازه دهیم آن را در اندازه‌های مختلف در کف حیاط یا باغچه مدرسه پیاده کنند و تجربه کسب کنند. سطوح و احجام را روی اشیاء و اجسام مختلف، طراحی و ترسیم کنند. اجسام را بتراشند و قطعه و مدل بسازند. این فرصت را بارها و بارها به تک تک دانش آموزان‌مان بدهیم تا کار خود را بارها تکرار کنند و اشیاء و اجسام و پدیده‌های پیرامون خود را با سرانگشت تجربه لمس کنند و طعم شیرین تبحر را بچشند. اجازه دهیم عملا به دنیای کار و فناوری با الگوهای مدرن امروزی وارد شوند.باید توجه داشته باشیم که مفاهیم علمی، فرمول‌ها، قواعد فنی و دستوری و گرامری، در کتاب‌ها ثبت و ضبط‌اند پس نیاز چندانی به ضبط و انباشت همه آن‌ها در ذهن نیست. هرچند یادگیری جنبه تئوریک علوم و فنون و هنر و زبان و صنعت و مهارت، برای پیروزی در میدان عمل لازم است، اما اصرار بر حفظ صرف آن‌ها بدون ورود به میدان عمل نیز کاری بیهوده است. متاسفانه اتفاقی که در آموزش و پرورش افتاده این است؛ سرمایه‌گذاری و تمرکز بر نیمه تئوریک آموزش و پرورش و بی‌اعتنایی به نیمه کاربردی آن!اگر در طول دوره دوازده ساله آموزش و پرورش به این نیمه دوم توجه و روی آن سرمایه‌گذاری و تمرکز شود، دیگر خیلی از فارغ التحصیلان دبیرستانی نسبت به تحصیلات دانشگاهی احساس نیاز نخواهند کرد.از آنجایی که متولیان آموزش و پرورش اعتنایی نسبت به بخش عملیاتی رسالت خود ندارند و اراده‌ای برای سرمایه‌گذاری در آن بخش از خود نشان نمی‌دهند، پای دلالان و سوداگران هم در سطح وسیعی به عرصه آموزش باز می‌شود؛ احساس نیاز به یادگیری زبان در آموزشگاه‌های خصوصی بعد از چندین سال زبان‌آموزی در مدارس، میدان‌داری دلالان کنکور و بازار گرم کلاس‌های تست‌زنی و قرارگرفتن فرزندان‌مان در چهارراه گمراه‌کننده سوالات چهارگزینه‌ای، رهاورد درجازدن و درماندن آموزش و پرورش در بخش تئوریک رسالت خویش و غفلت از بخش عملیاتی آن است.اگر آموزش و پرورش ما عملگرایی را وجهه همت خود قرار دهد، چند هدف بزرگ تربیتی در همین دوره دوازده ساله تحصیل در مدارس، حتی بدون نیاز به گذراندن مسیر دانشگاه، محقق خواهد شد: منتج شدن تحصیل به سواد، تربیت انسان مولد و کارآفرین، تربیت انسان اخلاق‌مدار در پرتو توجه به نیازهای واقعی، زودبازده‌شدن سرمایه‌گذاری خانواده‌ها بر روی فرزندان و صرفه‌جویی چشمگیر در هزینه‌ها، ایجاد اشتغال و پیشگیری از علافی و ابتذال ناشی از بیکاری و... . سخن آخر اینکه تنها راه پرکردن شکاف میان مدرسه و جامعه و عبور از این گسست، بازگشت به آموزش عملگراست.
سایر اخبار این روزنامه
بازگشت به آموزش عملگرا، راهی برای عبور از گسست به کودکان ما بوییدن گل رایاد بدهید گزارش ساخت مدرسه در یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان مادر کودکان بلوچ، بوی ماه مهر را در خاطره «‌سرخ کلوت» ثبت کرد ضد و نقیض‌های تغییر نظام ریاستی به پارلمانی متاسفانه برخی فارسی زبانان درپیج من فحاشی کردند شفر: من «شیر» آلمانم سازمان مردم نهاد «شفافیت وعدالت» علیه بانک مرکزی ایران اعلام جرم کرد اژدهای هفت سر در دام قانون افتاد گزارش تحلیلی لحظه‌به‌لحظه «همدلی» از شور حسینی در بیجار؛ بام ایران هنوز نبض زمان در قیام عاشوراست ظریف: شانس باقی‌ماندن برجام بیش از 50 درصد است پاول دوروف: ایران تلگرام را فیلتر نخواهد کرد دزد بیمارستان دستگیر شد دختر شطرنج‌باز ایرانی به تیم ملی آمریکا نابغه رفت که رفت روحانی : نتیجه هر گونه تغییر در مرزهای جغرافیایی، گسترش بی‌ثباتی است نوبل پزشکی به 3 دانشمند آمریکایی تعلق گرفت پروانه سلحشوری می‌گوید برای افزایش حداقل سن ازدواج کودکان در مجلس، نمایندگانی سنگ‌اندازی می کنند