نقد بی محابا در میدان مدیریت بحران

احمد بخارایی
عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران

وضعیت یا شرایط بحرانی خصوصاً در مواردی همچون زلزله طبعاً با نقدها و ملاحظات انتقادی نسبت به مدیریت این بحران ها همراه است اما آنچه در این میان اهمیت مضاعف دارد رعایت آداب نقد است. نقد و نقادی به عنوان یک پدیده اجتماعی از چهار زاویه قابل ارزیابی و تعریف است. نخست، باید دانست نقد و تفکر انتقادی در چه شرایط و بستری شکل می‌گیرد، دومین نکته، فرم و شکل نقد است. پس از این، باید بررسی کرد که نقد دارای چه محتوایی است و سرانجام اینکه ارزش تلقی شدن نقد در یک جامعه، چه پیامدهایی برای آن به دنبال خواهد داشت.


هرگاه در جامعه‌ای، تعداد افراد تصمیم‌گیر محدود باشند و تنها عده خاصی در جایگاه تصمیم‌گیری قرار بگیرند، اساساً باب نقد مسدود می‌شود. نقد تنها زمانی در جامعه مطرح خواهد شد که فرد نقد کننده به نقدپذیری طرف مقابل یا اثربخشی نقد خود امید داشته باشد.
از سوی دیگر باید بدانیم که نقد، توهین نیست. به این معنا که نقدکننده، نه تنها نمی‌تواند از واژه‌های حاوی توهین در نقد خود استفاده کند، بلکه نباید نقد خود را به گونه‌ای مطرح کند که در نهایت شائبه توهین از دل آن مطرح شود. نکته قابل تأمل‌تر اینکه نقد کننده اگر در جایگاه خاصی باشد که افکار عمومی رعایت اصول اخلاقی را نیز از او انتظار دارند، توجه به شرایط نقد و بخصوص ارزیابی تبعات آن هم مضاعف می‌شود.  البته این امر سویه دیگری دارد و آن اینکه شرایط هم نباید به گونه‌ای باشد که فرد نقاد، مدام به این فکر کند که نکند نقد او، توهین تلقی شود. زیرا در این صورت ممکن است از نقد، صرفنظر کند.
به این ترتیب، به این دو اعتبار، نقد توهین نیست. اما آنچه باعث خواهد شد نقد اساساً از مسیر خود منحرف شود، شخصی کردن نقد است. به این معنی که در آنچه نقد خوانده می‌شود، نقاد متعرض شخصیت فرد نقد شونده شود یا اینکه در نقد از الفاظ و واژه‌های حاوی توهین و تحقیر استفاده کند. زیرا هدف از نقد، به چالش کشیدن یک ایده و تفکر است، نه شخصیت یک فرد. درغیر این صورت، آنچه با آن مواجه خواهیم بود، قضاوت و برخورد شخصی است که کاملاً با نقد متفاوت است.
در نمایی دیگر، می‌توان میان نقد به مثابه تفکر انتقادی و نقد به عنوان ارزیابی هم تفکیک قائل شد. تفکر انتقادی یک مهارت است. در تفکر انتقادی، منتقد از چنان دقت و ظرافتی در فکر و خلاقیت برخوردار می‌شود که با تکیه بر شواهد عینی، می‌تواند فرضیه‌هایی را طرح کند. اساساً چنین رویکردی است که خلاقیت، رشد و توسعه جوامع را به دنبال دارد. اما نقد به مثابه ارزیابی انتقادی، به این معنی است که ما با تکیه بر معیارها و استانداردهای پذیرفته شده، کار انجام شده یا کلام بر زبان آمده را ارزیابی می‌کنیم که آیا براساس روش درستی مطرح شده است یا خیر. در هر دو صورت، یعنی چه زمانی که تفکر انتقادی مطرح است یا زمانی که فرد یا عملکردی را ارزیابی می‌کنیم، عنصر هدایت کننده منتقد، خلاقیت، نوآوری، جسارت و ریزبینی است. به دلیل چنین ویژگی‌هایی است که از نقد به عنوان یک مهارت یاد می‌شود، مهارتی که در دل خود باید دارای دانش، روش و  محتوای اصولی باشد.
پس از ارزیابی صورت و محتوای نقد، به این واقعیت می‌رسیم که نقد و تفکر انتقادی دارای علت ایجابی است. به این معنی که اگر از صدر تا ذیل یک جامعه، یعنی از ساختارهای کلان تا نهاد خانواده، اگر شاهد تفکر استبدادی باشیم، افراد از نقد و تفکر انتقادی دور می‌شوند. اما اگر افراد یک جامعه پذیرای نقد باشند، نقدپذیر باشند و خود را اولین و آخرین تصمیم‌گیر ندانند، می‌توان به پدیدار شدن نقد، تفکر و ارزیابی انتقادی در جامعه امید داشت. در این صورت است که می‌توان افق‌های روشنی را پیش روی جامعه تصور کرد.